گفتوگو با فرهاد شریفی، کارگردان نمایش”حکایت ناتمام آن زن خوشبخت”
به عنوان اولین کار به شدت علاقهمند بودم تا با بازیگر حرفهای کار کنم. واقعیت این است که خیلیها تنها برای دیدن بازی سپاه منصور برای تماشای این نمایش میآیند.اما کاش میشد تماشاگران ما نیز همانند تماشاگران اروپایی از حوصله زیادی برخوردار بودند تا ما با فراغ بال به عمق قضایا پرداخته و مدام به فکر سر رفتن حوصله تماشاگران نبودیم.
مهدی نصرتی:
اشاره:
فرهاد شریفی فعالیت تئاتری خود را از سال 63 با بازی در نمایش”قایقران” به کارگردانی رشید بینا آغاز کرد. او علاوه بر بازیگری در حوزههای مدیرصحنه، مدیر روابط عمومی، دستیار کارگردان و مشاور اجرا هم در عرصه تئاتر فعالیت داشته است. همچنین تا به حال دو نمایشنامه”گمشدگان” و”نجواهای شبانه” را کارگردانی کرده است. اگرچه خودش تجربههای قبلی را به حساب نمیآورد و کارگردانی نمایش”حکایت ناتمام آن زن خوشبخت” را اولین تجربه حرفهای خود میداند. از بازیهای او میتوان به نمایشهای”باغ آلبالو”، ”تاریکیهای سرکش”، ”من به باغ عرفان”، ”حکایت شهر سنگی”، ”چمدان”، ”مرغ دریایی”،”برف سبز”، ”دختر گل فروش”، ”قهوه قجری” و”سانتاکروز” اشاره کرد.
شریفی متولد 1348 در مقطع کارشناسی با گرایش بازیگری و کارگردانی تحصیل کرده است و در طی 20 سال سابقه هنری خود علاوه بر تئاتر در حوزههای سینما، تلویزیون و رادیو هم فعالیت کرده است.
در ابتدا از تجربه بازیتان در کار کارگردانهایی مانند حمید سمندریان، اسکویی، زنجانپور و… بگویید؟
همان طور که در بروشور کار میبینید من این کار را به مهین اسکویی تقدیم کردهام چرا که ایشان معلم بازیگری من بودند و هستند و حتی بعد از اتمام دوره بازیگریم کارهای من را در تلویزیون و سینما و تئاتر دنبال میکرد و نکاتی را به من گوشزد میکرد. همچنین در دو کار حمید سمندریان من دستیار ایشان بودم و در کل با وجود این که کار کسانی که با آنها کار کردهام با یکدیگر متفاوت بوده و هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند، اما به خاطر تجربیاتی که دارند برای من بسیار سودبخش بوده است.
حتماً از کسانی که با آنها کار کردهاید تاثیر گرفتهاید. حالا سوال من این است که آیا به طور خودآگاه و تعمدی از کارگردان خاصی متاثر هستید؟
میتوانم بگویم نه. شاید بروم اصول را یاد بگیرم اما چون آدمی هستم که بیشتر حسی کار میکنم بنابراین چندان نمیتوانم متاثر از دیگران کارهایم را انجام دهم حتی با بازیگرم و متن هم برخورد حسی دارم. اما همان طور که گفتم سعی کردم اصول را در دوران دانشکده از رکنالدین خسروی و همچنین حمید سمندریان یاد بگیرم.
از اولین تجربه کارگرانی خود بگویید؟ ”گمشدگان” نوشته چه کسی بود؟
”گمشدگان”نوشته عبدالحی شماسی بود که من در دوران دانشگاه روی آن کار کردم و فقط در جشنواره دانشجویی به اجرا در آمد.
