در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با حسین فرخی، کارگردان نمایش”رومئو و ژولیت”

نذر کرده‌ام که ۵ اثر از شکسپیر را اجرا کنم.مگر در تئاتر نمی‌شود نذکر کرد؟ متن‌های بعدی هم”لیرشاه”، ”هملت” و”اتللو” هستند. دلم می‌خواهد که تجربه های روی آثار شکسپیر با تحلیلی جدید داشته باشم.

نیلوفر رستمی:
اشاره:حسین فرخی از اساتید دانشگاه سینما، تئاتر سال‌هاست که در حوزه تئاتر مذهبی و سنتی تدریس می‌کند. او سال گذشته نمایش”مکبث” اثر شکسپیر را به اجرا برد و امسال نمایش”رومئو و ژولیت” را اجرا کرد که تا چند روز پیش در تالار نو هر شب روی صحنه می‌رفت. این نمایش همچنین در بخش”منتخبان تولیدات 84” جشنواره تئاتر فجر در دور روز نخست جشنواره به اجرا رفت که به این بهانه با او گفت‌وگویی انجام دادیم.
شما تا به حال دو اثر از شکسپیر”مکبث” و”رومئو و ژولیت” را اجرا کردید. متن‌های شکسپیر چه ویژگی‌هایی برایتان دارد که به سراغ متن‌های این نویسنده می‌روید؟
من نذر کرده‌ام که 5 اثر از شکسپیر را اجرا کنم.
نذر؟
چه اشکالی دارد! مگر در تئاتر نمی‌شود نذکر کرد؟ من تصمیم دارم که 5 تا از نمایشنامه‌های شکسپیر را اجرا کنم. بعد از”مکبث”، ”رومئو و ژولیت” دومین نمایشنامه انتخابی من از شکسپیر بود. متن‌های بعدی هم”لیرشاه”، ”هملت” و”اتللو” هستند. دلم می‌خواهد که تجربه های روی آثار شکسپیر با تحلیلی جدید داشته باشم. اما یک سری چیزهای مشترکی هم است که این چند اثر را به هم پیوند می‌دهد. مثلاً تمام این نمایشنامه‌ها را در نظر دارم با دو بازیگر روی صحنه ببرم، یک زن و مرد که در تقابل یکدیگر قرار می‌گیرند و معلوم است که در هر متنی چه شخصیت‌هایی رو در روی هم قرار می‌گیرند مثلاً ”هملت” را با دو شخصیت”هملت” و”فلیا” اجرا می‌‌کنم یا”رومئو و ژولیت” را فقط با همین دو شخصیت کلیدی اجرا کردم. ثانیاً دوست دارم که نمایشنامه‌های کلاسیک جهان را که با حجم زیادی بازیگر، مکان و موقعیت نوشته شده‌اند، با حداقل بازیگر، مکان و موقعیت‌ها و به شیوه ساده و نزدیک به نیازهای امروزی به اجرا ببرم. به نظرم همین محدودیت قائل شدن و دگر بینی باعث خلاقیت کارگردان می‌شود.
شما از محدودیت گفتید که منجر به بروز خلاقیت می‌شود و به اجراهای نمایشنامه‌های کلاسیک به شیوه مدرن اشاره کردید. شما به عنوان کارگردان”رومئو و ژولیت” به چه تحلیل جدیدی در این اجرا رسیدید؟
به اعتقاد من آثار شکسپیر را می‌توان به شیوه‌های مختلفی اجرا کرد. اما من در اجرا بردن این آثار کنجکاوی‌های خاص خودم را داشتم این که وقتی وارد حریم متن می‌شویم و قالب‌هایش را می‌شکنیم و در نهایت وقتی تماشاگر اجرا را می‌بیند ضمن این که با خمیرمایه اصلی شکسپیر رو به رو می‌شود، در عین حال به یک نگاه جدید هم برسد. من در هر نمایشی سعی می‌کنم که این اتفاق بیفتد. مثلاً در”مکبث” که سال گذشته به اجرا رفت، تم اصلی اجرا را قدرت طلبی فرض کردم. اما نماد قدرت‌طلبی در دوره شکسپیر چیز دیگری بوده و در دوره ما چیز دیگر. شکسپیر در مکبث نماد قدرت طلبی را به دست آوردن حکومت می‌دانسته اما در دوره ما ممکن است آدم‌ها این وجه قدرت طلبی را نخواهند و نیازی هم برای پادشاهی نداشته باشند. من استنباط می‌کنم که در دوره‌ معاصر هر چیزی می‌تواند نماد قدرت‌طلبی آدم‌ها فرض شود. پول، پست و مقام، شهرت و ... بنابراین در اجرای مکبث همین وجوه را مد نظر قرار دادم. در نمایش”رومئو و ژولیت” هم من سعی کردم به تم اصلی اثر(عشق) وفادار باشم. ”رومئو و ژولیت” اگرچه جزء مطرح‌ترین متن‌های عاشقانه دنیاست اما در ادبیات خودمان هم چیزهای شبیه این اثر به نام”شیرین و فرهاد” یا”ویس و رامین” را داریم. در این اجرا سعی کردم که رابطه عاشقانه آدم‌ها را لحاظ کنم اما نگاهم کاملاً متفاوت با نگاه شکسپیر باشد.
