در حال بارگذاری ...
...

نمایش”بامبی 8 ”در خلق فضایی هجو‌آلود بویژه در نیمه‌ی نخست ، نمایشی موفق است اما از نیمه‌های اثر علاقه‌مندی خود را به تماشاگرانی معطوف می دارد که با آثار هرتزوگ و جهان ذهنی‌اش آشنایی دارند . برای آنها بزرگترین هجو ،خلق طبیعت بیکران و بکر آثار هرتزوگ در چاردیواری‌ای تا این حد دست یافتنی است

نمایش”بامبی ۸ ”در خلق فضایی هجو‌آلود بویژه در نیمه‌ی نخست ، نمایشی موفق است اما از نیمه‌های اثر علاقه‌مندی خود را به تماشاگرانی معطوف می دارد که با آثار هرتزوگ و جهان ذهنی‌اش آشنایی دارند . برای آنها بزرگترین هجو ،خلق طبیعت بیکران و بکر آثار هرتزوگ در چاردیواری‌ای تا این حد دست یافتنی است

امین عظیمی:

”بامبی 8 ” پیش از آنکه بتواند خود را به عنوان اثری مستقل و صحنه‌ای به مخاطبانش بشناساند بر پایه‌ی هجو موقعیت‌های گوناگون فیلم‌های فیلمساز شهیر آلمانی‌، "ورنر هرتزوگ" بنا شده است . این رویکرد چه در شکل بیرونی و ساختار روایی اثر که به سمت یک هجویه‌ی کولاژ‌گون حرکت می‌کند و چه بازی با مفاهیم متنی و فرامتنی این آثار ، همچون تبدیل فضای محدود یک آشپزخانه به جنگل‌های تو در تو و صخره‌های ناهموار و غریب فیلمهای هرتزوگ و نیز انتشار روح رابطه‌ی شگرف”کلوس‌‌کینسکی”- بازیگر اصلی آثار هرتزوگ – در جهان اثر ، ترکیبی بدیع را سامان می‌دهد .
مخاطب
تماشاگران در تعامل با نمایش”بامبی 8”به سه دسته تقسیم می‌گردند :
1- گروهی که هیچیک از آثار سینمایی هرتزوگ را ندیده‌اند و اطلاعات ویژه‌ای نیز در مورد آن ندارند.
2- تماشاگرانی که جهان آثار هرتزوگ را تنها بر اساس تماشای اتفاقی دو یا سه فیلم او همچون "فیتزکارالدو" - که بارها از سیمای ایران پخش شده است – می‌شناسند.
3- تماشاگرانی که تمامی فیلم‌های مورد اشاره در نمایش”بامبی 8”را دیده اند و اطلاعات کاملی در مورد هرتزوگ و سینمایش دارند .
هر اثر نمایشی تلاش می‌کند بر مبنای نشانگان اجرایی خویش جهانی را خلق کند که تماشاگر با رمزگشایی از این جهان به درک و خوانش آن وقوف یابد‌. جهان متن و منطق ساختاری حاکم بر آن‌، نخستین عناصری هستند که می‌بایست تماشاگران گروه اول را در فرآیندی طبیعی قادر به خوانش کنند‌. بامبی 8 از این منظر با هوشمندی به خلق موقعیتهایی – تنها در نیمه‌ی نخست – دست می زند که نظام ادراک تماشاگر را به بازی می‌گیرد .
سالها پیش‌"ساموئل تیلور کولریج "(1772-1834) یکی از بزرگترین نظریه‌پردازان رمانتیسم در انگلستان ، فرآیند حضور و تعامل تماشاگر با اثری نمایشی را در یک جمله شرح داد‌: " تعلیق آگاهانه‌ی ناباوری‌" . از منظر وی مخاطبین هر اثر نمایشی به شکلی آگاهانه و خودانگیخته تلاش می‌کنند ناباوری خویش را نسبت به غیر واقعی بودن ِ وقایعی که روی صحنه رخ می‌دهد به تاخیر بیاندازند و با پذیرش رویدادهای صحنه‌ای به مثابه امری واقعی هرچه بیشتر خود را با اثر درگیر کنند . در این ساخت و کار هرچه تماشاگر در نسبت خویش با وقایع صحنه احساس باورپذیرتری پیدا کند بیشتر با جهان اثر همراه می‌شود . بر این مبنا خالقان نمایش "بامبی 8" در طول اجرا تلاش می‌کنند احساسات تماشاگر را نسبت به باور و همدلی با احساسات بازیگران و موقعیت‌هایی که در آن گرفتارند به بازی بگیرند . مخاطب در هنگام تماشای "بامبی 8" گویی سوار بر ترنی هوایی هر لحظه خود را در برابر لحظاتی هیجان انگیز می‌بیند که در لحظه‌ای خلق و دوباره فراموش می‌شود . بنیان به نمایش درآوردن احساساتی همچون خشم ، وسوسه ، ترس و... بی آنکه مقدمات منطقی آن برای