در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از کارگاه ویکتور گولچنکو، کارگردان نمایش”با‎غ آلبالو”

گولچنکو گفت که وقتی برای اولین بار نمایش”باغ آلبالو” در روسیه روی صحنه رفت به خواست استانیسلاوسکی قسمتی از نمایشنامه در اجرا حذف شده که چخوف پس از آن فوت می‌کند، هر چند که در زمان اجرا با حذف آن قسمت موافقت کرده اما هیچ گاه به میل خود از این اتفاق راضی نبوده است.

ویکتور گولچنکو، کارگردان، چخوف شناس و محقق در انستیتو چخوف شناسی روسیه امسال نمایش”باغ آلبالو” را در جشنواره تئاتر به اجرا برد. او یک روز در سالن تجربه خانه هنرمندان با حضور بازیگرانش، تعداد زیادی بازیگر و دانشجوی این رشته و منتقد و کارگردان ورک شاپی را برگزار کرد.
قطعه اول
ورک شاپ با معرفی گولچنکو توسط مترجمش آغاز شد و پس از آن کارگردان روسی برای علاقه‌مندانی که روی موکت سرد سالن تجربه دورش حلقه زده بودند، مطالبی درباره”با‎غ آلبالو” گفت که به سوال‌هایی از سوی بازیگران منجر شد. این سوال‌ و جواب‌ها حدود یک ساعت و اندی طول کشید. در میانه بحث بازیگران نمایش”باغ آلبالو” جواب دادند.
چند نکته از صحبت‌های چخوف شناس روسی
گولچنکو گفت که وقتی برای اولین بار نمایش”باغ آلبالو” در روسیه روی صحنه رفت به خواست استانیسلاوسکی قسمتی از نمایشنامه در اجرا حذف شده که چخوف پس از آن فوت می‌کند، هر چند که در زمان اجرا با حذف آن قسمت موافقت کرده اما هیچ گاه به میل خود از این اتفاق راضی نبوده است. این چخوف‌شناس گفت که پس از آن تا به امروز هر بار اجرایی از”باغ آلبالو” به صحنه رفته، همان قسمت را حذف کرده.
گولچنکو در برابر پرسش یکی از بازیگران گفت:«می‌دانم آثار چخوف به زبان فارسی ترجمه شده و می‌دانم که همگی شما با تئاتر ابزورد کم یا زیاد آشنا هستید. اما احتمالاً در نسخه ترجمه شده قسمت مورد نظر اصلاً ترجمه نشده باشد. آن قسمت شبیه تئاتر ابزورد است و با کلیت اثر چخوف همخوانی ندارد، صحنه‌ای که دو نفر به ظاهر با هم حرف می‌زنند اما واقعیت این است که فقط به برون فکنی می‌پردازند و مونولوگی بیش نیست. خیلی از کارگردان‌های علاقه‌مند به چخوف نمی‌توانند این قسمت را همخوان با قسمت‌های دیگر نمایش درست اجرا کنند، پس ترجیح می‌دهند آن را حذف کنند.»
گولچنکو درام را هم از نقطه نظر خودش تعریف کرد:«درام با دیالوگ شکل نمی‌گیرد وگرنه بهتر است شما رادیو گوش کنید. درام زبان حرکت است و از بازی حرکات آغاز می‌شود.»
سوال‌های دیگری هم از گولچنکو پرسیده شد مثلاً:
ـ آیا نمایشنامه‌های چخوف کمدی است یا تراژدی؟
وی در این باره جواب داد:«تراژدی ـ کمدی است، چخوف از زندگی خودش می‌نوشت و موضوعات نمایشنامه‌هایش، موضوعات جاودانه هستند.»
او در ادامه این بحث مثالی از نمایشنامه”سه خواهر” آورد و گفت:«می‌دانید رمز جاودانگی نمایشنامه”سه خواهر” چیست؟ این که آن‌ها در نهایت بلیط مسکو را نخریدند، همه می‌پرسند چرا خواهرها بلیط مسکو را نخریدند تا به مسکو بروند و از این رنج راحت شوند؟ اما موضوع این است که اگر بلیط می‌خریدند، دیگر نمایش چخوف نمی‌شد. انتهای تمام نمایشنامه‌های چخوف یک علامت سوال بزرگ برای همه به جا می‌گذارد.»
