با اهالی تئاتر درباره نسل های جدید تئاتر
نادر برهانی مرند: نسل جدید تئاتر درباره نسلهای تئاتر باید نگاه جامعهشناختی و روانشناختی داشت. دورهای که میتوان از آن به عنوان نسل موفق یاد کرد، دورهای است که آغاز فعالیت نسل دانشگاهی بعد از انقلاب فرهنگی بود. ...
نادر برهانی مرند:
نسل جدید تئاتر
درباره نسلهای تئاتر باید نگاه جامعهشناختی و روانشناختی داشت. دورهای که میتوان از آن به عنوان نسل موفق یاد کرد، دورهای است که آغاز فعالیت نسل دانشگاهی بعد از انقلاب فرهنگی بود. در آن دوران با فضایی روبهرو بودیم که تئاتر به معنای امروزی وجود نداشت. آن زمان تنها هشت نفر بودیم که در این رشته فعالیت داشتیم و دانشکده به لحاظ امکانات فقیر بود. خودمان اسباب و وسایل تئاتر را تهیه میکردیم. انصافا استادان موجهی نیز وجود داشت. همه چیز از صندلی گرفته تا پروژکتورها را خودمان آماده میکردیم. تئاتر در آن دوران گنجی بود که پیدا کرده و نهایت استفاده را میکردیم. متاسفانه دانشجویان امروز با سوءتفاهم به دانشگاه میآیند و انگیزهها دیگر بالا نیست. به نظرم انگیزه مهمترین عاملی است که کار دانشجویان را ارتقا میدهد. نسبت به آن دوره، انگیزههای نسلهای بعد با توجه به شرایط سیاسی و فرهنگی متفاوت بوده است.
سیاوش طهمورث:
نسل جدید تئاتری
نسل میانه و نسل جوانی که به تئاتر آمدند یک اشکال بزرگ دارند. این نسلها وقتی یک یا دو کار روی صحنه میبرند و موفقیتی به دست میآورند، فکر میکنند به پله آخر رسیدهاند و تصورشان بر این است که با هر دیدگاه و فکری تئاتر کار کنند موفق هستند، اما این درست نیست. نمایش باید به گونهای روی صحنه برود که تن مخاطب را بلرزاند و خواب از تن تماشاگر بگیرد. این دو نسل به خود مغرور شدهاند و این غرور کاذب، تئاتر را خراب میکند. از طرفی آموزش ما درست نیست، این اواخر چیزی که مد شده، این است که هنرمندان تئاتر برای آن که موفق باشند چهار جوان سینمایی و چهره را روی تئاتر میآورند، این امر شاید باعث فروش بلیت تا آخر شب اجرا شود، اما این جمعیت است که برای دیدن چهرهها میآیند نه تماشاگر واقعی. تماشاگر واقعی تئاتر را نگاه میکند و برای آن وقت و ارزش قائل است و بعد از اجرا، درباره نمایشی که دیده فکر میکند. تماشاگر واقعی تئاتر را در برنامه زندگی میگنجاند. متاسفانه امروزه تئاتر میبینند تا چهرهها را نگاه کنند و این وحشتناک است. تئاتر خوب نداریم و با یک یا دو تئاتر خوب نمیتوانیم بگوییم تئاتر عالی داریم. در یک کشور 70 میلیونی با دو کار خوب نمیتوانیم بگوییم به جایی رسیدهایم. نمایشی که در آن شو و لودگی باشد دیگر تئاتر نیست.
احمد ساعتچیان:
نسل جدید تئاتری
تئاتر، حرفهای است که باید دیده شود و تا زمانی که هنرمند اجرا نداشته باشد، کارش دیده نمیشود. در سالهای 70 تا 76 گروهی از بچهها بودند که در دانشگاهها درس خواندند و گروههایی نیز به صورت تجربی کار کردند. برخی نیز بودند که بعدها کارشان دیده شد.