بروز فراهم شده باشد‌، تماشاگر را در یک فضای معلق قرار می‌دهد . او تلاش می‌کند از صحنه‌ی جنون مرد چاقو به دست بترسد اما جهان اثر به او تاکید می‌کند اینها همه شوخی است ، باورش نکن. ایجاد این دو گانگی حسی در یک لحظه – باورنکردن ِ امر باورپذیر – ”بامبی 8”را تا نیمه‌های راه بسیار جذاب کرده است . موقعیت‌ها به سادگی ایجاد می‌شود . دو نفر که در آشپزخانه‌ای مشغول انجام کارهای معمولی هستند ناگهان به خاطر کنده شدن در آشپزخانه و ورود انسان عظیم جثه‌ای که تلاش دارد با یک ملاقه بزرگ آنها را از بین ببرد سعی می‌کنند خود را نجات بدهند و این تازه آغاز ماجراست .
نکته‌ای دیگر که در رابطه با تعامل تماشاگران دسته‌ی اول می‌توان به آن اشاره داشت شکل ارایه‌ی وقایع در اجراست . کاراکترهای نمایش بی آنکه تظاهر کنند ، تلاش می‌کنند باور طبیعی خویش را از بروز این حوادث نشان دهند . آنها باور دارند که ممکن است ناگهان دری گشوده شود و انسانی عظیم الجثه وارد شود ؛ باور دارند که ممکن است یک هویج خاصیتی جادویی داشته باشد و زمین وزمان را به لرزه در آورد . شکل بازی آنها – عدم تاکید و اغراق حسی- به شکل موثری در به باور رساندن تماشاگر نیز موثر است . در حقیقت هر نوع اغراق و تاکید لوده‌وار برای جذاب‌تر شدن موقعیتها می‌توانست ارزشهای کار را پنهان کند.
با تمام این اوصاف نمایش”بامبی 8”نمایشی دوپاره است . پاره‌ی نخست اجرا ، خوش ریتم و هرچه بیشتر متکی بر موقعیتهایی است که می‌تواند بصورت کاملا ً مجزا از جهان فیلم‌های هرتزوگ درک شود . اما در پاره‌ی دوم که ریتم نمایش یکباره افت می‌کند و ارجاعات اثر به فیلم‌های هرتزوگ بسیارپردامنه‌تر می‌شود ، تماشاگر دسته اول را در برقراری ارتباط دچار مشکل می‌کند . ریتم نمایش در این مقطع بسیار ساکن می‌شود و آگاهی از اشارات فرامتنی برای برقراری ارتباط به یک ضرورت بدل می‌شود . حتی با جابه جایی پاره ی اول و دوم با یکدیگر ممکن بود این نسبت قابل قبول‌تر باشد . یعنی تماشاگر در ابتدا با فضایی نسبتا ً سنگین مواجه می‌شد و هرچه از زمان اجرا می‌گذشت با نمایشی پرتحرک تر روبرو می‌گردید . ”بامبی 8 ”از این منظر تمامی پتانسیل اجرایی خویش را در همان نیمه‌ی نخست مصرف می‌کند و برای لحظات پایانی خویش بیشتر به همدلی مخاطبانش نیاز دارد .
آگیره : خشم خدایان
ورنر هرتزوگ کارگردان غریب سینمای آلمان از همان نخستین فیلم‌های بلندش همچون "علائم حیات" ( 1967) و "حتی کوتوله‌ها از پایین شروع کردند" ( 1970) با نگاهی شهودی و متافیزیکی تلاش داشت طبیعت ناسازگار انسان را در جهانی که در آن زندگی می‌کند به نمایش بگذارد . نگاه انتقادی او به انسان مدرن به لباس تصاویر تاریخی و انسانهایی غریب در‌می‌آید و در دل جنگل‌های تو در تو و رازآمیز خود را آشکار می کند . او همواره تلاش کرده است وضعیت بشر را در برابر وابستگی‌اش به تکنولوژی زیر سوال ببرد و همچنان که "زیگموند فروید" در رساله‌ی درخشانش در باب ناخشنودی‌های فرهنگ اشاره می‌کند و تمدن را به عنوان مانعی در برابر خرسندی انسان معرفی می کند . او در " آگیره : خشم خدایان " (1972 ) و "معمای گاسپارهاوز " (1974) به شکل برجسته ای بر چنین رویکردهایی پافشاری می‌کند . نگاه متافیزیکی هرتزوگ به واقعیت و نمایش فضاهای طبیعی ، سینمای او را به شدت منحصر به فرد کرده است . او در فیلمهای بعدی‌اش همچون اشتروسک (1977) و فیتزکارالدو (1982) ما را با انسان‌هایی مواجه می‌کند که با ایمانی غریب در دل جنگل‌ها و صخره‌ها‌، سرچشمه‌های پیچیده‌ای از معنای زندگی را دنبال می‌کنند . (کوک ، 1381)