”نجواهای شبانه” را چند سال بعد از”گمشدگان” کار کردید؟
این نمایشنامه را که از نوشتههای چرمشیر است من نزدیک به 10 سال برای به اجرا بردن آن تلاش کردم. پنج بار بازیگران این نمایشنامه را عوض کردم و آخرین بار قرار بود در تابستان 84 این نمایش را در خانه نمایش به اجرا ببرم که هیئت نظارت بعد از دیدن کار، قبولی آن را مشروط اعلام کردند اما بعد از عوض کردن کل کارگردانیام باز هم مورد تایید آنها قرار نگرفت و این بار عنوان کردند که متن نمایش مورد قبول آنها نیست. من هم به ناچار از خیرش گذشتم.
نمایش”حکایت ناتمام آن زن خوشبخت” چه ویژگیهایی برایتان داشت که آن را روی صحنه بردید؟
چیزی که در این نمایشنامه مورد توجه و علاقه من قرار گرفت موضوع تنهایی آدمها بود. شما هر آدمی با در ارتباط را بسیاری از آدمهای دیگر میبینید اما در نهایت همه آدمها تنها هستند. دنیا در حال حاضر در وضعیت بسیار عجیبی به سر میبرد و همین امر باعث شده تمامی مردم دنیا یک چیز را فراموش کنند به اینک ما آدمها در نهایت تنهاییم و هیچ کس به تنهایی ما توجهی ندارد. در واقع این نمایش خلوت یک آدم را نشان میدهد.
در اجرا تا چه حد به نوشته کبری ملانژاد وفادار ماندید؟
من هیچ دخل و تصرفی در متن نداشتم. اما در جلسات روخوانی به این نتیجه رسیدیم که بعضی از صحنهها باید نمایشی شوند و دیالوگها از شکل رادیویی در آمده و به تئاتر و زندگی نزدیک شود. من معتقدم زندگی کردن را باید تماشاگر روی صحنه ببیند نه تعریف زندگی را بشنود.
قبول دارید که در نمایش شما روی گفتار تاکید زیادی شده و حرکت کمتر وجود دارد؟ یعنی به قول تئاتریها اگر تماشاگر چشمانش را ببندد هیچ چیز از داستان نمایش را از دست نمیدهد!
من اصلاً این را قبول ندارم. در این سالنی که برای کار ما در نظر گرفته شده، فاصله بازیگر با تماشاگر بسیار کم است پس باید در چنین صحنهای سینمایی کار کرد. به اعتقاد من صحنههایی مثل چنگال زدن به عروسک، با آینه صحبت کردن و صحبتهای شخصیت نمایش با آدمهای خیالیاش چیزهایی نیستند که با ندیدن و فقط شنیدن بتوان درک کرد و فهمید.
آیا کار کردن نمایشی تک پرسوناژ صرفاً به این دلیل بوده که میخواستید این نوع کار را تجربه کنید یا فکر دیگری برای انتخاب این نوع کار داشتید؟
همان طور که گفتم اولین چیزی که مرا جذب کرد متن نمایش بود. من متنهای متفاوت و زیادی از نویسندگان ایرانی خواندم و تنها این متن دغدغهها و انتظارات مرا برآورده کرد. در مورد آن قسمت از سوالتان که در خصوص تجربه کردن پرسیده بودید، باید بگویم کار ما تجربه کردن است و بس. به هر حال کارگردان اندوختهاش را همراهش میآورد تا در کارش به کار گیرد. در واقع من مدتها منتظر بودم که ببینم چیزهایی را که یاد گرفته و دیدهام میتوانم به کار ببندم یا نه.
از روند پیشروی کار توسط بازیگرتان صحبت کنید. اگر با بازیگر کم سن و سالتری کار میکردید آیا ما بازی پر تحرکتری میدیدیم یا اساساً شما بازی این نقش را این طور میخواستید؟ هر چند که باید بگویم خانم سپاهمنصور نیز این نقش را کم انرژی بازی نکرد.