تئاتر حرفهای است که پوست کرگدن میخواهد و منوط به فضا و شرایط نیست. وقتی وارد حوزه تئاتر میشوی به یک دنیای دیگر قدم میگذاری و با این حال هنرمند تئاتر باید پوست کلفت باشد. تئاتر پویاست و هیچگاه متوقف نمیشود. من به این تفاوت نسلی معتقد نیستم. تجربیات هر نسل باید به نسل دیگر انتقال یابد. هر نسل آموختههایی دارد و بعد از پایان نسلی، نسل دیگر شروع میشود.
در هر نسل باید بانک اطلاعاتی داشته باشیم که این اطلاعات به نسل دیگر انتقال یابد. میتوانیم ادامهدهنده نسل قبل باشیم و نباید در انتقال تجربیات خساست به خرج دهیم. این بیانصافی است که هر نسلی بیاید و از صفر کار خود را شروع کند. 25 سال از تربیت و آموزش نسلی میگذرد، چرا کسی به این جواب نرسیده که تجربه به نسل بعدی انتقال یابد؟ سن و سال در انتقال تجربه مهم نیست، در هر سنی میتوان تجربیات را انتقال داد. در هر نسل نباید به این بسنده کنیم و بگوییم چیزی که کار کردیم عالی است و بهتر نمیشود. متاسفانه در ایران عادت داریم که هر چه از نسلی میگذرد، نوستالژی پیدا میکنیم و کاری صورت نمیدهیم. این نوع احساس نوستالژی میان جدیدیها و قدیمیها فاصله ایجاد میکند. باید تجربیات خود را ثبت کرده و انتقال دهیم. زمان که بگذرد اگر تجربیات انتقال نیابد، شکست خواهیم خورد.
آیا نسلها تلاش کردهاند که تجربیات خود را نگاه داشته و انتقال دهند؟ کسی که کار نمایش میکند باید ارتباط برقرار کند. انتقال تجارب و اطلاعات باید میان هنرمندان نهادینه شود و هر هنرمند این را وظیفه خود بداند که اطلاعات را به نسل بعد انتقال دهد. راهحل آن است که در هر دوره کارنامهای پژوهشی از کارها داشته باشیم.
ایرج راد :
نسل سوم تئاتر
نمیتوان گفت هر نسلی ابتدا به ساکن که کار خود را شروع کرده، با نسل بعد بیارتباط بوده است. این کار مانند زنجیر به هم پیوسته است، اما این پیوستگی ممکن است در زمانهایی قطع شود. اگر نسل سوم با نسل پیشکسوت خود ارتباط نداشته باشد و تجارب نسلهای گذشته را کسب نکند، جریان فکری قطع میشود. در حال حاضر جریان تئاتر از گذشته آغاز شده و نسل سوم آن را دنبال کرده است این انتقال از طریق تالیفات، ضبط تصویری یا کارهایی که روی صحنه آمده، انتقال یافته است. هر نسلی تجربیات نسل گذشته را به دنبال دارد. هر نسل جدیدی نگاه تازهتر و جهانبینی تازهتری را به دنبال میآورد، بسیاری از گذشتگان با زمان پیش رفتهاند، اما طبیعی است نسل جدیدی که روی کار میآید با امکانات نو و نگاه بدیعتر وارد عرصه میشود.
هر نسلی با زمانه و نیازهای زمانه خود منطبق است و میتواند در شکلها و قالبهایی حتما موفق باشد این موفقیت یک تجربه است. برخی وقتها جرقههایی از کارهای خوب در یک برهه زمانی دیده شده، اما تکرار نشده است و گاهی نیز کارهای دیگر به جای آنکه در جهت پیشرفت باشد، پسرفت داشته است.
متاسفانه ارتباط نسلها با یکدیگر گسسته شده، اما باید نتیجه زحمات و اطلاعات هر نسل منتقل شود و نسل جدید با کار کردن با نسل گذشته به یک کارآیی جدید برسد. انتقال تجربه گذشتگان به همراه نوآوری نسل جدید ثمر میدهد. گسستگیها تداوم عملی و کلی را از بین میبرد. فقط جرقههایی زده میشود و چون تجربه نیست کاری صورت نمیگیرد. برای رسیدن به یک حد بالا در تئاتر نیازمندیم که نسلها پیوستگی داشته باشند.
چاپ شده در بولتن جشنواره بیست وچهارم