در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از نمایش”رکاب” به کارگردانی”عزت‌الله مهرآوران”

کارگردان نمایش”رکاب” با آن که تا امروز جوایز بسیاری را در حوزه تئاتر از آن خود کرده است ولی به گفته خویش در کار کردن به جایزه فکر نمی‌کند بلکه به تئاتر می‌اندیشد که جوانی‌اش را به آن هدیه کرده است. او می‌گوید:«جایزه خوب است. چون به نام صدایت می‌زنند که ... بیا! جایزه، شوق کار را در من دو چندان می‌کند و انگیزه‌ای مضاعف برایم به همراه می‌آورد.»

احمدرضا حجارزاده:
عزت‌الله مهرآوران، نمایشنامه‌نویس و کارگردان این روزها در اداره تئاتر نمایش”رکاب” را برای حضور در جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر آماده می‌کند.
کارگردان نمایش”رکاب” با آن که تا امروز جوایز بسیاری را در حوزه تئاتر از آن خود کرده است ولی به گفته خویش در کار کردن به جایزه فکر نمی‌کند بلکه به تئاتر می‌اندیشد که جوانی‌اش را به آن هدیه کرده است. او می‌گوید:«جایزه خوب است. چون به نام صدایت می‌زنند که ... بیا! جایزه، شوق کار را در من دو چندان می‌کند و انگیزه‌ای مضاعف برایم به همراه می‌آورد.»
مهرآوران تا این زمان 32 نمایشنامه نگاشته است که از میان آن‌ها، 18 اثر، جوایزی را کسب کرده‌اند. ضمن این که بیشتر آثار نمایشی این کارگردان با ذوق و استعداد، توسط خود او کارگردانی شده‌اند. اجرای نمایشنامه”مروارید” را در سال 60 به اکبر زنجانپور سپرد. پنج سال بعد نیز ساخت نمایشنامه”صدا کن لیکو” را به مجید جعفری محول کرد و در آغاز دهه هفتاد متنی را با عنوان”مال کنون” را همراه با مریم معترف کار کرد. او امسال سه جایزه دریافت کرد که از این قرارند: نمایشنامه”ابریشم بانو” برگزیده در جشن ادبیات نمایشی خانه تئاتر، نمایشنامه”غربت” برگزیده در دو سالانه ادبیات نمایشی و نمایشنامه”هنر پیشه هملت” در فستیوال بین‌المللی آرمنو مورد تقدیر واقع شد. آخرین نمایش، در فستیوال شکسپیرشناسی ارمنستان به کارگردانی آندرانیک خچومیان و بازی عزت‌الله مهرآوران اجرا شد. همچنین جوایزی که به نمایشنامه ابریشم بانو در جشن ادبیات نمایشی تعلق گرفت، شامل پنج میلیون تومان جایزه نقدی، دیپلم افتخار و تندیس جشنواره بود به همراه بورسی تحقیقی برای سفر به خارج از کشور که مورد آخر هنوز محقق نشده است.
آخرین کار گروه هژیر
این روزها با داغ شدن بازار نمایش‌هایی که برای شرکت در بیست‌وچهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر آماده می‌شوند، گروه‌های بسیاری در تلاشند تا به سرعت، اثری در خور و شایسته را برای حضور در جشنواره تمرین و عرضه کنند. از گروه‌های قابل توجهی که در این راستا فعال است، گروه نمایشی”هژیر” را باید نام برد که در سالن 11 اداره تئاتر، نمایشنامه”رکاب” آخرین نوشته”عزت‌الله مهرآوران” را با کارگردانی خودش به تمرین نشسته‌اند. مهرآوران گروه ثابت و همیشگی‌اش را هژیر معرفی می‌کند اما او به این نکته نیز اشاره دارد که به دلیل عدم انسجام مداوم، مجبور به دعوت بازیگر از گروه‌های دیگر می‌شود. پروسه شکل‌گیری نمایش”رکاب” به هشت سال پیش و نگارش آن برای جشنواره دفاع مقدس باز می‌گردد که در آغاز، متن نمایش، مونولوگی 45 دقیقه‌ای برای زنی به نام مهری بوده است. اما در بازنویسی‌های چند باره، کاراکترهای نمایش یک مرتبه به 5 شخصیت و در نهایت به 3 شخصیت تعدیل داده می‌شوند. با صحبت‌هایی که بین کارگردان و”حسین مسافرآستانه” رد و بدل می‌شود، قراری می‌گذارند مبنی بر این که نمایش رکاب را در جشنواره فجر 84 روی صحنه بیاورند. طی این مدت، متن 10 بار بازنویسی و ویرایش شده که سرانجام از میان هفتصد و ده صفحه دست نوشته، مهرآوران نمایشنامه‌ای 29 صفحه‌ای را استخراج می‌کند و با برنامه‌ریزی بسیار دقیق، یعنی گذر از خوانش متن، نقد و بررسی، تمرین روی لهجه جنوبی پرسوناژ مهری و .... تمرینات آغاز می‌شود.
