نگاهی به نمایش”ارباب پاکروان و نوکرش ماهک خوش سیما” به نویسندگی و کارگردانی”محمدحسین ناصربخت”
رضا آشفته: نمایش”ارباب پاکروان و نوکرش ماهک خوش سیما” به نویسندگی و کارگردانی”محمدحسین ناصربخت” که در تالار مولوی اجرا میشود، یک نمایش ایرانی است. در این نمایش که وقوع داستان آن به عصر ناصرالدین شاه قاجار میرسد، ...
رضا آشفته:
نمایش”ارباب پاکروان و نوکرش ماهک خوش سیما” به نویسندگی و کارگردانی”محمدحسین ناصربخت” که در تالار مولوی اجرا میشود، یک نمایش ایرانی است. در این نمایش که وقوع داستان آن به عصر ناصرالدین شاه قاجار میرسد، شاهد رویدادهایی از زندگی یک ارباب و نوکرش هستیم. ارباب پاک روان که سرش به طاقِ سقف کوتاه منزلش خورده، به زنان شورشی چاله میدان وعده میدهد که از آنان در منزلش حمایت خواهد کرد. او همان شب با خواستگاری دبیرالسلطنه وزارت خارجه از دخترش روبرو میشود. ارباب پاکروان از”فخرالدوله”، عمه دبیرالسلطنه خوشش میآید و از او تلویحاً خواستگاری میکند... بعداً با زنان بیوه و دختران بیبضاعت چاله میدان قرار قبلی خود را بهم میزند. در همین حین قرار خود با فخرالدوله را به هم میریزد و خواستگاری دخترش هم با مشکلاتی روبرو میشود. دختر ارباب از دبیرالسلطنه خوشش نمیآید و طی یک بازی با نوکر میخواهد او را مجاب کند که دست از خواستگاری بردارد. اما دبیرالسلطنه اصلاً برایش دختر اهمیت ندارد، بلکه مایملک اهدایی از جانب ارباب را مد نظر دارد بنابراین از این بازی چشم پوشی میکند و ...
محمدحسین ناصربخت ساختار نمایشی ایرانی را به خوبی میشناسد و در زمان نگارش”ارباب پاکروان و نوکرش ماهک خوش سیما” از تمامی عناصر خاص این گونه نمایشی تبعیت میکند، اما آن چه در این بین مانع از ارتباط دقیقتر با دنیای متن در زمان اجرا میشود، همانا به روز نبودن آن است. آن چه در این نمایش دیده میشود، صرفاً جنبه سرگرم کننده دارد و حتی مفهوم اخلاقی آن نیز نمیتواند گرایش قوی را برای جذب مخاطب ایجاد کند. ناصربخت در زمان نگارش باید مسئله موجود در متن خود را به زمان حاضر مرتبط میکرد حتی سرگرم کنندگی صرف آن هم نمیتوانست از ضرورت به روز شدن متن بکاهد. به روز شدن یک متن نمایشی باعث میشود که تماشاگر در لحظه، شاهد ماجراهایی باشد که هر روز از نزدیک آنها را لمس میکند. اگر فاصلهی زیادی بین دنیای متن و واقعیت دیده شود، آن وقت تماشاگر با فانتزی غریبی مواجه میشود که لمس و درک آن چندان هم کارآمد نخواهد بود. آن چه در نمایش”ارباب پاکروان و نوکرش ماهک خوش سیما” میبینیم و میشنویم، مسئله زمانه حاضر محسوب نمیشود. اگر ازدواج بهانهای برای تصاحب مایملک یک مرد ثروتمند زمانی جزء پیامهای اخلاقی کارآمد به شمار میآمد. امروز چنین بنمایهای نمیتواند مسئله مردم باشد مگر آن که در زمان بیان آن چگونگی ارائه نمایشی جاذبه لازم را ایجاد کند. بدیهیات و کلیشههای رایج در دنیا جاذبه خود را از دست میدهند، افراد خلاق و تجربهگرا از دل همین داشتهها و کلیشهها به طرحهای نو میرسند و مدخل تازهای را برای بیان مسائل روز مییابند. اگر نظری اجمالی به نمایشهای”مجلسنامه” و”قدمشاد مطرب” محمد رحمانیان و ”پستوخانه” حمید امجد بیندازیم، درمییابیم که آنها هم از همین ساختار درام ایرانی به برداشتی امروزی از مسائل رسیدهاند. یعنی محتوای اثر با آن که در داستان و شخصیتهای تاریخی رسوخ میکند اما با مسائل و معضلات و نابهنجاریهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی امروز جامعه ما سر سازگاری دارد. به عبارت بهتر هنرمند، ساختار، داستان و شخصیتها را بهانهای برای بیان مسائل مردمی میکند و همین زمینهایِ احیای سنتهای دراماتیک ایرانی را ایجاد میکند.
