علیرضا کوشک جلالی : مشکلات تئاتر ایران؟ چیزی نپرسید مثنوی هفتاد من میشود
مریم فشندی: علیرضا کوشک جلالی لیسانس بازیگری در آلمان و فارغ التحصیل دوره دراماتورگی و کارگردانی در تئاتر شهرهای کلن ، بن ، هاگن و نویس است. او پس از این که پنج سال دستیار کارگردانان مختلف در تئاتر های دولتی بود به صحنه ...
مریم فشندی:
علیرضا کوشک جلالی لیسانس بازیگری در آلمان و فارغ التحصیل دوره دراماتورگی و کارگردانی در تئاتر شهرهای کلن ، بن ، هاگن و نویس است. او پس از این که پنج سال دستیار کارگردانان مختلف در تئاتر های دولتی بود به صحنه نویسندگی و کارگردانی در آلمان وارد شد ، به گونه ای که با نگارش نمایشنامه « با کاروان سوخته » جایزه نمایشنامه نویسی مردمی را در آلمان از آن خود کرد . این نمایش از سال ١٩٩۴ تا کنون در حال اجراست و در حال حاضر در شش تئاتر در شهرهای مختلف آلمان روی صحنه است .
اما جلالی نخستین بار نمایش « مسخ » را در ایران اجرا کرد . پس به ترتیب با « پابلونرودا » و « بازرس » به چهره آشنای جشنواره تئاتر فجر بدل شد . او این دو نمایش را با حضور بازیگران ایرانی روی صحنه برد ولی در دو نمایش بعدی « پوزه چرمی » و «سوسیس با گاز خردل » با بازیگران آلمانی نمایشش را کارگردانی کرد . جلالی امسال تنها به خاطر نگارش نمایشنامه
« هابیل و قابیل » میهمان جشنواره بیست و سوم است .
به یاد دارم که سال گذشته با نمایشی تحت عنوان”سوسیس با گاز خردل” در جشنواره تئاتر فجر حضور داشتید. پس از بازگشت به آلمان چه کارهایی در زمینه تئاتر انجام دارید و چطور شد کارگردانی نمایشنامه”هابیل و قابیل” را به آتیلا پسیانی سپردید؟
پس از بازگشت به آلمان دو نمایشنامه”زنان رئیس جمهور”اثر ورنر شواپ و”جوزف و ماریا” اثر پیترتورینی را کارگردانی کردم. این دو نمایش با هم در کلن در حال اجراست. به اضافه اینها یک نمایشنامه دیگر نیز که از قبل آماده شده بود تحت عنوان «موسیو ابراهیم و گلهای قران» اثر اریک امانوئل اشمیت که راجع به دوستی یک پسر یهودی با یک مرد مسلمان و بیشتر راجع به نزدیک شدن و دوستی ادیان است. اما در حال حاضر مشغول نوشتن یک نمایشنامه درباره مسایل خاورمیانه و فلسطین هستم. درباره اجرای نمایش”هابیل و قابیل” هم باید بگویم طبق قرار قبلی که با مدیریت سابق مرکز هنرهای نمایشی آقای شریف خدایی داشتیم، قرار بود سالی یک نمایش مشترک(ایران و آلمان) انجام بدهیم. این فقط به معنای اجرای نمایش در ایران نبود، بلکه قرار بود عدهای از جوانان علاقمند و مستعد به کلن آلمان بیایند و قسمتی از تمرینات آنجا انجام بگیرد و همکاری مشترکی با طراح صحنه و دراماتورژ آلمانی صورت بگیرد. جوانانی که به آلمان میآیند با سیستم تئاتر در آلمان آشنا شوند و work shop برایشان برگزار شود. حدود دو ماه برنامهریزی کردیم تا این کار انجام شود ولی به دلیل مشکلات اداری زیادی که در ایران داشتیم این اقدام عملی نشد. تا اینکه من پاییز به ایران آمدم و با مدیریت جدید مرکز هنرهای نمایشی دکتر خسرو نشان مذاکره کردم. پس از آن، آتیلا پسیانی متن نمایش را خواند و با هم به توافق رسیدیم که کار با کارگردانی او اجرا شود.
