در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «بیداری در نورنبرگ 2011» به کارگردانی «عباس اقسامی» و «مهدی مکاری»

رضا آشفته نمایش «بیداری در نورنبرگ ۲۰۱۱» به نویسندگی میلاد اکبرنژاد و کارگردانی مشترک عباس اقسامی و مهدی مکاری، درباره احیای تفکرات فاشیستی و ویرانگر در قرن بیست‌ویکم است. میلاد اکبرنژاد با نگاهی متعهدانه و با ارایه ...

رضا آشفته
نمایش «بیداری در نورنبرگ 2011» به نویسندگی میلاد اکبرنژاد و کارگردانی مشترک عباس اقسامی و مهدی مکاری، درباره احیای تفکرات فاشیستی و ویرانگر در قرن بیست‌ویکم است.
میلاد اکبرنژاد با نگاهی متعهدانه و با ارایه ایدئولوژی خاص خود بر آن است تا تماشاگر را نسبت به پیامد احیای دوباره این نوع تفکرات ویرانگر آگاه سازد. اما این آگاهی در متن به سطحی شعارگونه و غیرکارآمد نزول می‌کند، برای آن که در زمانه حاضر هیچ هنرمندی، تفکر مدنظر خود را به سطح نمی‌کشاند، بلکه همه با چند لایه‌کردن آثار خود فرصت بهتری در اختیار مخاطبان قرار می‌دهند تا هر فردی بنا بر سلیقه و نوع تفکر و فلسفه وجودی خویش به درک و تأویل آثار بپردازد. بنابراین تا اینجا در می‌یابیم که متن میلاد اکبرنژاد نمی‌تواند به نتیجه و تاثیر جالبی در تماشاگر منجر شود.
شاید اکبرنژاد ایدئولوژی را برتر از دیگر عناصر داستان نمایش خود ‌دانسته و ناخواسته تن به شرایطی داده که یکی از بهترین سوژه‌های دراماتیک را بیهوده حیف و میل کند. این‌که از ازدواج زوجی یهودی – مایکل و آنجلا – قرار است کودکی دنیا بیاید تا مسیر ظهور مسیح را برای نجات و خوشبختی یهودیان و ایجاد ارضی موعود در فاصله «نیل تا فرات» ممکن سازد، یک سوژه ناب و پویاست. اما نویسنده با مطرح ساختن نوعی تفکر نئونازیستی و نئوصهیونیستی و دسیسه‌های پنهان و شیطانی، واژگان متن را در سطح نگه می‌دارد و مانع از ایجاد عمق میدان و زوایای روشن نسبت به کاوش پیرامون تاریکی‌های مخدوش‌کننده می‌شود.
گروه کارگردانی با آن‌که در انتخاب متن ناموفق بوده‌اند، اما در اجرای آن گام‌های مفیدی برداشته‌اند. آنها با تسلط و شناخت عناصر صحنه‌ای تلاش خلاقانه‌ای را برای بیان اندیشه موجود در متن انجام داده‌اند.
اقسامی و مکاری با بهره‌مندی از طراحی صحنه، لباس، نور، گریم، بازیگری، موسیقی و چیدمان صحنه و جایگاه تماشاگر به ریتمی مطلوب برای جذب تماشاگر رسیده‌اند. به عبارت دیگر تماشاگر حتی یک لحظه هم از دنبال کردن ماجراها و جست‌وجو در روابط شخصیت‌های نمایش غافل نمی‌ماند. میزانسن‌های متنوع و تصویری، فرصت خستگی ناخواسته را از تماشاگر سلب می‌کند تا پیوسته در دل موقعیت‌ها و روابط به تفکر آگاهانه توجه داشته باشد. هرچند همه گفتارها دال بر اندیشه‌های تحمیلی است و نتیجه‌گیری در اختیار تماشاگر نیست، اما تصاویر چشم‌انداز حوصله شیرینی را برای پیوستن به دنیای اجرا به وجود می‌آورد.
گروه کارگردانی در هدایت بازیگران هم بنا بر تحلیل‌های موجود در متن به بازی‌های چندلایه توجه داشته‌ است. در دنیای متن قرار است هر یک از این افراد بنا بر ایدئولوژی خاص خود برنده نهایی بازی شوند. همین تفکر در بازی‌های بازیگران موثر بوده و آنان با رسیدن به لحظه‌های پنهان و آشکار نبرد رودررو و پنهانی خود را در صحنه آشکار می‌سازند.
طراحی صحنه و لباس رضا مهدی‌زاده و نورپردازی‌های اکبر افشین‌نیا لحظات نابی را در صحنه ایجاد می‌کند. مهدی‌زاده با دو سطح شیب‌دار در طرفین و یک سطح تخت در وسط و همچنین گذاشتن میز و صندلی در طرفین بالا و پایین، مسیرهای پرتحرک و پویایی را برای رفت و آمد بازیگران ایجاد می‌کند. همچنین با دو پرده در طرفین سطح تخت و به کمک نورپردازی، برای لحظاتی تصاویر سوررئال و مبهمی از وضعیت آدم‌های نمایش ایجاد می‌کند. این طراح صحنه با ایجاد قرینگی، خواسته یا ناخواسته به تحلیل متن در زمان اجرا کمک بسیاری می‌رساند. برای آن که فضای کلاسیک طراحی صحنه در احیای تفکرات سنتی و کلاسیک مرد آلمانی و صهیونیست برای رسیدن به ایده‌آل‌های خود موثر و مفید می‌نماید.
سطح‌های شیب‌دار باعث ایجاد حرکت رو به بالا و رو به پایین می‌شود که با حرکت بازیگران ریتم دلنشینی در این دقایق در صحنه سیطره می‌یابد. همچنین استفاده از بازی بیلیارد و شطرنج و محل قرارگرفتن آنها نیز در القای مفاهیم و ایجاد میزانسن‌های محرک و موثر هوشمندانه بوده است.
شاید طراحی صحنه بسیاری از ملاحظات متن را تحت تاثیر قرار می‌دهد تا لااقل تماشاگر با دیدن یک اجرای هوشمندانه و خوش‌ریتم، چندان هم مقید به ایدئولوژی‌ تحمیلی نشود. افشین‌‌نیا هم با طراحی نور لحظات دراماتیک را در طراحی صحنه مضاعف می‌سازد و برای عبور از پیچیدگی‌های اجرایی، کدهای به موقعی را برای القای روایت‌ها و به هم پیوستگی آنها ایجاد می‌کند.
موسیقی محمدرضا جدیدی هم در فضاسازی و تقطیع‌های زمانی و مکانی، حضور پررنگی دارد و همسو با لحظات دراماتیک در ضرباهنگ نهایی «بیداری در نورنبرگ 2011» نیز دخالت موثری می‌کند.
کارگردانی اقسامی و مکاری تا حد زیادی باعث می‌شود توانایی میلاد اکبرنژاد در نمایشنامه‌نویسی آشکار شود، مشروط بر آن که این نویسنده متعهد‌، هیچ‌گاه به شیوه‌ای کاملا منسوخ شده محتوای اثرش را بیان نکند.

چاپ شده در بولتن جشنواره بیست و چهارم