ناصربخت در زمان کارگردانی نمایش”ارباب پاکروان و نوکرش ماهک” به سرگرم کنندگی بهای زیادی میدهد. به عبارت دیگر همه عناصر دراماتیک در خدمت جذب بیشتر تماشاگر است. او به همین بهانه از انواع رقصهای ایرانی و غربی، آوازهای طنزآمیز، ایجاد بازیهای کمیک و خندهآور استفاده میکند و تمامی میزانسنهایش را به سمتِ خنداندن تماشاگر سوق میدهد. او هر لحظهای را با هدف خنداندن طراحی و اجرا میکند و اصلاً برایش اهمیت نداشته که در این گذار چه پیامی را باید به مخاطبش بدهد. حتی سرگرم کنندگیِ نمایش با توجه به آن که این نمایش اصلاً با زمانه حاضر همخوانی ندارد، نمیتواند به حد ایدهآل برسد. اگر در لحظاتی نویسنده و بازیگر با تکیه کلامهایی درصدد بودهاند که فاصله و شکافت زمانی و تاریخی را پشت سر بگذارند، اما در مجموع به حد لازم و کافی، برای ارتباط بهتر نمیرسند. مطمئناً مخاطب با زمانه خود در ارتباط است حتی مسائل تاریخی که نتواند با لحظه اکنون مردم همخوانی کند، نمیتواند جزء دغدغههای مطالعاتی آنان به شمار آید.
اگر این نمایش در حد لازم مخاطب ندارد، به دلیل توضیحاتی است که در بالا به آن اشاره شد. در واقع مخاطب برای خندیدن خود نیز حریم زمانی و محتوایی قائل است و اگر به اصطلاح لطیفهای بسیار دستمالی شده و تکراری شود دیگر ارزش خود را از دست میدهد.
بازیگران در نمایش”ارباب پاکروان و نوکرش ماهک” به دو گونه بازی متفاوت توجه دارند که کارگردان باید در زمان تمرینها به یکدستی آنها توجه میکرد. کورش خزائی، شهرام مسعودی، نگین صادقیپور به مانند سبک و شیوه سنتی نمایشهای ایرانی بازی خود را پیش میبرند اما بازیگرانی مانند طوفان مهردادیان و علیرضا ناصحی بازی خود را به کمدیهای رایج نزدیک میکنند. شیوه نمایشهای ایرانی به بداههپردازی اهمیت زیادی میدهد و در این نمایش هم لحظات کوتاهی برای آن گذاشته شده است. ای کاش همه لحظات براساس رجوع به یک داستان چند خطی با بداهه بازیگران شکل میگرفت و اجرا میشد. متاسفان بازیگران امروز کمتر به بداههپردازی سیاه بازهای ایرانی بها میدهند، در صورتی که اعتبار و ارزشمندی آثار ایرانی براساس بداهه و ارتباط در لحظه با تماشاگران بوده است.