گفتوگو با آنیا گرونا کارگردان نمایش”یوهانا”
شور و هیجان شما، وصفناپذیر است. این جمعیت کثیر و مشتاق را که میبینیم احساس میکنیم تهران بر اساس تئاتر بنا شده است. در اجرا پنجاه درصد به متن شیلر وفادار ماندهایم و پنجاه درصد نیز المانهای خود را وارد کردهایم. نگاه ما از این جهت مدرن است که تمامی اتفاقات در اتاق یک بچه میگذرد،
عباس غفاری، شراره پورخراسانی:
اشاره:
نمایش”یوهانا” نوشته”فردریش شیلر” و به کارگردانی”آنیا گرونا” در روزهای ششم و هفتم جشنواره در تالار مولوی روی صحنه رفت. نمایشنامه از سه اپیزود تشکیل شده که هر کدام به یک شخصیت زن پرداختهاند و یوهانا یکی از آنهاست که به داستان ژاندارک میپردازد.
با کارگردان این نمایش در هتل هویزه گفتوگویی انجام دادهایم.
نگاه شما به ژاندارک همان نگاه تاریخی است یا از درونتان سرچشمه گرفته است؟
پنجاه درصد به متن شیلر وفادار ماندهایم و پنجاه درصد نیز المانهای خود را وارد کردهایم. نگاه ما از این جهت مدرن است که تمامی اتفاقات در اتاق یک بچه میگذرد، بچهای که میخواهد وقایع را در اتاق خود با امکانات موجود شکل دهد. داستان ژاندارک براساس همان تاریخ ولی در زمان حال اتفاق میافتد. پدر او سمبل آدمهایی است که وقتی کشور فرانسه اشغال میشود خود را کناری میکشند تا این موج بگذرد و از ژاندارک نیز میخواهد که تلاش نکند.
دختر بچه در اتاق خود بیعدالتی را حس میکند و سعی دارد تا بجنگد و راهش را به بالا باز کند ولی پدر میگوید ما کوچکیم و در گردش دنیا نقشی نداریم و باید خود را کنار بکشیم.
نهضت ژاندارک علاوه بر آزادی بخش بودنش یک فرایند مذهبی نیز به همراه دارد. آیا شما هم این تحول مذهبی را دارید؟
مذهب در حاشیه است. ما درباره بچه صحبت میکنیم، بچهای که میتواند عدالت و بیعدالتی را تشخیص دهد. البته بچه در عوالم خود به نزد کشیش میرود و الهاماتی را نیز دریافت میکند ولی مذهب اصل نیست مانند داستان ژاندارک که شمشیر را از سوی خدا دریافت میکند.
در دورهای آلمان درگیر تداخل مذاهب شده. به طور مثال در دوره نازی این مسئله حس میشود. آیا میتواند تاثیر گرفته از همان دوره رایش سوم باشد؟
در دوره رایش سوم چه کشمکش سیاسی وجود دارد؟
برتریهای مذهبی و تراژدی و کشته شدن یهودیها.
در این جا موضوع اصلی اشغال است. شیلر هم تاکید دارد که نیرویی از آن سوی دریا میآید و سرزمین اشغال میکند. بهتر است مذهب را فراموش کنیم و بچه را با همین مسئله اشغال روبرو کنیم.
نگاهتان به مسئله اشغال آیا بیشتر جنبه اجتماعی دارد یا سیاسی؟
این دو نگاه را نمیتوان جدا کرد. درست این است که سیاست از بطن جامعه درآید. کودک هم شمشیر برمیدارد و میکشد. دستهایش خون آلود میشوند و این سوال شکل میگیرد که آیا برای هر نوع هدفی ما حق داریم دست به کشتار بزنیم؟ این سوالی است که بچه از خود میپرسد و ما نیز باید از خود بپرسیم. در داستان شیلر به این تاکید میشود که ژاندارک از یک ده آمده است و سیاست را به خوبی نمیشناسد ولی او سیاست را در سطحی کلان، تحت تاثیر خود قرار میدهد مانند آن پروانهای که در گوشهای از دنیا پرواز میکند و نیروی پروازش به گردابی مهیب تبدیل میشود.
