در حال بارگذاری ...
...

یادداشت”سیدحسین فدایی‌حسین” نویسنده نمایشنامه”مسافران کوفه”

نمایشنامه ی مسافران کوفه با نیت تصویر کردن چنین رابطه‌ای میان وقایع کوفه و کربلا شکل گرفت. هدف، ارائه ی تصویری بود عاشقانه از رابطه‌ی مسلم ابن عقیل و یاران امام(ع) با ایشان

اشاره:
نمایش”مسافران کوفه“ به نویسندگی”سیدحسین فدایی‌حسین“ و کارگردانی گروه تئاتر”آئین“ در دومین روز از دو همایش سراسری آئین‌های عاشورایی روی صحنه رفت. آن چه می‌خوانید یادداشت”سیدحسین فدایی‌حسین“ نویسنده این نمایش است درباره عاشورا و نمایش”مسافران کوفه“
به نام خدا
پیش از هر چیز می‌خواهم مسلم را شهید مظلوم کربلا بنامم، مسلم ابن عقیل را. می‌گویم شهید مظلوم و می‌گویم شهید کربلا! اما چرا شهید مظلوم در حالی که حسین(ع) را مظلوم می‌خوانند و چرا شهید کربلا؟ در حالی که مسلم هرگز در کربلا نبوده است.
اگر حسین(ع) را شهید مظلوم می‌خوانند بخاطر مصیبتی است که در نیمی از یک روز – عاشورا - بر او و خاندانش حادث می‌شود. ظلمی که از بیست و چند هزار سپاهیِ مسلمان نما بر هفتاد و چند تن از خاندان رسول خدا(ص) می‌رود.
حسین(ع) مظلوم است حتی به خاطر ظلمی که بر مسلم ابن عقیل در کوفه روا می‌دارند. چرا که مسلم، سفیر و نماینده‌ی اوست. پس آنچه بر او در کوفه می گذرد گویی بر امام گذشته است. اما مسلم از آن رو مظلوم است که شهیدِ تنهای کوفه است. مظلومیت حسین ابن علی(ع) اگر از عظمت مصیبتی است که بر ایشان فرود می‌آید؛ مظلومیت مسلم ابن عقیل از جنس تنهایی و غربت اوست.
اما چرا مسلم شهید کربلاست؟
واقعه ی کربلا شاید به ظاهر در یک نیم روز - عاشورا- روی می دهد. اما عاشورا نقطه ی اوج واقعه است. اوجی که تا زمانه‌ی اکنون هنوز فرودی در پی نداشته است - و همچنان در اوج مانده است.- اما نطفه و نقطه‌ی آغاز این واقعه را شاید بتوان در اولین روزهای پس از وفات پیامبر(ص) جستجو کرد. همانطور که مظلومیت خاندان پیامبر نیز از آن روزهای تیره ریشه می‌گیرد. نهال ظلمی که در آن روزها کاشته می‌شود، روز عاشورا، ثمره‌ی ظلم خود را نصیب خاندان پیامبر(ص) می‌کند.
حرکت حسین ابن علی(ع) از مدینه به سوی مکه نیز شاید با نیت سوزاندن ریشه‌ی این ظلم کهن، صورت گرفت اما قضای روزگار کاروان شان را به کربلا کشاند و بر ایشان چنان رفت که می‌دانیم.
اما آنچه بر مسلم در کوفه می‌گذرد از هر جهت همان است که در کربلا بر یاران عاشورایی امام(ع) می‌رود. اول آنکه آغاز حرکت ایشان - مسلم و یاران امام(ع) - یکی است و نیت یکی. ولی مصلحت روزگار، ملک مقرّب تقدیر را بر دوش مسلم در کوفه فرود می‌آورد و بر یاران امام در کربلا. آنان - مسلم و یاران امام - همه پا در یک راه می‌گذارند و بر یک پیمان استوار می‌مانند و در نهایت نیز به تیغ دشمن مشترکی خون خود نثار راه می‌کنند. و جالب اینجاست که همه را تشنه می‌کشند حتی مسلم را ! گیرم یکی چون مسلم ابن عقیل، تن خون آلود، به خاک کوفه می‌سپارد و دیگران، خاک کربلا را به خونِ تن، گلگون می‌کنند.
از سوی دیگر آنچه بر مسلم در کوفه می‌رود گویا مقدمه، درآمد و پیش واقعه‌ی کربلاست. حکایت مسلم در کوفه نماد و نشانه‌ای است از آنچه در کربلا رخ خواهد داد. شاید کربلایی است در اندازه و قواره‌ای کوچک! چه بسا مسلم در لحظه لحظه ی حضورش در کوفه خود را در کربلا می بیند و در رکاب حسین(ع) و یاران امام در کربلا خود را در لحظه لحظه‌ی حضور مسلم در کوفه با او همراه می‌بینند.
نمایشنامه ی مسافران کوفه با نیت تصویر کردن چنین رابطه‌ای میان وقایع کوفه و کربلا شکل گرفت. هدف، ارائه ی تصویری بود عاشقانه از رابطه‌ی مسلم ابن عقیل و یاران امام(ع) با ایشان. به گونه‌ای که مخاطب، مسلم ابن عقیل را همانطور که در کوفه می بیند در کربلا نیز احساس کند و یاران عاشورایی امام(ع) را علاوه بر کربلا در کوفه ادراک نماید. پس به ضرورت قالب نمایشی، تصاویری از وقایع کوفه همراه با تابلوهایی از واقعه کربلا گلچین شد تا به تناسب داستان در دل یکدیگر تنیده شده و نمایش را پیش ببرند.
در کنار اینها به داستانی پایه و بستری جاری در تمام اثر نیاز بود تا هم تصاویر و تابلوها را به هم پیوند زند و هم دریچه و منظر نگاه مخاطب به نمایش باشد و از همه مهمتر اینکه عامل و بهانه‌ی مشترکی باشد میان کوفه و کربلا. این بهانه و عامل مشترک با حضور فرزندان مسلم، پس از واقعه‌ی کربلا و همراه با کاروان اسرا در کوفه فراهم شد.
فرزندان مسلم از کاروان اسرا می‌گریزند و در کوفه در پی نشانی از پدرشان مسلم ابن عقیل، سرگردان می‌شوند. با خروج کاروان اسرا از کوفه، آنان تنها شاهدان صادق وقایع کربلا هستند و طبیعی است که آزادی و رهایی شان در کوفه برای عبیدالله خطرناک است! زیرا کوفیانی که شاهد و ناظر وقایع این شهر و مصایب مسلم بوده اند، حال مشتاق دانستن حقیقت اتفاقات کربلا هستند.
نمایش مسافران کوفه، به فاصله‌ی یک شب تا صبح، در خرابه‌ای در جوار دارالاماره کوفه می‌گذرد. خرابه‌ای که کودکان مسلم، پس از فرار از کاروان به آن پناه می‌آورند تا مهمان خرابه نشینی باشند به امید یافتن نشانی از پدرشان. آنان در خاطر خود تصاویری از وقایع کربلا دارند و خرابه نشین کوفی، خاطراتی از وقایع گذشته بر مسلم در کوفه را به ذهن سپرده است.
و صد افسوس که صبح هنگام، مرد کوفی با آنان - فرزندان مسلم - به وفا رفتار نمی‌کند. همان گونه که کوفیان با مسلم وفا نکردند!

سید حسین فدایی حسین
شب تاسوعا – دیماه 1384