آیا قرار است این گروه هم به آلمان سفر کنند؟
بله، قرار بود گروه تئاتر بازی به سرپرستی آقای پسیانی قبل از اجرا در جشنواره، نمایش را در آلمان اجرا کنند ولی به خاطر کمبود وقت این اتفاق نیفتاد. اما اواخر سپتامبر و اوایل اکتبر فستیوال”شرق نوین” در دوسلدرف برگزار میشودکه این نمایش به همراه یک نمایش دیگر از ایران در آن جشنواره شرکت میکنند.
نمایش”موسیو ابراهیم” گویا از خیلی پیشتر از این در آلمان اجرا میشد این طور نیست؟
خوشبختانه برخی از کارهایی که در آلمان خوب فروش میکنند، ممکن است حتی پنج سال روی صحنه باشد. همین نمایش”موسیوابراهیم و گلهای قران” دو سال است که در آلمان روی صحنه است. اما به این ترتیب نیست که نمایشها هر شب اجرا شوند، بلکه ماهی دو یا سه بار اجرا میشوند. سیستم تئاتری آلمان با سیستم تئاتری در این جا متفاوت است، در آلمان این طور نیست که پس از یک ماه پرونده اجرای نمایش بسته شود، بلکه اکثر نمایشها به صورت رپرتوار اجرا میشوند.
متن”هابیل و قابیل” مونولوگ است، این طور نیست؟
بله. شخصیت ”هاشم“ در این نمایش با خودش صحبت میکند. قسمتی از وجودش زنده و قسمت دیگر مرده است و او با این وضع و موقیعت درتضاد است. او هم به نوعی رو به زندگی کردن دارد و هم تمایل به خودکشی در او هست. این نمایش درگیری یک آدم با خودش است. دیالوگها در متن بین” ها” و”شم” تقسیم شده است.
نظرتان راجع به اجرای آقای پسیانی از این متن چیست؟
ایشان برداشت خودشان را از متن ارائه و اجرا کردند. آقای پسیانی دیالوگها را ضبط کرده و در سالن پخش میکردند. گویا روح هاشم در فضا معلق بود.
شما دخالتی در اجرا نداشتید؟
خیر.
دخل و تصرفی هم در متن شما صورت گرفته بود؟
نمیتوانم بگویم دقیقاً کدام قسمت زیاد یا کم شده بود ولی کارگردان این اختیار را دارد که تا حدی دخل و تصرف در متن داشته باشد.
اگر قرار باشد خودتان این کار را اجرا کنید، چه شیوهای در پیش میگیرید؟
من این متن را در کلن با بازیگران ایرانی اجرا کردم. در آن اجرا درست مثل متن جلو رفتم و اجرای من رئالیستی بود. اما نمایشی که آقای پسیانی روی صحنه بردند، برداشت دیگری از متن بود که البته این طبیعی است. هر کارگردانی میتواند برداشت و نگاه خود را داشته باشد.
چطور از این که خودتان متنی را کارگردانی کنید، صرف نظر کردید؟
کمی از روابط اداری خسته شدهام. این روابط خیلی پیچیده است و ترجیح میدهم وارد جزئیات آن نشوم. دیالوگ برقرار کردن مشکل شده و من هم دیگر آن انرژی سابق را ندارم. پیشنهاد ارائه یک کار مشترک در هر سال پیشنهادی است که میتوانست به جاهای خوبی برسد ولی نشد. من ده سال برای جلب موافقت طرفهای آلمانی تلاش کردم که آنها هزینهها را بدهند ولی به نتیجه نرسید. امیدوارم روزی بتوان این کار را کرد. سیستم برنامه ریزی در آلمان از نظم بالایی برخوردار است . در آلمان جدول برنامهها از چهارماه قبل بسته شده و همه میتوانند بلیت رزرو کنند. این در حالی است که در ایران همه کارها در دقیقه 90 انجام میشود و پنج روز قبل از جشنواره جدول آن اعلام میشود. من چندین سال است که خیلی به روابط اداری تن میدهم و تلاش میکنم ولی امسال ترجیح دادم استراحت کنم و فقط حضور داشته باشم .