در حال حاضر امریکا و برخی کشورهای اروپایی به عراق و افغانستان و ... حمله میکنند و اشغالگر میشوند، اشغالگرانی که هدفشان را آزادسازی مردم از یک رژیم دیکتاتوری بیان کردهاند ولی خود خونهای فراوانی ریختهاند و گاهی آن هدف نه تنها اثری مثبت ندارد بلکه تغییر شکل داده و هدف تبدیل میشود به چنگ آوردن ثروت آن کشور و منابع نفتی و معادن آنها.
در هر شرایطی اگر دستی به خونی آلوده شود که انسان هرگز آن انسان قبلی نخواهد بود، چون انسانی را کشته است. یک فلسطینی نوشته است: من ممکن است اسرائیلیها را ببخشم که چرا بچه من را کشتند ولی آنها را نمیبخشم که مرا وادار کردند بچههای آنها را بکشم. این تفکری است برای مقابله با تراژدی حاکم در دنیای ما که شاید کاری بتوان کرد. شاید تفکر گاندی با آن مقاومت منفی بهتر باشد. اگر بخواهیم با دشمن مقابله به مثل کنیم شاید هیچ وقت روی آرامش را نبینیم.
در حال حاضر نیروهای نظامی هر روزه با تمام توان سلاح میسازند، بمبها، موشکها و تمامی آنهایی که بر سر مردم بیگناه آوار میشوند و حتی عملیاتهای انتحاری. آیا با این شرایط، مقاومت منفی گاندی میتواند اثر گذار باشد؟
هر جامعه باید خود نوع مقاومت را به دست آورد ولی دور از تعصب و به دور از این که تندروها عنان را به دست گیرند. جالب این است که ژاندارک دست به شمشیر میبرد و میکشد و پادشاه ضعیف شده را به قدرت خود برمیگرداند و او، ژاندارک را گناهکار شناخته و به آتش میسپارد. یک نوع عبث بودن است.
بحث بر سر بیعدالتی است یا اشغال؟
باید فهید آستانه درد کجاست، چه زمان کارد به استخوان میرسد. جنگها در گذشته گونهای دیگر داشتند و قاتل و مقتول چشم در چشم بودند و حال دکمهای را فشار میدهند و راکتی فرستاده میشود. فرم جنگ تغییر یافته و فکر میکنی که باید ایستاد اما در مقابل که؟ باید راهی به دور از خشونت یافت، البته این راهی ایدهآل است.
شیلر در متن خود لحظهای را آورده است که ژاندارک در یکی از جنگها عاشق دشمن میشود ولی او را میکشد. دشمن نیز مانند ما انسان است. باید راهی یافت که بیخشونت بتوان مقاومت کرد و به حق دست یافت.
شما درگیری انسان با درونش را بیان کردهاید و همان درون نیز با نیروی خیر و شر درگیر است.
به طور مطلق نمیتوان خوب و بدها را مشخص کرد، حتی رنگ خاکستری که به من پیشنهاد شد نپذیرفتم.
تلاش ما رساندن موضوع است. داستان که مینویسیم، سوال و جوابها شکل میگیرند و مطرح میشوند تا حل شوند. ژاندارک میگوید ما نباید تحقیر شویم بلکه باید راهی را بیابیم برای مبارزه با بیعدالتی.
از سوابقتان بگویید؟
ما در برلین، سوئیس و امریکا اجراهایی داشتهایم. گروه کوچکی هستیم و در زمان پروژهها جمع میشویم و از دولت نیز کمک نمیگیریم بلکه از سفرها امرار معاش میکنیم. ما با قناعت زندگی میکنیم.
وضعیت تئاتر ایران را چگونه دیدید؟
شور و هیجان شما، وصفناپذیر است. این جمعیت کثیر و مشتاق را که میبینیم احساس میکنیم تهران بر اساس تئاتر بنا شده است.