در ابتدا و انتهای نمایش تحلیل‌هایی وجود دارد که متعلق به خود نمایشنامه نیست و تحلیل‌های شخصی شماست. چطور به این تحلیل از متن رسیدید؟
من فکر می‌کنم که تمام آثار شکسپیر این قابلیت‌ها را در خود دارد که ما به عنوان کارگردان بتوانیم از زوایای مختلف به آن‌ها بپردازیم. مثلاً اگر می‌خواستم عشق را به گونه شکسپیر محور اصلی کار قرار بدهم هرگز به این تعبیر در نمایشم نمی‌رسیدم. تحلیلم در این اجرا به این شکل بود که دو طایفه”مونتاگو” و ”کاپولت” را به عنوان دو حزب یا دسته سیاسی تصور کنیم که در تمام دنیا مشابه‌اش را پیدا خواهیم کرد، حتی در کشور خودمان جناح راست و چپ را داریم. دوره‌های تبدیل به عرصه اوج رقابت‌های این دو جناح در کشور می‌شود مثلاً زمان انتخابات مجلس یا انتخابات ریاست جمهوری یا انتخابات شورای شهر این دو گروه به شدت با هم برای رسیدن به قدرت رقابت می‌کنند. حالا اگر فرض کنید در جناح چپ یک رومئو وجود داشته باشد و در جناح راست یک ژولیت، آن وقت تبانی‌های سیاسی و جریان‌های رقابتی چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ آیا ازدواجی بین این دو دلداده صورت می‌گیرد یا چون برخلاف اهداف سیاسی است این ازدواج منع می‌شود؟ شاید من به عنوان کارگردان براساس این تم‌ها متن جدیدی را بنویسم که شخصیت‌هایش هم ایرانی باشند. و یا از متن‌های موجود استفاده کنم البته من در برخورد اولم با”رومئو و ژولیت” که مربوط به سه سال پیش می‌شد، می‌خواستم براساس آن متنی را با رعایت کردن اصول ایرانی آدابته کنم و به نام”شیرین و فرهاد” آن را روی صحنه ببرم که البته نصفی از این متن هم نوشته شده ولی بعد فکر کردم ممکن است متن تبعات سیاسی به دنبال داشته باشد. بنابراین”رومئو و ژولیت” را با هدف نزدیک‌تر کردن به مفاهیم امروزی اجرا کردم.
اوایل نمایش احساسم این بود که شما عشق را هجو کردید، به خصوص در اولین برخورد”رومئو و ژولیت” با یکدیگر و بعد در تابلوی تراس که میان ”رومئو و ژولیت” حرف‌های عاشقانه‌ای رد و بدل می‌شود. اما بعد به کمک موسیقی و بازی‌ها این حس منتقل می‌شد که عشق بین آن‌ دو ظاهراً بسیار جدی است. تحلیل خودتان چه بود؟
به نظرم دقیقاً تعریف شده. اولین تابلو از اجرایم مرگ”رومئو و ژولیت” است که در قبر خوابیده‌اند. پس از این تابلو روایتی کوتاه از روابط این دو نفر گفته می‌شود و بعد با فلاش بک، به چگونگی شروع روابط این دو نفر می‌پردازم.
به نظرم در این اجرا من به مفهوم عشق به معنای واقعیتش توجه کرده‌ام. دو اتفاق در نمایش شکل می‌گیرد. یک اتفاق درگیری‌های قبیله‌ای است که من آن را در بستر نوجوانی رومئو و ژولیت ترسیم کردم اما وقتی جرقه عشق زده می‌شود و آن‌ها دلبسته هم می‌شوند دیگر این درگیری‌ها بی‌معنا می‌شود. ژولیت یک پیش بند دارد که نمادی برای ترسیم دنیای خودش است اما وقتی عاشق می‌شود پیش‌بند را باز می‌کند. تا قبل از جرقه عشق همان طور که شما اشاره کردید بازی‌های رومئو و ژولیت به سمت هجو کردن عشق می‌روند اما پس از دلبسته شدن دیگر عشق بین آن دو رنگ و بوی حقیقی می‌گیرد.
