مکان مقدس، تئاتری حیران
هوشنگ هیهاوند: «آنچه روح میاندیشد، اغلب برای انسانی که روحی دارد ناشناخته است». جبران خلیل جبران – ۶ اکتبر ۱۹۱۵ از قدیم بین تئاتریها رسم بر این بوده که محیط تئاتر را یک محیط فرازمینی، ماورایی و بیآلایش فرض کنند. ...
هوشنگ هیهاوند:
«آنچه روح میاندیشد، اغلب برای انسانی که روحی دارد ناشناخته است».
جبران خلیل جبران – 6 اکتبر 1915
از قدیم بین تئاتریها رسم بر این بوده که محیط تئاتر را یک محیط فرازمینی، ماورایی و بیآلایش فرض کنند. بیآلایش از آن رو که انسان و روح او همیشه موضوع آن بوده و اجرای آن نیز بین دو گروه بازیگر و تماشاکن که با روح انسانی اما ماورایی و فرازمینیشان گرد هم آمده، رخ میدهد. این نیاز و این رسم قدیمی،تنها به خواست عدهای هنرمند اخلاقگرا یا به تمایل جمعی تئاتری مذهبی پدید نیامده است. اگرچه همین خواست و تمایل هم در طول تاریخ، انسان دیروز و امروز و فردا را راضی و اغنا میکند ولی این تمایلات ریشههایی تاریخی دارد که کاملا این نگره را قابل بررسی میکند.
بشر همیشه در تنهایی خویش، یعنی تاریکترین بخش وجودیاش یا در مواجهه با سختیها، بدون اتکاء به هیچ برهان و منطقی، وجود خداوند را بر خویش و همه هستی، احساس میکند. «پیتر بروک» کارگردان شهیر در این باره گفته است: هنگامی که یونانیها در رویارویی با پدیدههای طبیعی توجیهناشدنی ترسی آمیخته به احترام حس میکردند، خود را در مقابل خدایی بزرگ میدیدند. (اگرچه معتقدم یونانیها صرفا به دلیلی که «بروک» قصد تحلیل آن را دارد چنین نتیجهگیری نمیکردند. بلکه از دو روش «مهم ایمان به خدا» یکی حکمت و خرد یونانی و دیگر ایمان قلبی و حکمت ابراهیمی (ع) چنین انگاره و سوءتفاهمی را پدید میآورد. اگرچه هر دو به دنبال اثبات و ایمان الهیاند ولی ناچار برای اثبات اصل مطلب، از آن در میگذرم) این احساس حتی امروزه نیز در بشر قابل رویت است.
حضور در مکانهای مقدس، سایههای عظیم و حتی سکوت، این احساس را در ما به وجود میآورد. علت اشاره «پیتر بروک» به یونان به دو دلیل عمده است. نخست اینکه، براساس آنچه که تاکنون به صورت مکتوب به واسطه هشیاری علمای مسلمان قرون 12 و 13 به بعد میلادی به دست ما رسیده، اینان (یونانیها) جزو نخستین اقوامی بودند که اشارات و دریافتهای وجودی خود را در قالب اندیشههای مدون به «جهان حکمت» عرضه داشتند. چنان که «زرتشت» به گونهای دیگر اندیشههای مدونی را در مورد اشارات و دریافتهای وجودی در «اوستا» یا دیگر اوراد به «حکمت جهانی» تقدیم کرد و دوم و مهمتر از مورد قبل، به این دلیل که در همان دوران وقتی ارسطو سعی میکرد تعریف جامعی از هنر تئاتر که از دل آیینها و مراسم دینی به در آمده بود، ارایه دهد، تراژدی را منبعث از احساس ترس و شفقتی میدانست که مخاطبان نسبت به قهرمان در خود حس میکردند. مساله بسیار ظریف است. آنجایی که انسان خود را در مقابل پدیدهای عظیم، خرد و ناچیز ببیند؛ آنجایی که انسان به چیزی جز خود بشریاش احساس نیاز پیدا میکند. همان جا محیط قدسی و جادویی که سرشار از ترس و احترام است، جلوهای از خود را نشان میدهد. این محیط پدید نمیآید، ساخته نمیشود، پاسخ به نیاز آنی نیست، بلکه جلوههای پنهانی است که قدری از خویش را آشکار میسازد.
این همان محیطی است که (به اعتقاد «پیتر بروک») شما کارگردان علاقهمند و تیزهوش، مسوول و رهبر آن هستید. به کمک اعمال خود به واسطه موعظههای پیدرپی، این محیط را فراهم آورید.
شاید به همین دلیل است که امروزه در جهان هنرها، بیشترین حقایق بشری در سالنهای نمایش مشاهده میشوند. چنین محیطی، دارای عنصری خلاق، بارور و نیروبخش است و هرچه آدمیان به این عنصر نزدیک شوند، تقدیس شده و فضیلت مییابند. دوستان خود را محو در این عنصر کنید تا گروه شما، به خصوص بازیگرهای شما تقدس یابند. محیط تئاتری شما، از حیث عاطفی باید همگان را دچار حالات دوگانه «شیفتگی و هراس» و «فلسفه و خوف» کند. محیطی پر از رمز و راز که در یک آن هم جذب میکند و هم وحشت برمیانگیزد. یک نگاه سریع و گذرا و حتی ساده به ما میگوید که ساختار و درون آثار بزرگ دنیا و تمایلات هنرمندان بزرگ تئاتر چنین است. محیطی سرشار از خوف و رجاء. به دنبال چنین حال و هوایی باشید. به دنبال این محیط مقدس باشید. چنانچه این محیط را در حد و توان حسی و عاطفی گروه نمایشیتان نمیبینید، حداقل کورسوهای آن را چشمانداز خود و گروه قرار دهید: «تئاتر، پدیده و مکانی مقدس».
تهران – زمستان 84 – هو- هی- ها
چاپ شده در بولتن جشنواره بیست و چهارم تئاتر فجر