در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «دن کامیلو» نوشته و کارگردانی «کورش نریمانی»

مصطفی محمودی: نمایش، روایتگر ماجراهای جالب «دن کامیلو» کشیش یک بخش از شهرهای ایتالیا است و کشمکش‌های او با مردم به خصوص «په پونه» شهردار و حوادثی که در این میان به وقوع می‌پیوندد. جدیدترین تجربه کورش نریمانی در مقام ...

مصطفی محمودی:

نمایش، روایتگر ماجراهای جالب «دن کامیلو» کشیش یک بخش از شهرهای ایتالیا است و کشمکش‌های او با مردم به خصوص «په پونه» شهردار و حوادثی که در این میان به وقوع می‌پیوندد.
جدیدترین تجربه کورش نریمانی در مقام کارگردان، اثری است قابل تامل و حرفه‌ای؛ انتخاب متن مناسب با ترجمه‌ای روان و هوشمندانه (که توسط جمشید ارجمند، نویسنده باسابقه و پیش‌کسوت به انجام رسیده) نشان از بینش صحیح و گاه دقیق نریمانی به مقوله نمایش صحنه دارد.
متن نمایش سرشار از لحظه‌های نابی است که نشان می‌دهد نویسنده آن یعنی «جیووانی گوارسکی» به خوبی به مشکلات جامعه پیرامونی خویش در دهه چهل میلادی واقف بوده و با بداعتی خاص تلاش کرده تا تصویر جدیدی از برخوردهای کلیسا با سیاسیون طرفدار استالین در آن دوران را و با زبان طنز به مخاطب خود ارائه دهد. دن کامیلو که خود می‌بایست مرد دین و الگوی اخلاق و رفتار صحیح دینی باشد، در مواجهه با سیاسیون و مقامات دولتی پیش از آنکه به خیر و صلاح امور دینی بیندیشد، با سوء استفاده از شان و قدرت کلیسا به تقابل با ایشان برمی‌خیزد تا بتواند منافع کوتاه و بلندمدت خود را تامین کند و از این رو در مقابله با ایشان قبل از هر چیزی در اندیشه تثبیت و استیلای منش، رفتار و اخلاق ناموجه و غیرقانونی خود بر آنان و سودجویی و مال‌اندوزی است و البته در این میان نصایح و کمک‌های مصلحت‌اندیشانه حضرت مسیح نیز نمی‌تواند به اصلاح او کمکی کند.
گره‌ای که متن این نمایش بر پایه آن استوار شده ماجرای انجام غسل تعمید فرزند تازه به دنیا آمده «په پونه» شهردار است: در روزی که «په پونه» به عنوان شهردار انتخاب می‌شود همسرش برای او فرزندی به دنیا می‌آورد و از آنجا که یک مسیحی معتقد است «په پونه» را مجبور می‌سازد تا همان روز نوزاد پسرش را به کلیسا برده و نامی برایش انتخاب کند تا دن کامیلو مراسم غسل تعمید را به جای آورد. انتخاب نام «استالین» از سوی «په پونه» که یک استالینیست دوآتشه و عضو حزب کمونیست است از یک‌سو و قبول نکردن این نام از سوی دن کامیلو و سرباز زدن از انجام مراسم غسل تعمید از دیگر سو سبب می‌شود تا اختلافات قدیمی و ریشه‌دار این دو مجدداً پا گرفته و تبدیل به تسویه حساب‌های بسیار خشن گردد. جدال میان نماینده کلیسا و نماینده حزب سبب می‌شود که هر دو طرف تا مدتی منابع مشترک مالی و سودجویانه خود را فراموش کرده و در نهایت، زمانی مجدداً حاضر به تفاهم و نشستن بر سر یک میز و برقراری مجدد مشترکات مالی و مسائل غیراخلاقی خود باشند که مسیح در حال ترک کلیساست و کودک نیز همچنان بدون غسل تعمید مانده است.
استفاده هوشمندانه و بجای نریمانی از برخی فضاها و نکات مستتر در نمایش و همچنین بهره‌گیری او از بعضی دیالوگ‌ها، تکیه‌کلام‌ها و محاورات رایج امروز جامعه سبب شده تا مخاطب، احساس بسیار مطلوب و نزدیکی با داستان دن کامیلو داشته باشد و توسط همین فضاسازی‌ها لحظاتی به تفکر و اندیشه وادار شود.
در مجموع، متن نمایش دن کامیلو، متنی بی‌نقص و سرشار از نکات پیدا و پنهان بود که به جرأت باید گفت یکی از معدود متون خارجی است که مخاطب ایرانی در مواجهه با آن احساس غریبی و دوری فضای کار به لحاظ اجتماعی، فرهنگی و غیره نمی‌کند.
