در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از تشییع جنازه”مهین اسکویی”؛ بانوی تئاتر ایران

امروز با گردهمایی جمع کثیری از هنرمندان سینما و تئاتر از جمله ایرج راد، سیروس ابراهیم‌زاده، بهزاد فراهانی، اکبر زنجانپور، اصغر بیچاره، جعفر والی و برخی دیگر از چهره‌های این عرصه در تالار وحدت، پیکر آن مرحومه، تشییع شد.

احمدرضا حجارزاده:
خبر مثل همیشه کوتاه بود:«مهین اسکویی درگذشت» ؛بی‌هیچ پسوند یا پیشوندی. اما او فقط مهین اسکویی نبود. بلکه بانوی تئاتر ایران بود، بزرگ زنی که هر آن چه داشت در راه هنر این مرز و بوم به کار بست تا امروز تئاتر ما و حاضران در این عرصه، حرفی برای گفتن در مجامع بین‌المللی داشته باشند. او به همراه زنده یاد”مصطفی اسکویی” ارمغانی برای تئاتر ایران به یادگار گذاشت که سبب تحول و ارتقای هنرهای نمایشی ما تا رفیع‌ترین مقام‌ها شد و آن”شیوه‌های بازیگری استانیسلاوسکی” و اندیشه‌های او بود.
امروز با گردهمایی جمع کثیری از هنرمندان سینما و تئاتر از جمله ایرج راد، سیروس ابراهیم‌زاده، بهزاد فراهانی، اکبر زنجانپور، اصغر بیچاره، جعفر والی و برخی دیگر از چهره‌های این عرصه در تالار وحدت، پیکر آن مرحومه، تشییع شد. اجرای این مراسم را ایرج راد بر عهده داشت و طی برگزاری آن بهزاد فراهانی، سیروس ابراهیم‌زاده و یوسف اسفندیاری(وکیل مهین اسکویی) به ایراد سخن پرداختند. خبرنگاران و عکاسان بسیاری از رسانه‌ها و شبکه‌های مختلف در محل حضور داشتند. در سرمای صبحگاهی امروز، جمعیتی غیر منتظره و دور از انتظار به یاد و احترام”مهین اسکویی” برای تشییع پیکر آن هنرمند گرانقدر در مراسمی شایسته شرکت کردند. در حالی که صدای گریه‌های حاضران در مراسم، هرازگاهی از گوشه و کناری به گوش می‌رسید و بر غم حاکم بر فضا می‌افزود.
در آ‎غاز برنامه، ایرج راد ضمن عرض تسلیت به جامعه هنری ایران، مراتب تاسف خود را وقوع این ضایعه اعلام کرد و سپس تریبون را به بهزاد فراهانی سپرد.
جای پای اندیشه ورزی
فراهانی سخنان خود را با قرائت شعری از هوشنگ ابتهاج(سایه) آغاز کرد و پیش از خواندن ابیات، دلیل انتخاب این شعر را چنین عنوان کرد:«شعری را که می‌خوانم وقتی در سوگ خواهر خانم مهین اسکویی خواندیم، به دنبال شاعرش گشت و او را ستود.» و پس از این جمله‌ها بود که فراهانی به گرمی خواند:
ز سرگذشت چمن دل به درمی‌آید ببند پنجره را باد سرد می‌آید
دریغ باغ گل سرخ من که در غم او همه زمین و زمان زار و زرد می‌آید
دگر به سوز دل عاشقان که خواهد خواند دلم ز غصه بلبل به درد می‌آید
نمی‌رود ز دل من صفای صورت عشق وگر به آینه باران گرد می‌آید
به شاهراه طلب نیست بیم گمراهی که راه با قدم رهنورد می‌آید
تو مرد باش و نیندیش از گرانی درد همیشه به درد به سر وقت مرد می‌آید
فراهانی پس از این از شخصیت مهین اسکویی گفت و این که در تمام این سال‌ها لحظه‌ای او را تنها نگذاشته است:«پس از انقلاب اسلامی ایران کمتر ماهی بود که من و همسرم به این بانوی گرانقدر دهه‌های گونه‌گون هنر ایران سر نزده باشیم. در کنارش می‌نشستیم و می‌آموختیم. آن چه من در رثای این بزرگ زن، این شهبانوی تئاتر ایران می‌توانم بگویم، این است که منشاء القای تفکر در دانشوری بازی در میهمان بود. زیبنده است اگر واژه استاد را در مورد او به عنوان یکه زن تئاتر ایران به کار ببریم. چون شاگردانی را که او در مکتب خود پرورش داد، اساتید گرانقدری هستند که فقدان وجود هر کدام از آن‌ها، هنر ایران را آزار می‌دهد. این غصه‌مندی، غصه‌مندی کلانی است که ما این روزها دور هم جمع می‌شویم و دست پیشکسوتان و اساتیدمان را می‌بوسیم. می‌باید شب اول اجراهایمان این اتفاق می‌افتاد. کمتر دانشکده‌ای است که گشایش کلاس‌های بازی، کارگردانی و دیگر شاخه‌های تئاتر را بدون اثر این بانو آغاز کند و کمتر آرتیستی است که در اثری روی صحنه برود و جای پای اندیشه ورزی، فرهیختگی و دانش این بانو را با خود نبرد. عطر این بانو در جای جای پشت صحنه‌های ما هم جاری است. این گونه نیست حال که او رفته است، پشت سرش به تعریف بنشینیم. خوشبختی این است که هر شاگردی را که به مکتب خویش راه داد، همیشه به او وفاداراند. استثناء است اگر کسی باشد که ناگهان دست به دفینه آثار او بزند و آثارش را برباید، که مرگ بر او باد.»
