خانمها نمایش ما را دریابند!
گفتوگو با «شقایق مسافر»، بازیگر و کارگردان نمایش «ورثه آمیزجعفر»

شقایق مسافر، نویسنده و کارگردان «ورثه آمیزجعفر» که این روزها در تماشاخانه سنگلج در حال اجراست، میگوید دشواری کار، عدم تبلیغ و اطلاعرسانی و کمبود بودجه از مهمترین دلایل مهجور ماندن نمایشهای سنتی است.
میتوان گفت نمایشهای شادیآور جزیی از میراث فرهنگی هنری ما محسوب میشوند. این نوع نمایشها هر چند که حالا در سالنهای نمایش تهران یا جشنوارههای تئاتری اجرا میشوند و نسبت به انواع دیگر نمایشهای سنتی از موقعیت بهتری برخوردارند، اما هنوز آنگونه که باید مورد توجه کافی قرار نگرفتهاند. به نظر میرسد که نمایشهای شادیآور میتواند در تئاتر معاصر ایرانی به جایگاه بهتری برسد. البته کانون نمایشهای سنتی و جشنواره تئاتر آیینی سنتی برای حفظ و نگهداری آن به فعالیت میپردازند. اما این کافی نیست؛ زیرا نگاه مقطعی و دورهای به این نوع تئاتر میتواند تنها به همان صورت مقطعی و دورهای موثر باشد و این نوع نمایش از پس هر دوره جشنواره یا فعالیتهای سالانه کانونی به طور منقطع کاربرد پیدا میکند. در واقع در دورهای نمایش سنتی تقلید یا شادیآور و زیر مجموعههای آن به منصه ظهور میرسد و در دورهای این فعالیتها قطع میشود و نمیتواند تاثیرات فرهنگی خود را تمام و کمال نمایان کند.
این روزها نمایش «ورثه آمیز جعفر» به کارگردانی شقایق مسافر که اثر نمایشی شادیآور محسوب میشود با حضور بازیگرانی چون منیژه داوری، شقایق مسافر، نسیم تاجی، فاطمه حیدری فر، اکبر ملایی، باران ستوده، دانیال ویسی، رها آرشید، زهره کدخدازاده و مهلا علیمحمدی در تماشاخانه سنگلج اجرا میشود. به همین بهانه گفتوگویی با این کارگردان داشتهایم که میخوانید:
طی سالهای گذشته نمایشهای آیینی، مهجور ماندهاند. دلیل این مسأله را در چه میبینید؟
فکر میکنم به دو دلیل نمایشهای سنتی مهجور ماندهاند؛ نخست اینکه اجرای کار آیینی و سنتی پربازیگر کار دشواری است. به قدری در این کار اذیت شدم که گفتم دیگر توبه میکنم! دوم اینکه بودجهای در این نمایشها نیست. اگر نمایش ما خوب تبلیغ و حمایت میشد، مردم آن را بیشتر از کارهای آزاد میپسندیدند، چون نمایشهای آیینی و سنتی آنها را به خاطرات خوب گذشته برمیگرداند. نمایش ما قصه دارد، قصهای که مردم آن را دنبال میکنند.
به نظر میرسد قصه در نمایش «ورثه آمیزجعفر» به حاشیه رفته و شما یک موقعیت مثل مجلس شادی را دستمایه قرار دادهاید، یعنی وجه شادیآور بر قصهگویی میچربد. چرا به قصه بهای بیشتری ندادید؟
این خاصیت مجالس زنانه است. البته ما بخش زیادی از آن مراسم را حذف کردیم. اگر نمایشنامه را بخوانید، میبینید هفت هشت مجلس دیگر در آن وجود دارد. یکی از آنها، مجلس «هَوو هَوو دارم...» است که زنها مینشینند و اَدای شوهرانشان را درمیآورند، یا در مجلسی دیگر هر کدام از زنها معرکه میگیرند و رفتار شوهرشان را تقلید میکنند. این مجلس حدود بیستوپنج دقیقه از شکل فعلی بیشتر است اما کوتاهش کردیم، یا صحنه دلدادهگی هوشنگ به زیور،کلی شعر و آواز دارد که آن را کم کردهام تا قصه گم نشود.
