سرمای مسکو، سیستم خلاقه گرم ایرانی
هوشنگ هیهاوند: پیش از این در یادداشت بولتن شماره ؟؟ به ضرورت دستیابی به «تئاتری برای ایران» و «تئاتری به نام ایران»، هم در محتوا و هم در «سیستم»ها، مثلا ضرورت بازنگری در «سیستم و روش استانیسلاوسکی» که هم کهنه و قدیمی ...
هوشنگ هیهاوند:
پیش از این در یادداشت بولتن شماره ؟؟ به ضرورت دستیابی به «تئاتری برای ایران» و «تئاتری به نام ایران»، هم در محتوا و هم در «سیستم»ها، مثلا ضرورت بازنگری در «سیستم و روش استانیسلاوسکی» که هم کهنه و قدیمی شده و هم طی سالهای گذشته دلسوزانی که مروج آن بودند در مسیر ترجمه به زبان فارسی، دچار خطا و اشتباه شدند، اشاره کردم. قاعدتا این تلقی، هیچ میزانی از احترام و سپاس به آنها را نمیکاهد. اما این ضرورتی تاریخی است. مشاهده کردید که تمرکز من در آن یادداشت بیش از هر چیز مسیر هدایت بازیگر توسط کارگردان و نیز در مواقع ضروری، «آموزش بازیگر توسط کارگردان» بود.
کارگردان عزیز ایرانی و جوان، اگر از من سوال کنید این سیستم هدایت بازیگر ایرانی را از کجا بیابیم؟ پاسخ خواهم داد من پاسخی ندارم. زیرا معتقدم همانگونه که «استانیسلاوسکی» و «برتولت برشت» میگویند: تعریف حوزه هدایت بازیگر با توجه به تعداد و توانمندیهای دسته بازیگران، تغییرپذیر خواهد بود. برای بازیگران درشتاندام «استانیسلاوسکی»، «ودکا» و هر نوع «مسکر» دیگر، حکم زیرپوش در سرمای سخت مسکو را دارد، ولی برای من که بازیگر شما هستم، اینها حکم حرام را دارند. عجله نکنید، توضیح خواهم داد. بازیگری که کرایه خانه و دستمزد کم همراه با خفت، مشغله ذهنی اوست، با بازیگری که این مشکل را ندارد و تئاتر، آن هم هر ازگاهی (به دلیل پول خوب و شیرین سینما و تلویزیون) برایش حکم تفریح و ارضای حس نوستالژی شخصی که ربطی به من و شما و تئاتر ندارد، دو نفر محسوب میشوند با دو دنیای خاص و ویژه که ارتباط با هرکدام مستلزم درک عمیق شرایط اوست. پس اینگونه آغاز کنید: «بازیگر کیست؟» جواب، ساده است. «یک انسان که دارای تواناییهای ویژه در زمینه تقلید و خلق نوعی از زندگی بر صحنه یا محیط تئاتر است. زندگی خلاقه و تکراری یا پدید آمده توسط همکار دیگر شما به نام نویسنده». در تمامی آنچه که در جمله بالا آمده، یک کلمه بسیار مهم وجود دارد که کمتر مورد نظر و توجه کارگردانها و حتی خود بازیگرهاست: «انسان»! شما بدون شناخت از روابط موجود در حوزه «انسانشناسی» نمیتوانید در مسیر «هدایت» وی، نظریه مستدلی ارایه دهید. پس برای هدایت بهتر او خصیصههای «عاطفی»، «فیزیکی» و هرچه را که مرتبط با وجود آدمی است، شناسایی کنید. دوستان کارگردان، به خاطر داشته باشید هر عاملی که در رشد کمی و کیفی انسان موثر باشد، بر میزان تواناییهای او و از جمله توان هنریاش بسیار تاثیرگذار خواهد بود. پس سعی کنید برای «عواطف»، «حواس»، «محیط اجتماعی»، «وضع زندگی»، «نگرشهای او نسبت به امور گوناگون» و امثال اینها، تعاریفی روشن و صحیح بیابید.
٭ دوباره از خود بپرسید: «بازیگر کیست؟»، «بازیگرهای شما چه کسانی هستند؟»، «از هر بازیگر چه چیزهایی باید بدانید؟»، «چه مواردی؟»، «دانستن هر نکته چه تاثیری بر جریان هدایت دارد؟»
٭ بازیگر از شما – کارگردان – چه چیزهایی باید بداند؟ از آنجایی که در این مورد به نظریه خاصی قایلم، سعی خواهم کرد به بخشی از پاسخ این سوال، بپردازم. بگذارید بازیگرهایتان فکر کنند استیلای شما بر نمایش که قرار است اجرا شود، مطلق نیست. بلکه در حد گمان و فرض است. اگر بازیگرهایتان فکر کنند تنها شما به طور مطلق بر متن استیلا دارید، قدرت خلاقیتشان از دست میرود. این ویژگی بازیگرهای این سرزمین است. از طرفی مواظب باشید شما را خیلی هم ناتوان فرض نکنند، در این شرایط بازیگر، عاصی و کنترلناپذیر میشود.
٭ هرازگاهی موارد شکست و پیروزیهای هنری گذشته خود را برایشان نقل کنید. قدرت اعتراف، بهترین وسیله ارتباطی بین شما و بازیگرتان خواهد بود.
٭ به بازیگرانتان اطمینان دهید ضمن احاطه به روشهای کلاسیک کارگردانی قصد دارید تجربهای ایرانی را در امر کارگردانی به کار گیرید.
٭ از خودتان بپرسید: «سیستم متناسب با ایرانیها را دیگر چه کنم ای خدا؟» و «راستی هدایت بازیگر – آن هم از نوع ملی و ایرانیاش – از چه لحظهای آغاز میشود؟»