در آلمان چند جشنواره به صورت غیر رقابتی برگزار میشود و نظرتان راجع به غیر رقابتی شدن جشنواره فجر چیست؟
از آنجایی در جریان کارهای جشنواره نیستم نمیتوانم قضاوت درستی داشته باشم ولی در کلن سالی یک جشنواره معتبر تئاتر برگزار میشود و بهترین کارهای تئاتر را در آن جشنواره انتخاب میکنند. 12 نمایش نامزد میشوند و معتبرترینها از این میان انتخاب میشوند. این خود به خود کمکی است به هنرمندی که کار میکند. همین که نمایش برای جشنواره کاندید میشود هم برای آن کار تبلیغ است. گروههایی که در جشنواره تئاتر برلین شرکت میکنند هم به اندازه کافی قدرتمند هستند. این گروهها از سالنهای تئاترهای دولتی هستند و وابسته به جایزه در جشنواره نیستند. انواع و اقسام جشنوارهها در آلمان برگزار میشوند.
فکر میکنید جشنواره تئاتر فجر به حدی رسیده که بتواند غیررقابتی برگزار شود؟
جشنواره تئاتر فجر دارای مشکلات اساسی است و این غیر رقابتی شدن در بخش فرعیتری قرار میگیرد.
این مشکلات اساسی به زعم شما کدامها هستند؟
ترجیح میدهم وارد این مسأله نشوم چون اگر وارد آن شوم چند رمان از آن در میآید! فقط یکی از مواردی که از سال اولی که به جشنواره آمدهام با آن برخورد کردهام و امیدوارم روزی برطرف شود این است که جشنواره تئاتر فجر هر سال با شتاب برگزار میشود. اما امیدوارم جشنواره از برآیند اجراهای عمومی در طول سال برپا شود. این بزرگترین خواسته من است که کارها با آرامش اجرا شوند. وقتی دوستان خارجی را دعوت میکنیم که در تهران نمایش ببینند، آنها بتوانند کارهای پخته و امتحان پس داده را ببینند. این شیوهای است که در دراز مدت به همه سیستم تئاتر و آدمها و کارکنان ضربه میزند. مورد دیگر این است که من از تماشاگر ایرانی بسیار متعجب هستم. شاید تماشاگر ایرانی هم باید آموزش ببینند. اولین باری که در ایران، کارم اجرا شد، تماشاگران پس از پایان نمایش، شروع به تشویق کردند و این در آلمان یعنی نهایت احترام به یک اجرا. این در حالی است که برای تماشاگر ایرانی نوع کار بیتفاوت است. او برای هر کاری که ببیند دست میزند و این به تعارفاتی که ما در زندگی شخصی هم داریم برمیگردد. در آلمان، تماشاگر آلمانی با نوع تشویقش نشان میدهد که از کار خودشش آمده یا نه و منتقدان هم از عکسالعمل تماشاگران تاثیر میگیرند. این باعث میشود که کمتر سلیقهای عمل کنند. اگر منتقد یا تماشاگر از کاری خوشش نیاید لازم نیست حتماً تشویق کند. در آلمان ممکن است تماشاگر بازیگر را تشویق کند ولی کارگردان را نه و بالعکس این هم اتفاق میافتد. آخرین کاری که در آلمان دیدم نمایشی از تنسی ویلیامز بود. تماشاگران در پایان اجرا بازیگران را خیلی تشویق کردند ولی کارگردان که روی صحنه آمد با سوت زدن و هوکردن با تماشاگران روبرو شد. تماشاگران شاید در سال برای پنج نمایش بایستند و تشویق کنند. این تشویق کردن اتفاق نادری است.
برنامه شما برای سال آینده چیست؟
در حال حاضر مشغول نوشتن یک فیلمنامه هستم که احتمالاً با تهیه کننده آلمانی، آن را در ایران خواهم ساخت. مقداری کار اداری دارد که اگر تمام شود کار را شروع میکنم. همانطور که گفتم در حال نگارش نمایشنامهای هستم که ماه اکتبر در کلن آلمان با بازیگران آلمانی اجرا میشود.
قصد ندارید این نمایش را سال آینده به ایران بیاورید؟
خیر، چون فکر میکنم شرایط هنوز مهیا نیست. به محض این که شرایط فراهم شود بسیار علاقمندم در ایران نمایش اجرا کنم.