در این متن دیالوگهایی هست که به غیر از سپاهمنصور و بازیگران هم سن و سال او بازیگری با سن و سال کمتر نمیتواند بازی کند. من چطور میتوانم دختر بیست سالهای را به روی صحنه بفرستم که او در لحظاتی از نمایش عنوان کند:”من در جوونیم خیلی زیبا بودم”؟ دوماً برایم بسیار اهمیت داشت کسی که قرار است این نقش را بازی کند به عنوان یک بازیگر و یک تئاتری بدون ادعا معرفی شده باشد. من کسی را میخواستم که بیادعا باشد اما روی صحنه نشان دهد که این کاره است. سپاه منصور که از پرکارترین بازیگران تئاتر است در ابتدا هیچ قولی به من نداد. اما خوشبختانه بعد از خواندن متن موافقت خود را اعلام کرد و ما شروع به کار کردیم. به عنوان اولین کار به شدت علاقهمند بودم تا با بازیگر حرفهای کار کنم. واقعیت این است که خیلیها تنها برای دیدن بازی سپاه منصور برای تماشای این نمایش میآیند. به اعتقاد من سپاه منصور بهترین انتخاب بود و من در همین جا از صبر و فروتنی ایشان تشکر میکنم. تئاتر ما همانند سپاه منصور خیلی کم دارد. امیدوارم که بتوانیم قدر اینها را بدانیم.
شما در نمایشتان به گفتهای از گروتسک که میگوید تماشاگر در لحظاتی هم باید شاد شود و هم غمگین، فکر کرده بودید؟
ببینید ما ارتباطی که برقرار کردیم تنها با خود متن بود و به هیچ چیز دیگری فکر نکردیم.
اما این اتفاق در نمایش شما میافتد؟
بله، این اتفاق برای موقعیت میافتد. برای بعضی لحظات و در آوردن بعضی از پاساژها ما دو روز کار کردیم.
در نمایش شما سکوت بسیار کم وجود دارد. فکر نمیکنید بهتر بود لحظاتی از نمایش را فقط میدیدیم و چیزی نمیشنیدیم؟
ما 25 جلسه این کار را تمرین کردیم. 5 جلسه که به روخوانی گذشت و در 20 جلسه دیگر سعی کردیم به گونههای مختلفی کار را تمرین کنیم تا به آن شکل درست برسیم. در بعضی تمرینها سکوتهای زیادی را در کار گنجاندیم اما در نهایت به نتیجه فعلی رسیدیم.
من اصلاً دوست ندارم با هدر دادن وقت حوصله تماشاگر را سر ببرم. با توجه به این که کار ما یک مونولوگ تک نفره است سکوت بیشتر از چیزی که وجود دارد به کار لطمه میزد. کاش میشد تماشاگران ما نیز همانند تماشاگران اروپایی از حوصله زیادی برخوردار بودند تا ما با فراغ بال به عمق قضایا پرداخته و مدام به فکر سر رفتن حوصله تماشاگران نبودیم.
تاکنون در طول اجراها تغییری صورت نگرفت؟ مثلاً در ارتباط با تماشاگر کارتان شاید خط جدیدی در ذهن شما به وجود آمده باشد؟
به هیچ وجه، تاکنون هیچ تغییری صورت ندادهام. ما به همه تماشاگران چه آنهایی که شب اول به دیدن نمایش آمده و چه آنهایی که شب آخر خواهند آمد احترام میگذاریم و این طور نیست که در کار تغییری ایجاد شود. اگر کار آماده نباشد اصلاً روی صحنه نمیبرم اما وقتی آماده اجرا شد تا روز آخر به آن شکلاجرا با تمام جزئیاتش وفادار میمانم.
در انتخاب موسیقی کارتان چه شد که از صدای محمد نوری استفاده کردید؟
من به دلیل این که ارادت خاصی به آقای نوری دارم و خودم هم از شاگردان ایشان هستم و همچنین احساسم این بود که زن نمایش من حالت شاعرانهای دارد و در جاهایی از نمایش احتیاج به موسیقی است، از صدای محمد نوری استفاده کردم.