در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با «هشام کفارنه»، کارگردان نمایش «شوباش»

رضا قنبری اشاره: نمایش «شوباش» کاری از «هشام کفارنه» از کشور سوریه است. نمایشی که رگه‌هایی از عرفان و تصوف در آن دیده می‌شود؛ قداست و قدرتی که در سایه گناه و جرم اتفاق می‌افتد. هشام کفارنه، از افسانه‌ای آشنا استفاده ...

رضا قنبری
اشاره: نمایش «شوباش» کاری از «هشام کفارنه» از کشور سوریه است. نمایشی که رگه‌هایی از عرفان و تصوف در آن دیده می‌شود؛ قداست و قدرتی که در سایه گناه و جرم اتفاق می‌افتد. هشام کفارنه، از افسانه‌ای آشنا استفاده می‌کند تا انسان سرگشته در کابوس گناه و راه‌های نجات را برای مخاطبانش دوباره بازسازی می‌کند؛ این بار در فرم و قالبی مدرن.
او در عین حال که کارگردانی تئاتر می‌کند، مدیرکل تئاتر سوریه است.
نمایش «شوباش» درباره زنی است که مورد ظلم و تجاوز قرار می‌گیرد و بعد تبدیل به یک قدیسه می‌شود و روی آب راه می‌رود. در قصه‌های عامیانه ایران هم همین را داریم؛ زنی که آن قدر مورد ظلم و تجاوز قرار می‌گیرد تا در نهایت امر به واسطه گناه دیگران تبدیل به یک قدیسه می‌شود و قدرت شفا دادن پیدا می‌کند. در نوشتن نمایشنامه‌تان آیا نگاهی به این قصه قدیمی ایرانی نداشتید؟
از یک جنبه شما درست می‌گویید، موضوع نمایشنامه از اساطیر و افسانه‌ها گرفته شده، یعنی راه رفتن روی آب را از عیسی مسیح گرفته‌ام و موردی را هم از رسوم و باورهای بادیه نشین‌های سوریه. آنها اعتقاد دارند که آتش بر آدم راست‌گو اثر ندارد و اگر می‌خواستند بفهمند کسی راست می‌گوید یا نه، از او می‌خواستند یک زغال افروخته را بخورد. به هر حال از اساطیر و قصه‌ها استفاده کرده‌ام اما اینکه از قصه ایرانی تاثیر بگیرم، نه، این طور نبوده است.
تفکر حاکم بر نمایش شما، همان تفکر کلاسیک «خیر و شر» است. در واقع شما همین نگرش قطبی را در قالبی نسبتاً مدرن اجرا کرده‌اید. نظر من را قبول دارید؟
حکایت ما بسیار ساده است. به گمان من اجرای ما توانست مفاهیم ساده را به تماشاگر منتقل کند. در واقع می‌خواهم بگویم درونمایه نمایش، یک اسطوره است بی‌آن‌که اسطوره باشد، یعنی به سطح پایین واقعیت نمی‌رسد و در عین حال پیچیدگی و رمز و رازگونگی اسطوره را هم ندارد. سعی من بر این بود کار، تلفیقی از نگاه واقع‌گرا و نگاه اساطیری باشد.
در کار شما، دیالوگ و کنش و واکنش (حرکت) نقشی مساوی دارد، در واقع نمایش روایت می‌شود و در کنار این روایت ما حرکات و رفتار نمادینی را هم داریم که به تنهایی قابلیت رساندن محتوا به مخاطب را دارد. چرا اصل کارتان را بر حرکت (کنش و واکنش) نگذاشتید؟ به نظر می‌رسد این طور، بیشتر جواب می‌داد.
در خود متن هم بیشتر تاکید بر حرکات و اشارات است. نورپردازی و پرده‌های آویزان در صحنه و آکسسوار خاص این اجرا برای تهران در نظر گرفته شده بود اما اجراهای قبلی ما در سوریه، نوع دیگری بوده‌اند. به گمان من حرکات زیاد بازیگران روی صحنه، مکمل دیالوگ‌هاست و بر دیالوگ‌ها برتری ندارد، ضمن اینکه به قول شما، بیشترین قسمت کار بر عهده حرکات و رفتار آدم‌های نمایش است، مثلاً صحنه‌ای که «قمر» (شخصیت عاشق) روی زمین ضرب می‌زند، همان حرکات شغل اوست، او نانوا است و همان‌طور که روی خمیر نان ضرب می‌زند، بر زمین خالی (هنگام تحریک احساساتش) ضرب می‌زند.
