در حال بارگذاری ...
...

یادداشت محمدحسین ناصربخت درباره نمایش های سنتی:

مبارزه برای حفظ هویت ملی

امروز در برخی محافل تئاتری چون صحبت از نمایش‌های سنتی و ضرورت حفظ و اشاعه آن‌ها به میان می‌آید بعضی از مخاطبان سری تکان می‌دهند و زیر لب غرولندی می‌کنند که”ای بابا ...” گویی از یاد رفته است و یا بهتر است بگوییم از یاد برده‌اند که توجه نشان دادن به هنر سنتی و نمایش سنتی از سوی روشنفکران امری است کاملاً ”نو”و در کشور ما از دهه چهل به بعد است که به طور کما بیش جدی در برخی محافل تئاتری و از سوی بعضی از پژوهشگران و هنرمندان سرشناس این عرصه طرح شده است زیرا با ورود تفکر نوین به کشور ما ـ از اواخر دوره قاجار ـ که منجر به انقلاب مشروطیت و تغییراتی مهم در عرصه سیاست گردید این پدیده‌های ویژه جامعه سنتی نیز همراه با سایر مظاهر آن جامعه از سوی نو اندیشانِ شیفته تمدن نو به کناری نهاده شد و با کم لطفی این قشر رو به رو گردید و حتی با تحریک همین گروه دچار ممنوعیت و کم التفاتی شد چنان که سال‌ها بعد برای توجه دوباره به آن دخالت کارشناسان و هنرمندان لازم بود تا”آبِ در کوزه” و”یارِ در خانه” خودی بنمایاند و این روند حتی تا چند سال اول پس از انقلاب نیز همچنان ادامه داشت تا این که بالاخره پس از مدتی تلاش‌های فراوان علاقه‌مندان و موفقیت‌های گاهگاهی ایشان در اجرای برنامه‌هایی چون تعزیه، تقلید و خیمه شب بازی و همچنین تدریش در دانشگاه‌ها، پس از گنجانده شدن دروس مربوط به نمایش‌های سنتی ایرانی در برنامه‌های درسی رشته نمایشی، که با سختی فراوان و صرف انرژی بسیار برای خنثی نمودن مخالفت‌ها رخ می‌داد، سرانجام به بار نشست و ایشان قادر به قانع کردن مسئولان برای برگزاری نخستین جشنواره نمایش‌های سنتی و آئینی در سال 1367 و بالافاصله پس از آن تشکیل کانون نمایش‌های سنتی و آئینی تحت پوشش انجمن نمایش در سال 1368 گردیدند و قرار شد که تلاش‌های پراکنده با یک سازماندهی و تشکیلات منسجم گردند رویایی که چندان به طور نیانجامید زیرا جز در سال‌های اول بعدها تنها به برگزاری صوری جشنواره‌ها و تلاش‌های اندک افراد گرد آمده در کانون بسنده شد. اما به هر حال حرکات گاه‌گاهی همین تشکیلات کوچک که بدون داشتن بودجه‌ای مشخص تنها متکی بر علاقه اعضا بود و همچنین فعالیت‌های علاقه‌مندانی دیگر که در دانشگاه‌ها به فعالیت مشغول بودند فضایی را به وجود آورد که موجب جذب گروهی از جوانان هنرمند به سوی این نمایش‌ها شد جریانی که نتیجه آن تولید آثاری با الهام از نمایش‌های سنتی بود و همچنین با همکاری دفتر پژوهش‌های تئاتری و انتشارات نمایش پژوهش‌هایی نیز در این زمینه صورت پذیرفت اما علیرغم همه این دستاوردها باید گفت که هنوز نیز فعالیت‌های انجام پذیرفته پراکنده، گاهگاهی و متکی بر علاقه و استعدادهای فردی بود و هنوز نیز هست. فعالیت‌هایی که با توجه به گستره پهناور کشور ما و تنوع اقوام و فرهنگ‌ها در آن کافی نبوده و نیست و به همین سبب با توجه به وابستگی شدید این نمایش‌ها به تجربه پیشکسوتان، روش آموزش سینه به سینه و استاد و شاگردی چون تمامی هنرهای سنتی و نبود مرکزی برای جمع آوری و ثبت و ضبط تجارب و دستاوردهای گذشتگان اکنون بسیاری از تکنیک‌ها و روش‌ها در خطر نابودی قرار دارند و چه بسا که بسیاری از منابع نیز کاملاً از دست رفته باشند زیرا با در گذشت هر استاد خرواری از تجارب در زیر خرواری از خاک دفن می‌شود روندی که همچنان ادامه دارد و اگر بر توقف آن چاره‌ای نیاندیشم همچنان ادامه خواهد داشت.
یادمان باشد که در دنیایی چون دنیای امروز که بسیاری قصد نابودی فرهنگ‌های ملی و بومی را در سر دارند دفاع از میراث کهن نمایشی در حکم یک مبارزه است، مبارزه برای حفظ”هویت ملی”.