در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش”باغ آلبالو” اثر”آنتوان چخوف” و به کارگردانی”ویکتور گولچنکو”

گولچنکو برای آن که بتواند فاصله زمانی یک قرن از زمان نگارش تا اجرا را بشکندو برای رسیدن به اجرایی امروزی فکر و عمل کرده است. گویی همین امروز چنین ماجرایی در شرف اتفاق است

رضا آشفته:
”باغ آلبالو” نوشته”آنتوان چخوف” به کارگردانی”ویکتور گولچنکو”، کارگردان روسی در تالار چهارسو و در جشنواره بیست‌وچهارم اجرا شد.
این نمایش با توجه به ظواهر جاری در طراحی صحنه و میزانسن‌ها به اجرایی کامل تبدیل شده است. اما در باطن”گولچنکو” همچنان به قصه و محتوای خاص چخوف وفادار است.
چخوف از آن دست نویسنده‌های پیچیده و مهم دنیاست که همیشه بر سر شیوه اجرای آثارش بحث و جدل‌های فراوانی بوده است حتی در ایران هم شنیده‌ایم که فلان اجراها چخوفی نبوده‌اند. چخوفی شیوه‌ای معلق و مبهم مابین تراژدی و کمدی، امپرسیونیسمی و رئالیسمی و ...است. تقریباً به سختی می‌توان سر در آورد که با چه منظور و شیوه‌ای می‌توان در مایملک خصوصی چخوف پا نهاد که سر و صدای دیگران در نیاید که اغلب هم درست یا نادرست چنین صدایی درمی آید.
گولچنکو هم در شب اجرایش عده‌ای از تماشاگران ایرانی را از دست داد. عده‌ای به دلیل آن که نتوانستند به لحاظ زبانی و کلامی با متن ارتباط برقرار کنند، تالار چهارسو را ترک کردند. این ترک کردن اصلاً ربطی به چخوفی بودن یا نبودن اجرا نداشت حتی نمی‌توان از آن به ضعیف بودن اجرا استناد کرد بلکه طبیعی است که عده‌ای کاملاً حرفه‌ای به مقوله تئاتر آشنایی ندارند و در این جا نیز به ارتباط کلامی تا ارتباط تصویری بیشتر اهمیت می‌دهند، به عبارت بهتر هنوز عده‌ای به درستی برای تئاتر دیدن تربیت نشده‌اند بنابراین در صورتی که نتوانند با اثر ارتباط کلامی برقرار کنند، تالار را در اولین فرصت ترک می‌کنند.
گولچنکو برای آن که بتواند فاصله زمانی یک قرن از زمان نگارش تا اجرا را بشکندو برای رسیدن به اجرایی امروزی فکر و عمل کرده است. گویی همین امروز چنین ماجرایی در شرف اتفاق است: زنی ثروتمند به دلیل آن که اهل خانه اش ولخرجی کرده‌اند، امروز دچار قرض‌‌های فراوان شده‌اند و برای آن که طلب‌های خود را بپردازند باید باغ آلبالوی به یاد ماندنی خود را بفروشند. در حالی که زن علاقه وافری به باغ دارد و به راحتی نمی‌تواند از آن دل بکند. اما...
بدیهی است که چخوف در دوره جابه‌جایی قدرت از نظام فئودالیته روسی به بورژوازی و ایجاد طبقه متوسط متن‌های خود را نوشته است و چنین فرآیند اقتصادی و سیاسی‌ای در تمامی آثارش دیده می‌شود. گولچنکو هم این مضمون را حفظ کرده تا به مسائل بحرانی و اقتصادی امروز جامعه روسی اشاره‌ای کرده باشد. اما هدف او پیش از این تفکر، رسیدن به چگونگی بیانی امروزی بوده است تا چشم‌نوازی‌ها و گوشنوازی‌هایِ اثر، ارزشمندی زیبایی‌شناسانه آن را بالاتر ببرد.
وقتی پا در سالن می‌گذاریم، طراحی صحنه به زیبایی چشم‌نوازی می‌کند. بر سقف و دیوارهای پارچه‌هایی نصب شده که روی آن پروانه‌های زیادی بال و پر می‌زنند، گویی در”باغ پروانه‌ها” گام گذاشته‌ایم. در قسمتی هم یک صندلی آویز است و یک دیوار با یک پنجره هم در انتهای صحنه دیده می‌شود. همین شیوه پردازش و چیدمانِ صحنه نگاه تماشاگر را از یک فضای واقع‌گرا بیرون می‌برد. در ادامه با ورود بازیگران و ایجاد حرکات غیر رئال درمی‌یابیم که منظور کارگردان یک شیوه اجرایی غیر رئال بوده است. در ادامه چنین تفکری به تکامل می‌رسد برای آن که بازیگران در قالب کاریکاتورهای متفاوت صحنه را پر می‌کنند.
قراردادی بودن روابط، بازی‌ها و تصاویر بر جنبه تئاتریکال اثر می‌افزاید و به فرایندی کمدی(اغراق شده) نزدیک‌تر می‌شود. بنابراین بازیگران هم به درستی در مسیرهای تعیین شده حاضر می‌شوند و بازی خود را همسو با دیگر پارتینر‌ها اجرا می‌کنند.
”گولچنکو” به بازیگرانش گفته تا با تخلیه‌ی پوسته‌های داخل یک چمدان فضای بیرونی باغ را تداعی کنند و بر دیوارهای چمدان همان فضا را نقاشی کشیده است تا شکار مرغابی هم در آن فضا ممکن فرض شود. این نوع برخورد با اشیا و وسایل صحنه فرآیند اجرا را تئاتریکال می‌کند و به گونه‌ای دیگر بر کمدی بودن اثر دلالت بیشتری دارد. بنابراین بازیگران هم به راحتی می‌توانند با قراردادی شدن روابط به میمیک‌ها، حس‌ها و لحن‌های خود سمت و سوی اجرایی بدهند تا در نهایت با مجموعه‌ای از کاریکاتورهای زنده روبرو شویم. آدم‌هایی که در جریان سختی‌های خود خواسته زندگی ـ رفاه بیش از حد ـ تن به نابودی سپرده‌اند.