وقتی میگوییم نمایش شادیآور زنانه، تصور و توقع این است که یک سری مجلس زنانه نشان بدهیم. حتی خلاصه داستان را اینگونه بازگو کردم که «چند زن، بزرگترین دغدغهشان شوهر است و در این میان زن بیوهای در جمع آنها، توهمی پیش آورده که میخواهد شوهر آنها را به سوی خود بکشد»! حالا این اتفاقها در بستر مجالس شادیآور بیان میشود. یک جایی زنعمو میگوید «فردا بنداندازون دختر شوکتخاله است. من شما را آنجا با هم آشتی میدهم.» خب چرا آنجا؟ چون میخواهد اتفاقهای نمایش در بستر شادی بیفتد. در غیر اینصورت، آن مراسم نچسب میشود.
یکی از ویژگیهای این نمایش، استفاده از مردان زنپوش است. چرا برای مجلس عروسی از زنپوش استفاده کردید؟
یکی از دلایل حضور دو زنپوش، محدودیتهای ماست. ابتدا در نمایشمان دو زنپوش نداشتیم، ولی بعد اضافه کردم و دیدم در این صحنهها چقدر مخاطبان با نمایش همراهی میکنند. انگار دیگر هیچکس حوصله قصه گوشکردن ندارد. دلیل دیگر زنپوش در نمایش ما، ترفندهایی است برای پاسخ به سلیقه تماشاگر.
شادی در زندگی معاصر گمشده است. در مقام کارگردان یک نمایش شادیآور، به نظرتان چرا هر گردهمایی، بهانهای برای شادی بوده است؟
در گذشته وقتی دعوا میشد یا کسی با کسی قهر بود، در مجالس شادی آن را رفع میکردند. الان ببینید عروسیها چقدر لوس و سطحی شدهاند. آیا در آنها اثری از شادی میبینید؟ یک مشت تجملات دهانپُرکن است. نفسِ شادی از بین رفته. البته در کلانشهر تهران خبری از آن مراسم نیست، ولی در شهرستانها هنوز حنابندان داریم، خلعتبرون و حمومبَرون داریم! با این نیت نمایش «ورثه آمیز جعفر» را روی صحنه بردم که هم مردم را شاد بکنیم و هم یادشان بیاید چه رسم و رسومی داشتیم. در واقع شادی حقیقی و زیبا را نشان بدهیم. زیرمتن این شادی، آیین است. آیین خودش قصه است. نیاز به قصه و ابزار دیگری ندارد.
شما نمایشی به نام «نقطه حساس» داشتید که دو سال قبل در جشنواره آیینی و سنتی اجرا شد. چرا این نمایش را اجرا نکردید؟
نمایش «نقطه حساس» کار خیلی خوبی بود، اما میخواستم پس از سالها دوری از فضای کارگردانی، کار مردمپسندی را انجام دهم. ترجیحم این است اول «ورثه آمیزجعفر» را روی صحنه ببرم، چون این گونه نمایشی بسیار مهجور است. «نقطه حساس» سیاهبازی بود و خوشبختانه سیاهبازی هنوز چندان مهجور واقع نشده و هنوز برپاست. تصورم آن بود اگر کار را برای عموم مردم اجرا کنم، با استقبال مواجه شود.
روند اجرای این نمایش مشکل خاصی هم داشت؟
ما مشکل تبلیغ و اطلاعرسانی داریم. من و گروهم همه حرفهای هستیم و سابقه طولانی در حوزه نمایش داریم. از ما گذشته که بخواهیم خود را با این نمایش نشان بدهیم. دولت باید از چنین کارهایی بیشتر حمایت کند و با این کار به حمایت نمایشهایی با مضمون آیین و رسوم ایرانی برخیزد تا دیگران هم تشویق بشوند و ادامه بدهند. خواهشم این است حالا که مشکل تبلیغات داریم،دستکم خانمها نمایش ما را دریابند و به تماشای یک مجلس زنانه و شادیآور بیایند.