بهزاد فراهانی در بخش دیگری از سخنانش به آموخته‌های خود و هم نسلانش از محضر مهین اسکویی اشاره کرد و افزود:«آن چه من به عنوان شاگرد کوچک 60 ساله این ملک، از این زن آموختم، این بود که هرگز در عرصه تئاتر بدون اندیشه، بدون آرمان، وظیفه، دیسیپلین بر سر هیچ کاری حاضر نشوم و این را در شاگردان او، اساتیدی که همیشه سروری کرده‌اند، دیده‌ام. افرادی چون یدالله شیراندامی، ولی‌الله شیراندامی، سیروس ابراهیم‌زاده، جعفر والی، محمدعلی کشاورز، محمود دولت‌آبادی و ... یکی، دو تا، ده تا و حالا در نسل‌های جوان، در هر دهه‌ای که نگاه می‌کنید، بزرگانی را این بانو پرورش داده که هرگز ما نمی‌توانیم زیر بار سنگین محتوای تاریخی حضور این بانو کمر خم نکنیم. درود بر او باد.»
پایان بخش کلام فراهانی تقاضایی از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود:«در همین جا خواهش و تقاضا می‌کنم از وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران که دست نوشته‌های این بانو را که زندگینامه اوست و مناسب برای همه ما و تمام تئاتر این مملکت و همه عرصه‌های هفت گانه هنر می‌خورد بی‌آنکه دستی به تخطی در آن ببرند، اجازه چاپ به ناشری منزه بدهند تا مثل سایر آثار اسکویی، به دست ما برسد. ترجمه‌های این بانو، پیشاهنگ زبان بسیار فرهیخته و خوب در عرصه انتقال ادبیات ملل به میهنمان است. بگذاریم از بزرگترین اثرش که عمرش را روی آن گذاشت؛ استانیسلاوسکی.»
از روسیه تا ایران
مهین اسکویی در عمر هنری خویش، سابقه کارگردانی، بازیگری، ترجمه و تدریس بسیاری از علوم معتبر و ارزشمند مرتبط به تئاتر را به ثبت رسانده است. او فارغ التحصیل کارگردانی و بازیگری تئاتر از روسیه بود. وی از اعضاء و بنیانگذاران تئاتر آناهتیا و در کارنامه پربارش ترجمه نمایشنامه‌های مطرحی چون”شب‌های سفید” اثر داستایوسکی، ”گرگ‌ها و بره‌ها و صاعقه” اثر آستروسفکی، ”خرس و خواستگاری” اثر آنتوان چخوف، ”در اعماق” اثر ماکسیم گورکی و ... را دارا بود. همچنین کارگردانی و بازی در نمایش‌های”خانه عروسک” نوشته هنریک ایبسن، ”لورا”، ”باغ آلبالو”، ”سه خواهر”، ”دایی وانیا”، ”خواستگاری” از دیگر کارهای ماندگار او در زمان حیات بود. اسکویی علاوه بر ترجمه مقالاتی از استانیسلاوسکی، سه کتاب بسیار پراهمیت نیز به دست ترجمه سپرده است. ”کار هنرپیشه روی خود در جریان تاثر”، ”کار هنرپیشه روی نقش”، ”کار هنرپیشه روی خود در جریان تجسم” کتاب‌های مورد نظر هستند.ین هنرمند توانا، دوشنبه شب(12/10/84) در سن هفتاد و پنج سالگی درگذشت.
