حضور کارهای خارجی را با امکانات موجود مناسب دیدم
جشنواره متعلق به مردم است. طبیعتاً نکات منفی نیز در آن وجود دارد اما آدمهای شرافتمند سعی میکنند در جشن تلخیها را به یاد نیاورند چون جشنواره را برای شاد بودن و از یاد بردن تلخیها برگزار میکنیم./بعد از”امشب باید بمیرم” البته این آرزو بر دل خیلیها میماند چون امشب نخواهم مرد، آرزو دارم که”بسیار نزدیک تا اندازهای دور” را اجرا کنم./تلاش میکنم تمام کارهای شهرستانی را ببینم و کارهای خارجی را نیز حتماً میبینم تا تفاوت خودمان را با آنها بفهمم.
مسئلهای که در این جشنواره برایم جذاب بود؛ برخلاف سالهای گذشته این بود که استرسی که برای ساخت دکور و رسیدن به جشنواره هر سال دیده میشد، کمتر بود
نصرالله قادری استاد دانشگاه، نویسنده و کارگردان تئاتر که امسال با نمایش”امشب باید بمیرم” در جشنواره حضور دارد درباره برگزاری این جشنواره به سایت ایران تئاتر گفت:«اولین نکته مثبت این است که سایت ایران تئاتر بعد از یک سال و نیم که مرا بایکوت کرده بود یادش آمده که نصرالله قادری وجود دارد.»
وی با ذکر این مطلب که در سه روز اول جشنواره درگیر طراحی و ساخت دکور و لباس برای رسیدن به جشنواره بوده گفت:«از روز اول خبرهایی بسیار خوشآیند میشنیدم. این که برخلاف سالهای گذشته، بچههای شهرستان را تا پایان جشنواره نگه داشتهاند و موظف هستند همه کارها را ببینند. این قدم خیر و مبارکی است، اگر تداوم پیدا کند.»
وی با یادآوری این که فارغالتحصیل سینماست و به سینما علاقه دارد گفت:«نکته خوب دیگری که میتوان درباره جشنواره گفت این است که تماشاگر بخش تئاتر با آن چه که تاکنون در سینماها دیدم و جذابیتی که دارد، بیشتر از سینماست. هم برای من جای خوشحالی دارد و هم برای مسئولانی که نگران بودند که چون سالنهای تئاتر پر نشده پس نباید سالن ساخت. خوب است که بیایند و ببینید که اگر در محلهای مختلف شهر سالن بسازند تماشاگر تئاتر وجود دارد.»
قادری با یادآوری این موضوع که طی دو سال گذشته ممنوعالکار شده بوده افزود:«مسئله دیگری که در این جشنواره برایم جذاب بود؛ برخلاف سالهای گذشته این بود که استرسی که برای ساخت دکور و رسیدن به جشنواره هر سال دیده میشد، کمتر بود.»
وی درباره نمایشهای خارجی گفت:«برخلاف برخی همکارانم که عقیده دارند کارها در حد دبیرستان است، حضور کارهای خارجی را با امکانات موجود خوب دیدم.» وی ادامه داد:«به طور مثال نمایش”جاده” یک کار بینظیر و جسور بود. ”جاده” یک فیلم معروف تاریخی بسیار موفق است و این جسارت که یک کارگردان بتواند به سمت آن برود و آن را به تئاتر برگرداند و موفق نیز باشد از آن کاری عجیب و قدرتمند ساخته است.»
وی با ابراز امیدواری درباره استمرار نکات مثبت گفت:«جشنواره متعلق به مردم است. طبیعتاً نکات منفی نیز در آن وجود دارد اما آدمهای شرافتمند سعی میکنند در جشن تلخیها را به یاد نیاورند چون جشنواره را برای شاد بودن و از یاد بردن تلخیها برگزار میکنیم. همین که بعد از دو سال اجازه پیدا کردم کار کنم برایم جای خوشبختی دارد. بنابراین سعی میکنم تلخیها را نبینم ولی طبیعتاً گل هم خار دارد. نباید تردید کرد.»
وی درباره اجرای”امشب باید بمیرم” در جشنواره گفت:«با یک گروه حرفهای کار میکردم. طراح صحنه، لباس، آهنگساز و بازیگرانم همه حرفهای بودند و طبق استانداردهای حرفهای، خیلی راحت کارشان را انجام دادند. با توجه به این که در اجرای اول حتی فرصت یک تمرین روی صحنه را نداشتیم.»
وی ادامه داد:«از بازیگرانم راضی هستم چون به راحتی توانستند از پس کارهایشان بربیایند. طبیعتاً در اجرای جشنواره ضعفهایی وجود دارد که خودم به آنها آگاه هستم و این طبیعت هر اجرای جشنوارهای است.»
وی اعلام تاریخ اجرای نمایش را از نکات مثبت جشنواره دانست و افزود:«تاریخ اجرایم از حالا تعیین شده است. من میدانم که 20 اردیبهشت سال آینده کارم را اجرا خواهم کرد.»
این استاد دانشگاه و پژوهشگر تئاتر درباره انتخاب کارهایی که در روزهای جشنواره خواهد دید گفت:«بخشی از کارها را که در طول سال اجرا شدهاند، دیدهام. چون برخلاف برخی که فکر میکنند همه چیز را میدانند پس تئاتر نمیبینند، تمام کارهایی که روی صحنه میروند را تا آن جا که برای تدریس خارج از تهران نباشم، خواهم دید.»
وی افزود:«تلاش میکنم تمام کارهای شهرستانی را ببینم و کارهای خارجی را نیز حتماً میبینم تا تفاوت خودمان را با آنها بفهمم.»
وی با ذکر این نکته که کار تجربی را باید کسی انجام دهد که از مرز حرفهای گذشته باشد گفت:«کارهای بخش تجربی را نمیبینم چون آن را نمیفهمم. به علاوه آن که دو تن از کسانی که در این بخش هستند و من آنها را میشناسم معتقدند که تجربی کار نکردهاند.»
این کارگردان تئاتر برنامه آینده خود را چنین عنوان کرد:«بعد از”امشب باید بمیرم” البته این آرزو بر دل خیلیها میماند چون امشب نخواهم مرد، آرزو دارم که”بسیار نزدیک تا اندازهای دور” را اجرا کنم...»