پس از آن، از بازیگران نمایشنامه سوالی پرسیده شد:
ـ مثلاً چطور بازی‌هایتان را واقعی نشان می‌دهید؟
ـ چطور در صحنه اشک می‌ریزید؟ تحت چه فرآیندی ریزش اشک ایجاد می‌شود؟
در تمام این مدت به یک ساعت و اندی کشید، گولچنکو چندین بار خواست تا تمرین را شروع کنند اما دوباره از سوی یکی از حاضران سوالی پرسیده می‌شد. این سوال و جواب‌ها همچنان ادامه داشت تا این که گولچنکو بی‌تاب شد و خواست که جداً حاضران تمرین را شروع کنند و برای این که خواسته‌اش را نشان بدهد از صندلی بلند شد، به همراه او مترجمش و بعد همگی بازیگران.
قطعه دوم: ”دایی وانیا” در سالن تجربه
”دایی وانیا” متن پیشنهادی گولچنکو برای تمرین بود. او گفت که مطمئن است همه بازیگران”دایی وانیا” را خوانده‌اند اما بهتر است یک جلد از نمایشنامه را داشته باشند به همین دلیل مهدی ساکی شال و کلاه کرد و رفت پایین تا از کتاب فروشی خانه هنرمندان یک جلد از”دایی وانیا” را قرض بگیرد اما بعد کاشف به عمل آمد که”دایی وانیا” تمام شده. بنابراین گولچنکو از مترجم خواست تا از نمایشنامه روسی بخشی را که مربوط به صحبت بین سونیا و دایی وانیا می‌شد، به فارسی ترجمه کند تا بازیگران این تکه را به یاد بیاورند.
گولچنکو ورک شاپ را به این شکل هدایت کرد:
1- از دو بازیگر گروهش خواست همان بخش از نمایشنامه دایی وانیا را بازی کنند.
2- پس از بازی این دو، از بازیگران ایرانی خواست تا اتودهایشان را بزنند(در این بخش به علت این که در برابر 14، 15 نفر مرد دو، سه دختر بیشتر در ورک شاپ حضور نداشتند، یکی از بازیگرن دختر چند بار داوطلب بازی در نقش سونیا شد.)
3- پس از چندین اتود، گولچنکو خواست تا اتودی مشترک انجام شود. یعنی یک بازیگر ایرانی و یک بازیگر روسی. چندین اتود هم به همین شکل انجام شد.(یکی از اتودها نقش دایی وانیا را یکی از بازیگران باغ آلبالو که خود را بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر عنوان کرد به اتفاق یکی از دخترهای ایرانی در نقش سونیا زده شد که اتودی تاثیرگذار بود. بازیگر روسی با کمترین حرکت احساس همدردی و ترحمش را نشان داد.)
4- گولچنکو تاکید در اتودها داشت که مهم بیان درست دیالوگ‌های نمایشنامه نیست بلکه فقط حسی که از سوی بازیگران منتقل می‌شود، مهم است و از آن‌ها خواست تا بداهه دیالوگ‌هایشان را بگویند. به علت این که زمان اندکی از ورک شاپ برای تمرین مانده بود. گولچنکو از مسئول سالن نیم ساعت اضافی خواست. بچه‌ها هم که به ارزش تمرین‌ها و زمان اندک پی برده بودند، تند تند به وسط صحنه می‌رفتند و اتودهایشان را می‌زدند.
گولچنکو نهایتاً در پایان حاصل این جلسه را این طور عنوان کرد:
در این جلسه خواستیم تا کمی با هم آشنا شویم، اگر بخواهیم تمرین را ادامه بدهیم مطمئناً سخت‌تر، جذاب‌تر و پیچیده‌تر می‌شود.
شما در تمام اتودهایتان نشان دادید که دایی وانیا آدمی خسته، قابل ترحم و ناآرام است. من می‌گویم که این یکی از راه‌هایی است که شما دایی وانیا را درک کردید. اما من می‌توانم به شما اطمینان صد در صد بدهم که جور دیگری هم می‌شود دایی وانیا را درک و بازی کرد. اگر فرصت داشتیم حتماً شخصیت‌های متفاوتی را از دایی وانیا نشان می‌دادیم. دایی وانیا از نظر هر کدام از شخصیت‌های این نمایشنامه جور متفاوتی تعریف می‌شود. تعریفی که می‌توان بر اساس آن بازی‌های متفاوتی ارائه داد.