نگوئید به پیشکسوتان اهمیت نمی‌دهند
سیروس ابراهیم‌زاده دومین سخنران مراسم تشییع پیکر مرحومه مهین اسکویی بود. ابراهیم‌زاده در آغاز گفته‌هایش خود را مدیون آموزه‌های استاد مهین اسکویی دانست و در ادامه آورد که:«استادان مهین و مصطفی اسکویی در حقیقت اولین منابع آموزش بنده بودند و اگر جایگاه بسیار کوچکی در خدمتگزاری به فرهنگ و هنر این مملکت داشته باشم خودم را صمیمانه و بی‌غل و غش مدیون این دو بزرگوار می‌دانم. با همه مشکلاتی که مهین اسکویی در سنین هفتاد به بالا بسیار جوان می‌نمود. دلیل واضحش هم این بود که مهمترین کار در این مملکت مسئولیت و سهم بزرگی که ما در آموزش نسل جوان این مملکت می‌توانیم داشته باشیم، می‌دانست و دنبال می‌کرد. در پایان هر ترم آموزشی‌اش یا به قول خودش پایان استودیوهایش با چه شور و اشتیاقی دعوت می‌کرد از شاگردان گذشته خودش مثل بنده، بهزاد فراهانی، احمد دامود برای دیدن کار شاگردانش.
نکته دیگری که نمی‌شود از آن گذشت این که در مرگ غم انگیز و فقیرانه مهدی فتحی، خانم اسکویی نکته‌ای را گفت که من هرگز فراموش نمی‌کنم. او گفت:«بله، در شرایط بسیار ناگواری برای مهدی فتحی ـ یکی از دوستان من و اعضای بسیار مهم و موثر گروه من ـ همگی عزادار و متاثریم. ولی این باعث نشود که روحیه خودتان را از دست بدهید. باعث نشود که نق بزنید و بگوئید به پیشکسوتان اهمیت نمی‌دهند و جوان‌ها آمدند و همه کارها را گرفتند و اعتنایی به مسن‌ترها نمی‌کنند.» اصلاً مهین اسکویی اعتقادی به این نداشت که به بزرگان بی‌توجهی می‌شود یا اگر هم داشت مطرح نمی‌کرد. چیزی که برایش مهم بود آینده تئاتر این مملکت بود و جوانانی که باید راه را ادامه دهند و چراغ را روشن نگه دارند.»
وکیل جوان سینما و تئاتر
در پایان مراسم امروز، سیروس ابراهیم‌زاده دعوت کرد از وکیل جوان و علاقه‌مند به تئاتر که وکالت مهین اسکویی را نیز برعهده داشت. یوسف اسفندیاری وکیلی است که بنا به گفته ابراهیم‌زاده، کارهای حقوقی هنرمندان سینما ـ تئاتر را تا آن جا که در ید قدرت داشته، انجام داده است. او در سخنرانی کوتاهش گفت:«متاسفانه در سال‌های اخیری که من با ایشان(مهین اسکویی) بودم کسی دور و برش نبود. نمی‌دانستم این قدر دوست و آشنا دارد و اگر می‌دانستم خیلی خوشحال می‌شدم. اما همیشه این بانو تنها بود. فقیرانه و مقتدرانه زندگی کرد. زندگی او به سختی می‌گذاشت اما به هر حال گذشت و بزرگوارانه هم گذشت! ایشان هم طبیعتاً دارای ملک و املاک و زندگی بود برای خودش. ولی آقایی تماس می‌گرفت چون خواهر فلانی هستی، ملک و املاکت را می‌خواهند بگیرند. بیا خانه‌ات را بفروش. نامه‌هایی از ارگان‌ها و ادارات متعدد می‌آمد که ایشان به نوعی تهدید می‌شد که باید بفروشی و چه و ... چه! آخرین مورد، سرقت از منزل ایشان بود. بخشی از سکه‌هایی که وزارت ارشاد به عنوان هدیه به او داده بود به سرقت رفته بود. اعتراض کردیم، رفتیم دادسرا. ولی آقایان گفتند چون پیگیر پرونده نمی‌شوید، پرونده باید مختومه شود! این تنها بخشی از زندگی خصوصی خانم مهین اسکویی بود. روحش شاد و یادش گرامی باد.»
پس از سخنرانی برخی از حاضران در مراسم، پیکر مرحومه مهین اسکویی برای دفع در امام زاده طاهر کرج به آمبولانس و مدفن این آخرین بازمانده تئاتر آناهیتا منتقل شد.