وقتی جنگ نیست...
تمرینات با اجرای تک نفره پرستو گلستانی شروع می‌شود. او با گویشی جنوبی دیالوگ‌هایش را یکی پس از دیگری ادا می‌کند و کار را با ظرافتی چشمگیر در بازی و کلام پیش می‌برد. به تدریج بازیگران دیگر نیز وارد صحنه می‌شوند و نمایش به قالب تئاتری‌اش نزدیک می‌شود. کارگردان گوشه‌ای از سالن بازی بازیگرانش را از نظر می‌گذارند اما اندک زمانی بعد به دلیل غیبت یکی از بازیگران(خسرو محمودی) چاره‌ای نمی‌بیند جز این که خودش شخصیت جواد را بازی کند. احمدی ابتدا برای ایفای این نقش برگزیده شده بود که متاسفانه به دلیل بیماری ناگهانی‌اش مجبور به انصراف از کار شد تا جای او را خود عزت‌الله مهرآوران بگیرد. نمایش”رکاب” قطعاتی به هم پیوسته از زندگی زنی به نام”مهری” است که در چهارده سالگی در اثر بمباران روستایش در تنور می‌افتد ولی اتفاقی زنده می‌ماند! پس از شش روز، رزمنده‌ای به نام”علی” او را می‌یابد و مهری را ـ که تمام خویشانش را از دست داده ـ به تهران می‌فرستد تا با خانواده او زندگی کند. مهری در آن خانواده بزرگ می‌شود. در این میان علی در جبهه است و کمتر به خانواده سر می‌زند. خانواده علی که از مهری راضی‌اند و دوستش می‌دارند به فرزندشان پیشنهاد ازدواج با او را می‌دهند. علی و مهری تلفنی ازدواج می‌کنند و مهری مدام در این تصور است که علی از جبهه برخواهد گشت و با هم عروسی می‌کنند. اما جنگ تمام می‌شود و علی نمی‌آید. او به مناطق مین کاری شده برای یافتن آثار شهدا می‌رود و کمی بعد نیز برای رساندن پیام صلح به جهان با دوچرخه راهی می‌شود! مهری که مطمئن است علی پس از یک سال از سفرش برمی‌گردد به نیت استقبال از او، کوچه را آب و جارو می‌کند و آذین می‌بندد. همه برای استقبال علی آماده می‌شوند ولی در آخرین ساعات انتظار، علی تلفن می‌زند و می‌گوید:«تا صلح جهانی، همچنان رکاب خواهد زد.» و این مهری است که می‌ماند به انتظار. انتظاری کشدار، از 16 سالگی تا...
به نظر می‌رسد این نمایش به لحاظ خط روایی متفاوتش و نزدیکی به حال و هوای سورئال، از جمله آثاری است که می‌تواند در جشنواره بیست‌وچهارم آرای مثبتی را به سمت خود جلب کند و مورد توجه جدی تماشاگران قرار گیرد. در این خصوص، مهرآوران بر این عقیده است:«تمرینات ما، کشف لحظات زندگی مهری است. از چهارده سالگی تاکنون. من در تمرینات فقط فضای زندگی، شخصیت مهری و چگونگی این نوع زندگی را برای بازیگرم می‌گویم. از عشقی که مهری به خانواده علی و بعدتر به خودش دارد. عشق و انتظاری که در وجود مهری شکل گرفت و به مرور زمان تکمیل شد، از او درواقع چهره دیگری ساخت که دیگر آن دختر چهارده ساله روستایی جنوبی نبود و خوشبختانه این ویژگی‌ها با توجه به توانایی‌های خانم گلستانی در بازی و خلق این لحظات، طی تمرینات کشف و اجرا شد.»
پرستو گلستانی نیز در رابطه با پرورش شخصیت مهری می‌گوید:«آن چه برایم در وجود این زن شاخص بود تنهایی و غربت او بود. من فکر می‌کنم شاید ما معادل مهری را در همین تهران و اطرافمان کمتر دیده‌ایم ولی به هر حال شخصیت دوری هم نیست. در همین ایران ما، هزاران هزار مهری وجود دارد. اگر ما از شرایط کشورمان آگاه باشیم و دور نباشیم ـ که قطعاً هم نیستم ـ می‌بینیم که چنین نمونه‌هایی را پیشتر و مدام دیده‌ایم... برای ساخت این نقش مهرآوران که خیلی بیشتر از من با آن فضا آشنایی داشتند و اصلاً آن جا زندگی کردند، کمک‌های زیادی به من کرده و آشنایی مرا نسبت به چنین افرادی بیشتر کردند. حتی من لهجه جنوبی مهری را با او کار کردم. مهرآوران خیلی چیزها را به عهده خود بازیگر می‌گذارند و در واقع آن چه را از آدم می‌گیرد، روتوش می‌کند و دوباره به شکلی دیگر به ما منتقل می‌کند!»