اما اجرا... «من غسل تعمید داده نشدم اما مسیح را دیدم». این جمله که از زبان فرزند «په پونه» شهردار ادا می‌شود قبل از آن که شروع نمایش را نوید دهد، به واقع اعلانی است برای تماشاگر که خود را آماده رودررویی با حوادث متنوعی کند؛ نمایش آغاز بسیار جذاب و تکان‌دهنده‌ای دارد که با ریتم سریع نیز همراه است. کوتاه بودن زمان هر بخش و قطع‌های سریع در هر مکان باعث می‌شود تا دوسوم کار برای تماشاگر همراه با غافلگیری باشد و البته در یک سوم پایانی، طولانی شدن زمان صحنه‌ها، افزایش دیالوگ‌ها، کاهش حرکت‌های درون صحنه و کمرنگ شدن موسیقی متن نمایش سبب می‌شود تا مخاطب نتواند آنگونه که باید به شکل روان با این بخش پایانی برخورد کند. هر چند که در پایان غیرمنتظره نمایش زمانی که مسیح، دن کامیلو را یهودا خطاب کرده و کلیسا را ترک می‌گوید، نیاز به چنین فضاسازی وجود دارد اما به نظر می‌رسد پیروی از همان مشی نخست می‌توانست به فضاسازی مناسبتر در این بخش نیز یاری رساند.
دو شخصیت در نمایش دن کامیلو هستند که می‌توانستند حضور پررنگ‌تری داشته باشند و اتفاقاً با توجه به نوع کاراکتر هر دو، احتمالاً نمایش می‌توانست با قدرت بهتر و روان‌تری پیش رود؛ اوریانا (همسر شهردار په پونه) یکی از این شخصیت‌هاست که در پرده دوم نمایش ایده جالبی را در زمان زایمانش مشاهده می‌کنیم و البته بازی خوب رویا میرعلمی نیز بر این ایده‌پردازی بدیع صحه گذاشته است. شخصیت دوم نیز دوشیزه روبینیا است: خانم معلم مدرسه که همه شخصیت‌های داستان زمانی شاگردان او بوده‌اند و اینک به دن کامیلو نرد عشق می‌بازد. نحوه حضور هر دو کاراکتر یاد شده به گونه‌ای است که می‌شد حضور بیشتری را در صحنه‌های گوناگون از ایشان شاهد بود که متاسفانه نریمانی آگاهانه یا ناآگاهانه از این مساله چشم‌پوشی کرده است.
طراحی صحنه نیز سه بخش اصلی دارد: منزل شهردار «په پونه» در سمت راست، کلیسای دن کامیلو در سمت چپ و رستوران بشگه در میانه صحنه که تشکیل دهنده سه ضلع یک مثلث هستند و در بخش‌های مختلف داستان هر یک را به فراخور موقعیت زمانی و مکانی برجسته‌تر مشاهده می‌کنیم. ضمن این که علیرغم این طراحی صحنه ساده و در عین حال خاص و محدودکننده، شاهد میزانسن متنوعی از سوی کارگردان هستیم که سبب می‌شود تا حرکت بازیگران فقط در این بخش یا به شکل مثلث، محدود نشود و بازیگران فضای مناسب و آزادی را برای حرکت و بازی‌سازی داشته باشند.
نورپردازی نمایش نیز ساده است و نکته قابل تاملی در آن وجود ندارد که البته این مساله در تمام کارهای کورش نریمانی به چشم خورده و بی‌علاقگی او را به استفاده از طیف‌های نوری نمایان می‌سازد.
موسیقی متن نمایش نیز حال و هوای جذابی به کار داده و حتی در برخی بخش‌ها کمک فراوانی کرده تا حس اکتیو بودن صحنه‌ها به تماشاگر منتقل شود.
بازی‌ها، نقطه طلایی کار به شمار می‌رود و بی‌تردید برای چنین متن جالب و کارگردانی هوشمندانه‌ای بازی‌های مناسب می‌تواند اثر را تا حد یک کار فوق‌العاده ارتقا دهد که خوشبختانه این مساله در دن کامیلو صورت گرفته و بازیگران همگی از پس نقش‌های محوله خود به خوبی برآمده‌اند. این نکته نشان دهنده تحلیل صحیح کارگردان از نقش‌ها بوده است و البته باید از سیامک صفری که بار بسیار زیادی را در این نمایش به دوش کشید و نقش دن کامیلو را بر روی صحنه جان بخشید، به نیکی یاد کنیم و در مقابل نقش‌آفرینی بسیار هوشمندانه‌اش در دن کامیلو سر تعظیم فرود آوریم.
دن کامیلو روایت انسان‌هایی است که زندگی روزمره و منافع آنی خود را به همه چیز ترجیح می‌دهند. این نمایش روایت آدم‌هایی است که می‌کوشند با نقاب مصلحانه‌ای که به صورت خود زده‌اند، نقش اصلاحگر جامعه را ایفا کرده و برای مردمان اطراف خود خط مشی و روش زندگی ترسیم و تعیین کنند و البته مشخص است که در چنین فضا و جامعه‌ای حتی مسیح نیز نمی‌تواند تاب آورد و کودکان هم مجبورند بدون غسل تعمید روزگار بگذرانند و تنها مهاجرت پیشوای خود را نظاره‌گر باشند.
کورش نریمانی در دن کامیلو گام بزرگی را در عرصه کارگردانی نسبت به کارهای قبلی‌اش برداشته و از این رو برای آینده وظیفه سنگینی را بر دوش خود قرار داده است.

چاپ شده در بولتن جشنواره بیست و چهارم