نگاهی به نمایش فنز به کارگردانی «محمد رحمانیان»
امید بینیاز مهمترین نکتهای که در رابطه با اجرای جدید نمایش فنز به نظر میرسد، مفهوم فاصله است. این فاصله از دو زاویه قابل بررسی است. زاویه اول به کلیت فضای اجرا ربط دارد. اصولا بحث معماری تئاتر، یکی از مهمترین ...
امید بینیاز
مهمترین نکتهای که در رابطه با اجرای جدید نمایش فنز به نظر میرسد، مفهوم فاصله است. این فاصله از دو زاویه قابل بررسی است. زاویه اول به کلیت فضای اجرا ربط دارد. اصولا بحث معماری تئاتر، یکی از مهمترین مقولههای هنر درام در جهان است. زیرا معماری مانند جبری مکانی، نگاه و نگرش مخاطب را به شکل اجرا، تحتالشعاع قرار میدهد.
بیشک نمایش فنز به لحاظ مدل مضمونی از فضایی کوچک و خانوادگی شکل یافته است. بنابراین برای ارتباط و همذاتپنداری با آدمهای نمایش، مکان محدودتری مناسب است. بنابراین سبک معماری تالار وحدت به شدت ما را از حس و حال و هوای بازیگران حرفهای این نمایش دور میکند. برای تماشای نمایش و ارتباط تنگاتنگ با حسآفرینی بازیگران، تقابل یا هارمونی آنها با نمادها و نشانهها و دیگر عوامل نمایش به فضای دیگری نیاز است. به تعبیری زاویه دید تماشاگر در این اثر نه تنها با معماری تخت و مساوی یا پایینتر صحنه نمایش همخوانی ندارد بلکه تنها معماریای مناسب است که تماشاگر در فضایی محدود و از زاویه بالا به عوامل نمایش مینگرد.
اما بحث دوم به مدل تماتیک «فنز» برمیگردد. زیرا ما با پدیدهها، روحیات، نمادها و نشانههای نهاد خانواده روبهرو هستیم. بنابراین باید وارد این خانواده شویم. به تعبیری، زاویه نگاه براساس رفتن و کشف روابط درون خانواده استوار است. در نتیجه جنبه دراماتیک محض با این مدل مضمونی همخوانی ندارد و در چنین نمایشی نباید متن و اجرا وارد دنیای تماشاگر شوند. اما در اجرای جدید فنز، این جابهجایی مخاطب و نمایش تا حدود زیادی به چشم میآید.
با این حال فنز نمایشی جذاب است. اثری که میخواهد به لحاظ دایره ارتباطی و بعد مخاطب آفرینی از ژانر نمایش گامی فراتر بگذارد. این امر به صورتهای گوناگون انجام میگیرد. برای نمونه، پدیده فوتبال به عنوان محوریت نمایش، نقش بنیادینی در جذب مخاطب عام دارد. اما فنز به لحاظ «نشانهشناسی» درام، در جهت به چالش کشیدن ذهنیت مخاطب خاص هم، سرشار نکتههای زیبا است. تقابل دو رنگ آبی و قرمز یکی از موارد مذکور است. دو رنگی که کاملا متضاد همدیگر هستند. حتی با ظهور هرکدام، طول موج، روحیه و کنش و واکنشهای انسان کاملا دگرگون میشود و تاثیر رنگ قبلی را از بین میبرد. اما نمایش فنز به ما میگوید که همیشه رنگ قرمز برتری دارد. زیرا رنگ خون و تعصب است و همواره در رگ و پوست و استخوان انسان میچرخد و کنشها و واکنشهای فردی او را شکل میدهد. درستی و نادرستی این امر در گرو بررسی عمیق روانشناختی این دو رنگ است.
اما نمایش «فنز» حکم خود را با قاطعیت کامل صادر میکند. این نشانه دراماتیک نه تنها در طراحی صحنه، عکس فوتبالیستهایی که لباس قرمز پوشیدهاند، بلکه در طراحی لباس خود بازیگران نیز نمود پررنگی دارد. آنها در عصبیترین شرایط بازی، لباس قرمز پوشیدهاند. اما بیشک در مواردی که لباس، کفش و کلاه آنها قرمز نیست، طول موج روانی آنها تا حدودی پایین میآید و حرکات نرمتری دارند.
بازیگران نیز به لحاظ ایفای نقش، حرکت در راستای محور مضمونی و دامن زدن به مفهوم تعصب و شاید هم نوعی توتم مدرن، بازی قابل قبولی ارایه میدهند. این امر در سبک بازیگری پرویز پرستویی به اوج میرسد. او معمولا در بازیهای خود از نوعی ریتم تند استفاده میکند که از ویژگیهای ذاتی و اجتماعی این بازیگر ناشی میشود. بنابراین شاید او به عنوان بازیگر نقش فرانکی که فرمانده مطلق خانواده به شمار میرود، ریتم نمایش را از ریتم نوشتاری متن تندتر کرده است. این امر به نسبت ساختار کلاسیک قصه جالب به نظر میرسد. زیرا فنز به لحاظ اصول نگارشی از ریتمی کاملا معمولی و دورانی شکل یافته است. یعنی قصه نمایش به مولفههای شروع، فراز و فرود یا معرفی و پرداخت، گرهافکنی و گرهگشایی وفادار است.
در این اثر بسیاری از بدیلهای زبانی تیپ دوستدار فوتبال در ایران، جایگزین هواداران انگلیسی این ورزش شده است. این امر با چیرگی تام زبان کوچه بازاری یک تیپ عام، ادای ماهرانه از کلمات خودساخته، دیالوگهای سریع و سیلابهای تند و پشت سر هم به وقوع میپیوندد.
اما اگر کلیه عوامل نمایش به عواملی بومی تبدیل میشدند، این اثر چه سمت و سویی پیدا میکرد؟ اگر به جای منچسترسیتی و منچستریونایتد، استقلال و پرسپولیس و فضای کاملا ایرانی حکمفرما میشد، چه اتفاقی میافتاد؟
با این حال فنز به لحاظ ارایه مفهوم کلی خود، به فواصل دنیاهای آدمها میپردازد. آدمهایی که اگرچه در زیر یک سقف و با مفاهیم خواهر و برادر یا زن و شوهر زندگی میکنند، اما با هم فاصله زیادی دارند. بنابراین فنز در قرائت کلی، صدای فاصلههای بشر است و گویی محمد رحمانیان و همه بازیگران نمایش، این مفهوم را به درستی پیاده کردهاند. از این رو فنز همیشه به عنوان اثری جذاب و سرگرمکننده در یاد میماند.
چاپ شده در بولتن جشنواره بیست و چهارم