در حین تمرینات رکاب، گاهی بازیگران دیالوگ‌های خود را از خاطر می‌برند که بلافاصله، آن چه فراموش شده توسط فریبا ورکیانی(دستیار کارگردان) به آن‌ها یادآوری می‌شود. در جاهایی به دلیل استفاده از ابزار و وسایل فرضی و میزانسن‌هایی که باید برای آن‌ها از وجود دکورهای حقیقی بهره برد، ورکیانی مجبور می‌شود توضیح صحنه‌ها را بلند خوانی کند تا به دیالوگ بازیگران برسند و دوباره تمرینات با کنش‌های نمایشی بازیگران پیش برود. مهرآوران نیز در حالی که حواس خود را به ریزه‌کاری‌های نمایش معطوف ساخته، گاهی با مشورت”مهدی ایوبی”(یکی از دو مشاور کار) گویش برخی کلمات را تصحیح می‌کند یا کلمه‌ای را تغییر می‌دهد و حذف می‌کند.
سعید ذهنی(آهنگساز نمایش) که در جمع گروه حاضر است، با اشارات و توضیحات کارگردان و برداشت و دیدگاه شخصی خود از نمایش سعی دارد موسیقی مناسبی را برای رکاب طراحی کرده و بسازد. برای کمک و رسیدن به نتیجه مطلوب و درک فضاهای نمایشی و دستیابی به موسیقی مورد نظر، مهرآوران قطعاتی را به بانگ آواز می‌خواند یا ملودی‌هایی را زمزمه می‌کند. به هر حال تمرین در سالن خالی و بی‌هیچ افکت‌ صوتی و نوری و دکوری، دشواری‌های خاص خویش را دارد که گریبانگیر تمام کسانی است که در حوزه تئاتر فعالند. در حالی که تمرینات را دنبال می‌کنم و دیالوگ‌ها را می‌شنوم، یکی از دیالوگ‌ها، بیشتر از باقی آن‌ها فکر مرا به خود مشغول می‌دارد. جایی که گلستانی به نقش مهری و با آن لهجه و گویش‌های کشدارش، می‌پرسد:«وقتی جنگ نیست، یعنی صلح هست؟!»
زن، موضوع اصلی
مهدی ایوبی از درام شناسان توانای عرصه تئاتر است که در نمایش رکاب مشاوره متن و کارگردانی را عهده‌دار است. این نمایش البته دو مشاور دارد که دیگری خدیجه مسیحیان نژاد است. تمرکز ایوبی اما بیشتر بر متن است و تلخیص نمایشنامه و انسجام بار دراماتیک آن. دلیل حضور او در این کار، به زعم مهرآوران، دوستی 30 ساله آن‌ها به بهانه تئاتر است و این که یکدیگر را خوب می‌فهمند و این درک متقابل در کارشان تاثیرگذار است.
اگرچه متن نمایش رکاب بارها و بارها مورد بازنویسی و نگرش واقع شده ولی در آن چه هم اکنون در مرحله تمرین به کار می‌رود، جانمایه داستان تغییر چندانی نداشته و اگر هم داشته، در راستای ایجاز و فشردگی نمایش به کار گرفته شده است. عزت‌الله مهرآوران درباره پیام و حرف اصلی نمایش، ضمن اشاره به موضوع صلح در جهان مملو از جنگ، می‌گوید:«من برای صلح در جهان پر از جنگ، چهار نمایشنامه نوشتم که به دلیل حساسیت موضوع صلح، رکاب را در پرداخت‌ها، نمایشی‌تر کردم. هر چند تفاوت این نمایشنامه با سایر نمایشنامه‌ها در موضوعات مشابه، شخصیت”مهری” است با آمال کودکانه‌اش که در مسیر دشوار زندگی، رشد می‌کند و از بی‌وفایی روزگار و ناملایمات چه ستم‌ها که نمی‌بیند این عاشق. در نمایشنامه‌های من، موضوع و شخصیت‌ اصلی را زن تشکیل می‌دهد. تفاوت مهری اما با زنان دیگر این است که در برابر ناملایمات، مصمم و قدرتمند عمل می کنند. او انسانی تنها ولی عاشق است.»
عوامل اصلی نمایش”رکاب” را می‌توان به این شرح معرفی کرد:«بازیگران: پرستو گلستانی، علی بی‌غم و عزت‌الله مهرآوران. دستیار کارگردان: فریبا ورکیانی، مدیر طراحی و برنامه‌ریزی: محمدرضا مأفی، موسیقی: سعید ذهنی، مدیرصحنه: علی اصفهانی، مشاوران: مهدی ایوبی و خدیجه مسیحیان‌نژاد. »