رقص‌هایی که در نمایش شما هست، مخاطب را کمی به یاد رقص سماع دراویش می‌اندازد.
رقص «خدیجه» (شخصیت اول نمایش) در شروع کار، رقص یک پرنده زخمی است، او نمی‌خواهد با پسرعمه‌اش ازدواج کند و مجبور به این کار می‌شود، بنابراین مانند یک پرنده زخمی می‌رقصد و پرپر می‌زند. اما حرکات «قمر» به نوعی شبیه رقص سماع است، چون او خودش را به ماوراء سپرده است. در واقع در متن ته‌مایه‌هایی از صوفی‌گری هست. در تمام طول نمایش کسی است که شعرهایی از «ابن فارضی» را می‌خواند. شعرهایی که او می‌خواند، بر اتفاقاتی در نمایش دلالت می‌کند. نزدیکی‌ها و دلالت‌هایی از آیین مسیحیت، شیعه و صوفی‌گری، در این نمایش هست، در واقع سعی داشتم از نمادها و رموز مختلفی در این کار استفاده کنم.
در عین حال خود متن نمایش به شعر نزدیک است، یعنی نوعی نجوا (واگویه) است بر شرح حال این زن (خدیجه).
به چه دلایلی فکر کردید که این نمایش برای مخاطبان ایرانی جذابیت دارد و به آنها پاسخ می‌دهد؟
فرهنگ دو کشور و دو ملت نقاط اشتراک زیادی دارد، مطمئن هستم مخاطب ایرانی حس و حال نمایش را درک می‌کند. رنج‌ها، فرهنگ‌ها و رسالت‌هایی هست که میان دو کشور و دو ملت، مشترک است. گمان نمی‌کنم نمایش «شوباش» برای مخاطب ایرانی غیرقابل درک و غیرجذاب باشد.
با تئاتر ایران آشنایی دارید؟
نه، خیلی خیلی کم. اما الان که به جشنواره تئاتر فجر آمدم، دو سه کار ایرانی دیدم که تا حدودی ما را با تئاتر ایران آشنا کرد.
از کدام کار ایرانی خوشتان آمد؟
زکریای رازی.
چرا؟
به گمان من حکایت خودکامگی و ظلم را می‌گوید، حرف نهفته در این اثر یک حرف مهم روز است و آن قدرت‌طلبی عده‌ای است که می‌خواهند همه چیز را در اختیار خودشان داشته باشند، علم و ثروت و قدرت و هر چیز دیگری را. زکریای رازی هم به نوعی قربانی قدرت‌طلبی می‌شود.
متن جلوتر بود یا اجرا؟
متن کلاسیک خوبی بود؛ یک مقدمه داشت، آرام آرام اوج می‌گرفت و بعد یک پایان تراژیک! اجرا هم خوب بود، نورپردازی‌های خاص، موسیقی خوب، بسط زمانی و ایجاد پاساژهای موفق، همه و همه باعث شده بود یک اجرای موفق در نمایش «زکریای رازی» دیده شود.
تاریخ نمایش عرب بسیار قدیمی و نسبتاً غنی است. چه عواملی باعث شده که نمایش عرب رشد خوبی نداشته باشد؟
ببینید، در تاریخ نمایش عرب، پاره‌های نمایشی دیده می‌شود، نه نمایش کامل. در نمایش عرب اهتمام اصلی بر شعر بوده است، یعنی «فن خطابه». از شعر در پاره‌های نمایشی مثل مراسم آیینی و مذهبی استفاده می‌شده، بنابراین ما نمایش کامل نداشته‌‌ایم، آنچه که هست جزیی از یک نمایش است، همین.
البته تئاتر سوریه در کشورهای عربی پیشتاز و اثرگذار بوده است. به خاطر فعالیت‌های کارگردان خوب سوری «ابوخلیل قبان» که در قرن 19 کارهایش را در سوریه و بعد مصر ساخت و در واقع تئاتر را از سوریه به مصر برد.
چاپ شده در بولتن جشنواره بیست وچهارم