در مذمت جهل

ذبیح بهروز از جمله ادیبان و فرهیختگانی است که هم در تئاتر سر رشته دارد و هم در تاریخ و زبانشناسی ایران. وقتی برگهای تاریخ تئاتر ایران را ورق میزنیم نام ذبیح بهروز در میان نویسندگان و هنرمندان تئاتر ایران خودنمایی میکند. او متعلق به نسلی دانشآموخته و فرنگ رفته است که علاوه بر تئاتر، علاقهمند تاریخ و فرهنگ ایران است و در آثارش تلاش کرده تا آگاهانهتر و مناسبتر از نسل گذشته خودش بنویسد و زیربنایی شده است برای نسلهای آتی تا امروز.
مرور آثار ذبیح بهروز خود گواه دغدغه او در تاریخ و فرهنگ ایران است و تئاتر بستری است برای او تا حرفهای جدیتری بزند. او هنرمندی است که نشان میدهد فرزند زمان خود است و در «جیجک علیشاه» از پادشاهانی میگوید که نمیخواستند صدای مخالف را بشنوند و تنها دلخوش ملیجکها و سخنورانی بودند که در مدحشان قلم میزدند و شعر میگفتند. آنهایی که حتی به شکل نمایشی هم تحمل مخالفت و نارضایتی را نداشتند. باید در نظر داشت این اثر در زمانی نوشته شده است که هنوز قاجار بر قدرت است (زمان احمدشاه) و زمان زیادی از حکومت ناصرالدین شاه نمیگذرد و ذبیح بهروز به عنوان یک روشنفکر و نمایشنامهنویس، آگاهانه این موضوع و سوژه را انتخاب کرده است و رویکردی انتقادی به زمان خود و دربار قاجار و سیاستهای استبدادی آن زمان دارد و برای این منظور از زبان کمدی استفاده میکند و با پوزخند سیاستهای غلط و مردمگریز آن سالها را زیر سوال میبرد. حضور کریم شیرهای به عنوان دلقک دربار ناصرالدین شاه نیز به عنوان یکی از کاراکترهای این نمایشنامه، خود تاکیدی است بر توجه بهروز به بعد تاریخی و کمدی این نمایشنامه.
بیشتر آثار نمایشی ذبیح بهروز به سالهای 1300 تا 1310 بر میگردد و «جیجک علیشاه» نیز به عنوان اولین و معروفترین نمایش او در سال 1301 و در برلین توسط انتشارات ایرانشهر منتشر شده است. حسین کاظمزاده ایرانشهر در مقدمه این نمایشنامه، آن را از شاهکارهای ادبی عصر خود و آثار خوب دوره تجدد معرفی کرده است که بیشتر حال و هوای نویسندگان دوره مشروطه را به سبکی بهتر و پختهتر دارد. حسن مقدم نیز در یادداشتی به نکات جالبی در خصوص نمایشنامه «جیجک علیشاه» اشاره میکند و آن را اثری میداند که تلاشی موثر در نگارش نمایشنامههای ایرانی و با نگاهی ملی دارد. چرا که در آن زمان تمرکز بیشتر بر ترجمه و اقتباس نمایشی و آدابته کردن از آثار خارجی بوده است تا تالیف و نگارش نمایشنامههای ایرانی. (میتوانید در جلد سوم کتاب ادبیات نمایشی در ایران نوشته جمشید ملکپور این یادداشت را بخوانید.)
اگر برای تئاتر دو وظیفه و کارکرد مهم در نظر بگیریم، میتوان یکی را سرگرمی و دیگری را ایجاد سوال و دعوت مخاطبان به تفکر دانست. از این رو باید گفت در نمایشنامه «جیجک علیشاه» نیز مخاطب با نوعی از کمدی سر و کار دارد که قرار است سخیف نباشد. به عبارت دیگر خنده به هر قیمت و شکل مد نظر نیست و قرار هم نیست مخاطب در میان قهقههها، هدف و زیر متن مورد نظر نویسنده را فراموش کند و گاهی یک لبخند کافی است. (زمان و شرایط محیطی نگارش نمایشنامه را فراموش نکنیم) حال باید دید اثری که در حدود 90 سال پیش نوشته شده است چه ارتباطی با مخاطب امروز خواهد داشت؟ برای پاسخ به این سوال باید گفت نگارش بسیاری از آثار از زمان سوفوکل گرفته تا شکسپیر و چخوف که امروز نیز به کرات اجرا میشوند به قرنها پیش بر میگردد ولی تم و سوژه اصلی آنها بدون تاریخ مصرف است. به عبارت دیگر شاید زبان یا نگارش آنها برای مخاطب امروز کمی نا مانوس باشد ولی روح حاکم بر این آثار کهنه و قدیمی نیست. «جیجک علیشاه» نیز از مذمت جهل، تملق، ظلم و... سخن میگوید. از دیگر سو رحمت امینی در مقام کارگردان سعی کرده است تا نگاهی دانشگاهی به این اجرا داشته باشد و آگاهانه در میان تاریخ نمایشنامهنویسی ایران، اثری را برگزیده است که کمتر مورد دقت قرار گرفته و سعی کرده است به عنوان یک نمایشنامهنویس و پژوهشگر، مخاطبان خاص تئاتر را متوجه اثر و نویسندهای از دل تاریخ تئاتر ایران کند و برای همین خود او معتقد است این اجرا بیش از هر چیزی ادای دین است به نمایشنامهنویسی ایران و ذبیح بهروز. در عین حال امینی میداند که باید برای مخاطبان دیگر خود نیز پیشنهادی داشته باشد، برای همین با انجام برخی تغییرات سعی کرده است اثری ارائه کند که مخاطب امروز نیز از دیدن آن لذت ببرد و لحظات خوبی را بگذراند. دقایقی که علاوه بر خندیدن با سوال و تفکر هم همراه باشد. امینی و گروه بازیگرانش سعی کردهاند تا اثری ارائه دهند که مخاطبان از دیدن آن لذت ببرند و تلاش کردهاند تا مرز بین کمدی و هجو را رعایت کنند.