نامه هوشنگ هیهاوند به فرهاد مهندسپور
هوشنگ هیهاوند پژوهشگر و کارگردان تئاتر طی نامهای به فرهاد مهندسپور دبیر بیستوسومین جشنواره تئاتر فجر و رئیس اداره نظارت و ارزشیابی در مورد تئاتر و وضعیت تئاتر کشو اظهار نظر کرده است.
هوشنگ هیهاوند پژوهشگر و کارگردان تئاتر طی نامهای به فرهاد مهندسپور دبیر بیستوسومین جشنواره تئاتر فجر و رئیس اداره نظارت و ارزشیابی در مورد تئاتر و وضعیت تئاتر کشو اظهار نظر کرده است. در این نامه آمده است:
این میتواند یک نظریه درست باشد که تئاتر مثل یک مدرسه است. یک سوی آن استاد یا معلم ایستاده و سوی دیگر آن مردم یا جامعه نشستهاند. این معلم یا استاد قصد تدریس یا آموزش دادن را ندارد. آن جامعه یا مردم هم برای درس خواندن یا آموزش دیدن نیامدهاند. کار استاد این مدرسه، گوشزد است. تئاتر میخواهد توجه مردم و جامعه را به موضوعاتی که دوست ندارند به آن توجه کنند یا فراموش کرده اند که باید به آن توجه کنند و یا عادت کردهاند که توجه نکنند و یا نمیدانند که باید توجه کنند جلب کند. کاری مثل احساس درد... تئاتر در نهایت، نه تعلیم میدهد و نه درمان میکند. وظیفه او جلب توجه است. میزان و مقدار این گوشزد، منوط به دامنه موضوعات مبتلا به مردم و جامعه از یک سو و عمق احاطه هنرمند بر آنها از سوی دیگر است.
البته این بدان معنا نیست که در هیچ کجای دنیا خلاف این نظریه وجود ندارد. چه بسا جاهایی که از تئاتر به عنوان یک وسیله کمک آموزشی یا حتی آموزشی استفاده میشود. همین طور است استفاده ایدئولوژیک و حتی تاریخی از تئاتر. در همین کشور خودمان ایران، بسیار هستند کسانی که تئاتر را ابزاری آموزشی و امثال اینها میپندارند. ولی فراموش نکنیم که تئاتر در کشور ما یک کالای وارداتی بوده... همان طور که هیپی گری وارداتی بوده. همین تجربه تاریخی به ما میگوید اگر چه هیپی گری در زادگاهش یک واکنش فرهنگی با پشتوانههای نظری بوده ولی در کشور ما پیش از هر چیز یک مدگرایی محض محسوب میشده تا اتفاقی با پشتوانههای نظری.
در میان هنرهای نمایشی هم، تئاتر برای برخی نه به عنوان یک ضرورت فرهنگی و سنت اجتماعی بلکه ابتدا و به مثابه نشانهای از تجددگرایی در محافل روشنفکری، سیاسی، اشرافی و بعدها با کاربردی وسیعترـ عنصر تفریحساز برای عوام ـ پذیرفته شد. و البته همیشه هم تئاتر اصیل وجود داشته اگر چه در ستیز با حواشی از همین رو فارغ از کند و کاو تاریخ تئاتر کشور میتوان پنداشت که صرف استفادههای غیر اصیل و مالک منشانه چقدر به این موجود شریف ـ تئاتر ـ لطمه وارد ساخته است. و از همه برداشتها و استفادهها خطرناکتر:« ورود به تئاتر به مثابه یک مد»؛ «رفتن به تئاتر به مثابه یک مد»؛ « اجرای تئاتر به مثابه یک مد» و« تئاتر به مثابه مد» است.
سالهای سال تئاتر کشور و به خصوص تئاتر پایتخت، از این فضای مسموم و غیراصیل لطمه خورده و علیرغم همه تلاشها، نقدها، دعواها و قهرهای فصلی هنرمندان اصیل با تشکیلات مدیریتی تئاتر؛ این عارضه پابرجا ماند. طی شش هفت سال گذشته نیز آنچه که بر سر تئاتر ما آمد استیلای فضایی بود که محیط را برای لطمه خوردن آماده میساخت.
تئاتر که پایگاه مطالعه، درک و خوانش علتها و براهین رویدادها، حوادث و بلایا است به آدمهای جدی، باسواد و دارای اخلاقی نیک، نیاز دارد.
نمیتوان از محیط مدرسهای که برخی از معلمهایش، جدی نیستند، اخلاق نیک ندارند و سوادشان از دانشآموزان کمتر است یا اینکه مقاصد غیر اصیل را دنبال میکنند انتظار معجزه داشت. معجزه پیشکش، دانشآموزان را فراری ندهند. اینکه بعضی از بزرگان تئاتر گله میکنند و نگران وضع تئاتر هستند حقیقت است. نباید اجازه داد حاشیههای غیرتئاتری بر تئاترهای ما مسلط شود. نباید اجازه داد به دلیل بیمسئولیتی برخی از مزاحمین و یا به هر دلیل دیگر، هر کس دلش خواست دربارهی ما و تئاتر تصمیم بگیرد.
اگر آرزومند تئاتری زنده، پویا و توام با روح مسئولیت پذیری و مبارزهگری هستیم، فقط«تئاتر داشتن» کافی نیست. فرآیند« اصالت تئاتری» نیز در کار است. لاجرم باید همپای رشد سریع واقعیات قدم برداریم و از هر چه که شائبة« شبه» فلان بودن را دارد بپرهیزیم و بگذاریم که« تئاتر به مثابه محیطی با حقایق جدی، عالمانه و نیک» با تماشاکنندگانش در آشتی به سر برد.
هوشنگ هیهاوند زمستان 83