پس عشق در این نمایش ستوده شده است؟
به شدت. به نظرم به شدت به مقوله عشق در این نمایش پرداخته‌ام. فضاهای طنز، درگیری‌هایی که ناشی از جنگ و اختلاف بین قبایل است، وجود دارد اما به تدریج عشق واقعی شکل می‌گیرد و بعد با تغییر بازی و موسیقی صحنه قداست عشق را سعی کرده‌ام که نشان دهم و در پایان نمایش هم به این عشق تاکید کرده‌ام. برعکس چیزی که شما می‌گویید مثلاً در تابلوی خداحافظی در بالکن سعی شده عمق عشق نشان داده شود. با توجه به این که تماشاگران امروزی نمی‌توانند تماشای نمایش را در ساعت‌های طولانی تاب بیاورند تمام تلاشم را کردم تا عشق و مناسبات دیگری که در بستر نمایشنامه نهفته است، مانند درگیری‌های سیاسی را در زمانی کوتاه نشان دهم.
شما می‌گویید که سعی داشته‌اید اجرای نو از”رومئو و ژولیت” به صحنه ببرید اما بعضی از عناصر اجرایتان مانند لباس‌های بازیگرانتان باعث ایجاد فضای دو گانه می‌شود. لباس‌ها متعلق به دوره‌های گذشته است اما تحلیل‌ها‌یتان از نمایش امروزی است.
شخصیت‌های ما اصلاً امروزی نیستند. ما یک وجه ظاهری قصه را داریم و یک وجه درونی قصه را. رومئو و ژولیت من متعلق به همان دوران هستند پس می‌توانند لباسی شبیه همان دوران هم بپوشند. هر نمایش کلاسیکی در دنیای امروزی به اجرا برود می‌تواند در بخش‌های شبیه به دوران کلاسیک باشد و لحظاتی مدرن. من همان”رومئو و ژولیت” شکسپیر را در نظر داشتم اما در هر لحظه از نمایش هم می‌توانیم شخصیت‌های امروزی را در کلام و رفتارشان ببینم، در تابلوی سوم و در پایان نمایش دیالوگ‌هایی که گفته می‌شود اصلاً متعلق به شکسپیر نیست. دقیقاً مطابق مضامین جامعه امروز ماست. من اصلاً این فکر را نداشتم که رومئو و ژولیت نمایش من لباس امروزی بپوشند و نمی‌خواستم که فقط با وجوه ظاهری، امروزی بودن اجرا را نشان دهم. وقتی شما متنی مانند رومئو و ژولیت را از قالب کلاسیک خارج می‌کنید یعنی شخصیت‌ها را تعدیل می‌کنید و یک ساختارشکنی در متن و اجرا ایجاد می‌کنید و اجرای بدون صحنه‌های متفاوت و شخصیت‌های زیاد در مقایسه با متن اصلی روی صحنه می‌برید آن وقت تماشاگری هم که به تماشای این نمایش می‌آید، مطمئن باشید که چیزی را از دست نمی‌دهد. خلاصه کلام این که ما قصه را تلخیص کردیم اما تماشاگر کاملاً متوجه داستان می‌شود.
روند انتخاب بازیگرانتان به چه صورت بود؟ آیا از همان ابتدا که تصمیم به اجرای این نمایش گرفتید همین بازیگران فعلی را در نظر داشتید؟
من دو شیوه برای انتخاب بازیگرانم داشتم. شیوه اول این بود که از دو بازیگر خیلی معروف استفاده کنم که اجرا هم به لحاظ وجود این دو بازیگر کاملاً متفاوت می‌شد و می‌خواستم بر این اساس نمایشی کاملاً عاشقانه را اجرا کنم. اما شیوه دوم که در نهایت به آن عمل کردم، این بود که با یک نگاه نیمه تراژدی ـ کمدی نمایشی را اجرا کنم که بازیگران معروفی را هم نمی‌طلبید. انتخاب اول من خسرو احمدی و فروغ قجابگلو بود که قجابگلو به خاطر یک کار سینمایی بعد از چند جلسه تمرین نتوانست دیگر ادامه بدهد. گزینه دوم رابعه اسکویی بود که او هم بعد از چند جلسه تمرین به خاطر مشکلات دیگری نتوانست کار را ادامه دهد. چیزی حدود 25 روز با این دو تیم مختلف تمرین کردیم. پس از این مدت به خاطر زمان اندک من دو راه داشتم یا باید از خیر اجرا می‌گذشتم یا باید دو بازیگر دیگر را انتخاب می‌کردم. با بازی آشا محرابی و نورالدین جوادیان قبلاً در کاری از حامدی‌خواه آشنا شده بودم، بنابراین احساس می‌کردم این دو بازیگر حد فاصله چیزی هستند که من برای انتخاب بازیگران نمایشم در نظر داشتم. تمرین نمایش با دو بازیگر جدید از هفتم دی ماه آغاز شد و تا هجدهم دی ماه ادامه پیدا کرد. یعنی ما با 9 جلسه تمرین مفید کار را برای اجرا آماده کردیم.