در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش خیابانی انتظار

انتظار که نام نمایش است خود در موضوع نمایش نیز هست انتظاری که در پی بخشی از مفاهیم عالیه انسانی و درک این مفاهیم امکان پذیر است

سید علی تدین صدوقی
عضو کانون ملی منتقدان
انتظار که نام نمایش است خود در موضوع نمایش نیز هست انتظاری که در پی بخشی از مفاهیم عالیه انسانی و درک این مفاهیم امکان پذیر است انتظار که پر از معنی است منتظر منجی ای بودن بازیگر در ابتدا فریادی از سر نجات خواهی سر می دهد .
منجی عالم مرا دریاب . در روند کار در می یابیم که در ارتباط گرفتن مفاهیمی چون مقاومت ، تاریخ ، منجی ، درستی ، راستی ، صبر ، توکل و ... مفهوم کلمه انتظار را می سازد .
ابتدا عبدالرضا چون نقالی مردم را می خواند او چوب بدست نقالان را دارد صفحه سرا می چیند رطل قرآن که روی آن گل است در گوشه و چند تابلو در وسط و چند بالاپوش با شال سبز او شروع می کند و می خواند و مولانا در دستگاه های موسیقی اصیل شروع به خواندن می کند مردم آرام آرام جمع می شوند فضا که ساخته شد او شروع می کند ماجرای انسان را می گوید و عشق او را و بازیگران را و عاشقان هنر را که به نوعی به دنبال رهایی هستند رهایی از قید و بندهای دنیای مادی بازیگری دیگر نقش انسان و شاگرد را بازی می کند فرید زاده خود نقال است و درویش و ظالم . ظالمی که ظلم می کند و این انسان در انتظار را به شلاق می کوبد چه در بوسنی ،‌ چه در فلسطین و چه در هر جای دیگر دنیا . میزان سن ها و حرکات هر بار تغییر می یابد و فضا به ندرت ثابت است که این جزیی از عناصر نمایش خیابانی است فربد زاده حرکات و میزانسنهای متاریکال و کاملاً صحنه ای را با عنصر نمایش های سنتی در آمیخته و آن را در صحنه نمایش خیابانی به اجرا در می آورد این از نقاط قوت کار است بازیگران بیانی رسا و تاثیرگذار دارند صدا به همه جا می رسد در بخش دوم نمایش یک بازی در بازی داریم عارفی شعر می خواند استادی قرآن و معارف دینی را آموزش می دهد و شاگردی که حالا دارد مفاهیم را یاد می گیرد و درباره هر کدام استاد تفسیری موجز ارائه می دهد و درویش نیز در خور آن مفهوم شعر می خواند البته با دستگاه های موسیقی اصیل درویش در خور است شاگرد در بپی کلمه و شگفت انگیز و پرمعنای انتظار است استاد آن را نیاموخته هر کلمه ای رو تابلویی کوچک نوشته شده و استاد آنرا به مردم نشان می دهد درویش نیز تابلوها را دور خود می چینند انگار او در وسط مفاهیم قرار گرفته است شاگرد کلمه نهایی را می خواهد استاد می گوید جمع تمامی کلماتی که آموخته می شود انتظار و این همان کلمه ایست که ظلم را از پای در می آورد بازی در بازی تمام می شود . و به حال
بر می گردیم . ظالم مرد را می زنه و می خواهد که او آن کلمه را نگوید و یا فراموش کند استاد می گوید این انتظار است که ظلم و ظالم را از پای در می آورد ظالم یارای برابری با این سلاح را ندارد و لاجرم از پای در می آید او که آراسته به تمامی سلاحهاست د ربرابر انتظار انسان منتظر که حالا تمامی مفاهیم انتظار را می داند تاب مقاومت ندارد . استاد به گردن شاگرد گردنبندی که چون خورشیدی خودنمایی می کند می آویزد که رویش نوشته است انتظار دویش به قالب نقال بر می گردد اما همچنان می خواند و بازی تمام می شود . عبدالرضا فرید زاده توانسته است مفهوم انتظار را بشکافد و با رائه کلماتی که هر روز می شنویم و در ارتباط قرار دادن آن در قالبی دراماتیک تئاتر خیابانی ای را به اجرا در می آورد که دارای ساختار درست و تلفیق منطقی و درماتیک است . هر چند که در جاهایی ایستا به نظر می رسد و آن پویایی ای که جز لاینفک کار خیابانی است را از دست می دهد و حرکات و میزانها بعضاً تکرار می شود .