در حال بارگذاری ...
...

غم آخر باشد، باید ساخت

بهزاد مرتضوی: «دنیا می‌گذره و ما هم برای همیشه از دنیا می‌ریم. کسی اصلا ما رو یادش نمی‌آد... اصلا یادشون نمی‌آد که ما چه شکلی بودیم، چه صدایی داشتیم و اصلا چن نفر بودیم. دردها و رنج‌هارو فراموش کنین. اما دردها و رنج‌های ...

بهزاد مرتضوی:
«دنیا می‌گذره و ما هم برای همیشه از دنیا می‌ریم. کسی اصلا ما رو یادش نمی‌آد... اصلا یادشون نمی‌آد که ما چه شکلی بودیم، چه صدایی داشتیم و اصلا چن نفر بودیم. دردها و رنج‌هارو فراموش کنین. اما دردها و رنج‌های ما برای اون‌هایی که بعد از ما می‌آن، تبدیل به شادی می‌شه. یه روز می‌شه که دنیا پر از خوشی و راحتی می‌شه و مردم با مهربونی یاد ما الانی‌ها می‌افتن و با مهربونی هم ازمون یاد می‌کنن. من آماده‌‌ام، بادبان‌ها را بکشید.»
نمایشنامه پیشخدمت
نوشته امید سهرابی
زمانی که «امید سهرابی» نویسنده نمایشنامه «پیشخدمت» غلامرضا طباطبایی را برای ایفای نقش «چخوف» در این نمایشنامه پیشنهاد کرد، اولین تصویری که به ذهنم آمد نمایی از فیلم «مسافران» بهرام بیضایی بود. زمانی که غلامرضا طباطبایی در نقش پدر «رهی» به جمیله شیخی می‌گوید: «خانم، غم آخر باشه، باید ساخت». بعد از یادآوری این تصویر فورا گفتم: «خدا کنه قبول کنه» و او با فروتنی تمام قبول کرد.
تجربه کارگردانی نمایش «پیشخدمت» در هفته بزرگداشت چخوف برای من جدا از همه محسناتش یک حسن بزرگ داشت: همکاری با دو عزیز استخوان خرد کرده تئاتر، غلامرضا طباطبایی و کمال‌الدین شفیعی. خدا سایه دکتر شفیعی را از سر ما کم نکند، حالا دلمان به بودن او گرم است. اصلا خود حضور این موی‌سپیدکرده برای ما باعث پشتگرمی است، چه آن‌که در طول این یک سال پس از اجرای این نمایش ارتباط من و طباطبایی فقط از طریق تلفن بوده و همین اطمینان از بودن ایشان برای من بس بود، هرچند هیچ‌وقت خودم را برای قصور در ملاقات با او نمی‌بخشم.
طباطبایی وقتی به گروه ما ملحق شد که ما برای انتخاب نقش «چخوف» دچار مشکل شده بودیم و حضور او گره بزرگی از مشکلات ما باز کرد. بیان خاص و تاکیدهای او روی کلماتی به خصوص، چخوفی دیگر را جلو دیدگان ما زنده کرد.
وسواس بجای او روی نحوه بیان جملات، نگرانی او از موفقیت‌آمیز بودن طراحی گریم، اصرار او به ثابت نبودن چخوف روی صحنه و بسیاری موارد دیگر باعث شد این نمایش بتواند تاثیر خود را بر جای بگذارد. شاید اگر مشغله من و تردیدهای مرکز هنرهای نمایشی در مورد نحوه به اجرای عمومی رفتن این نمایش نبود، حالا هنر غلامرضا طباطبایی در ایفای نقش چخوف بیشتر برای تئاتردوستان عیان شده بود.
این یادداشت زمانی نوشته می‌شود که همه ما با اندوه در انتظار بازگشت پیکر این هنرمند فقید هستیم؛ گویا بوروکراسی در آمریکا برای درگذشتگان بیشتر دردسرساز شده است. شاید این چند روز زمانی خوب برای ادای دین جامعه هنری و مطبوعات به این هنرمند بود که متاسفانه آسان از دست رفت، اما امیدوارم هنگام تشییع پیکر غلامرضا طباطبایی دیگر مشغله‌های روزانه را بهانه نیاوریم و درخور نام او بدرقه‌اش کنیم.
«اون هایی که صدسال بعد از مرگ ما زندگی می‌کنن، شاید به خاطر این که ما این قدر احمقانه زندگی کرده‌ایم از ما متنفر بشن. اون ها شاید راهی برای خوشبختی پیدا کنن، ولی برای ما فقط یک امید مونده. این که وقتی توی تابوت‌ به خواب ابدی فرو می‌ریم، اشباحی خوشایند به دیدن ما بیان. الگا جان، ما آسوده می‌شیم...»
از نمایشنامه پیشخدمت
چاپ شده در بولتن جشنواره بیست و چهارم تئاتر فجر