در نمایش”بامبی 8”رویکرد متافیزیکی آثار هرتزوگ و جادوی لوکیشن‌های غریب آثار سینمایی‌اش – جنگل‌های آمازون ، آلاسکا ، سواحل ایرلند ، صحرای آفریقا و جزایر قناری و.. – همه و همه به یک آشپزخانه منتقل شده است . مولف در”بامبی 8 ”تلاش می‌کند رویکرد متفاوتی از نگره‌ی هرتزوگ را به نمایش بگذارد . او با نشان دادن جنبه‌های جادویی و غریب در ساده ترین روابط انسانی که همه‌اش در یک آشپزخانه صورت می‌گیرد نقبی به اندیشه و ایده‌های هرتزوگ می زند و از سوی دیگر با به بازی گرفتن تصاویر ، مکان‌ها و موقعیت‌های آثار هرتزوگ تماشاگر را به خنده می اندازد.
در خوانش هجوآلود نمایش”بامبی 8”، کاراکترها”، موقعیت‌ها و فضای فیلم‌های "آگیره :خشم خدایان "(1972) ، "اشتروسک "(1977) ،‌" نوسفراتو" ( 1979 )، "ویتسک" (1979) و "فیتزکارالدو" (1982) به شکل برجسته‌ای مورد استفاده قرار گرفته است . تماشاگران دسته‌ی دوم و سوم این نمایش – بر اساس تقسیم بندی آغازین این نوشته - امکانات متفاوتی را جهت درک لایه‌های بیشتری از نمایش بامبی 8 در اختیار دارند . این بدان معناست که اشارات مستقیم صحنه‌ای که تماما ً برآمده از فیلمهای مذکور است ، اگر نتواند بطور مجرد دارای معنی خاصی برای تماشاگران دسته‌ی اول باشد ، عموما ً بر مبنای الفبایی شکل یافته است که مخاطبان دسته‌ی دوم و سوم با آن رابطه برقرار می‌کنند . اگر بخواهیم برخی از این نشانه ها را دسته بندی کنیم می‌توان به نکات زیر اشاره کرد :
- مرد عظیم الجثه‌ای که که با ملاقه ای بزرگ در دست وارد صحنه می‌شود هجویه‌ای از کاراکتر افسر خرافاتی اسپانیایی فیلم‌"آگیره: خشم خدایان" است که”کلوس‌کینسکی” جنون او را در قدرت طلبی و ویرانگری به زیبایی در فیلم به نمایش گذاشته است.
ـ خون آشامی که در لحظات پایانی نمایش در برابر شمعی نشسته و خودش را با برداشتن دندان‌های هولناکش مسخره می کند از فیلم "نوسفراتو" بیرون آمده است.
- مردی که با پوشیدن دامن خود را به زنی مبدل می‌کند که همراه دو مرد در حال عبور از میان صخره‌ها و راه‌های کوهستانی دشوار هستند – یخچال و میز در صحنه! ـ ، تصویری هجوآلود از کارکترهای فیلم "اشتروسک" هستند . دو نوازنده و فاحشه‌ای که هرسه انسان‌هایی آواره‌اند و هرتزوگ حکایت افسانه‌وار آشنایی اتفاقی آنها با یکدیگر و سفر آنها از برلین معاصر به سرزمین موعود در جنگل‌های دورافتاده ویسکانسین را به نمایش می‌گذارد .
- هجو تاجر عجیب و غریب پرویی در فیلم "فیتزکارالدو" که تلاش می‌کند یک تالار اپرا در جنگل‌‌های آمازون بسازد و در لحظاتی پایانی نمایش که اتفاقا ً برگرفته از لحظات پایانی فیلم نیز هست ، در حالی که سیگار برگی را دود می‌کند اپرای مورد علاقه‌اش را از طریق گرامافون کوکی‌اش گوش می‌کند .
- و......
باید توجه داشت که هریک از اشارات مذکور نیز برای مخاطبانی که آگاهی ویژه‌ای از ارجاعات فرامتنی آن ندارند قابل درک و تاویل است اما میزان مشارکت گروه‌های دوم و سوم در درک معنای اثر با این گروه تفاوت‌هایی دارد.
بر مبنای تمامی نکات ذکر شده نمایش”بامبی 8 ”در خلق فضایی هجو‌آلود بویژه در نیمه‌ی نخست ، نمایشی موفق است اما از نیمه‌های اثر علاقه‌مندی خود را به تماشاگرانی معطوف می دارد که با آثار هرتزوگ و جهان ذهنی‌اش آشنایی دارند . برای آنها بزرگترین هجو ،خلق طبیعت بیکران و بکر آثار هرتزوگ در چاردیواری‌ای تا این حد دست یافتنی است .

منابع:

- کوک ، دیوید . ا . تاریخ جامع سینمای جهان ـ جلد دوم ـ چشمه. 1381