در حال بارگذاری ...
...

سرمقاله

همه آن چه روی صحنه دارد اتفاق می‌افتد با همین نیروی شگفت شماست که کامل می‌شود... حالا نشسته‌اید. همه ما در این آئین مقدس شرکت می‌کنیم. تئاتر با چراغ‌ها روشن شده و روشنی چشم تماشاگرانش.

حسین پارسائی:
خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که من به شما نگاه می‌کنم... از همان‌جا که ایستاده‌اید در صف یا منتظرید صف درست شود. همان وقتی که پر هستید از سوال‌ها و جواب‌های بی‌پاسخ. من مدام به شما نگاه می‌کنم. به شما که بروشورها را مرور می‌کنید، به عکس‌ها نگاه می‌کنید... خیلی کنجکاو می‌شوم بدانم کدام بروشور را در آرشیوتان نگاه می‌دارید، کدام یکی را نه... همین باعث می‌شود که در تئاتر مسابقه اول و دوم شدن معنایی نداشته باشد. ما به شما نگاه می‌کنیم وقتی وارد سالن می‌شوید، همین‌طور هنگامی که بیرون می‌روید. حتی لحظه‌ای که آنجا نشسته‌اید میان تاریک ـ روشنی صحنه و سالن، باز هم به شما نگاه می‌کنم. تئاتر با حضور تماشاگر معنا پیدا می‌کند. با حضور چشم‌ها و نفس تماشاگر. همین دلیل محکمی است برای این که بگویم دور حدقه چشم‌های شما، در سایه ـ روشن خطوط چهره‌تان و ضرباهنگ نفس‌های‌تان رازی نهفته است که مرا به سوی خود می‌کشاند.
همه آن چه روی صحنه دارد اتفاق می‌افتد با همین نیروی شگفت شماست که کامل می‌شود... حالا نشسته‌اید. همه ما در این آئین مقدس شرکت می‌کنیم. تئاتر با چراغ‌ها روشن شده و روشنی چشم تماشاگرانش.
صدای دست می‌آید، همه از روی صندلی‌ها بلند شده‌اند... امسال هم نوشته‌ایم: تئاتر برای همه.
هنرمند تئاتر بودن فضیلتی است، اما تماشاگر تئاتر بودن خود هنری است و غنیمتی و فضیلتی...