در حال بارگذاری ...
...

ایرج زهری ضرب آهنگ پرازحال وشوروهیجان آفرین کوبه های جنوب ایران مان به گوش می رسد، ما، انبوه تماشاگرِمشتاق روی پله هاهستیم وهنوزپایمان به کافه تریای تئاترشهرنرسیده است که خانم راهنما، به جدمی خواهد کف بزنیم. انگاری کف ...

ایرج زهری
ضرب آهنگ پرازحال وشوروهیجان آفرین کوبه های جنوب ایران مان به گوش می رسد، ما، انبوه تماشاگرِمشتاق روی پله هاهستیم وهنوزپایمان به کافه تریای تئاترشهرنرسیده است که خانم راهنما، به جدمی خواهد کف بزنیم. انگاری کف زدن شرط ورود به صحنه ی نمایش باشد.
ساکی-١- پیش آمد و شرحی درباره ی مراسم "باد ِزار"، بابا ومامای زارداد و گفت این مراسم ونظیرآن درآفریقای عربی هم معمول است و آن خانم راهنما هم سخنان اورا به انگلیسی ترجمه کردوچه خوب.
دکترغلامحسین ساعدی هم تک نگاری ای درباره ی این مراسم منتشرکرده، همچنین ناصرتقوائی نیز فیلمی برپایه ی "زار" ساخته است. ازهمکاران ِجوانم مصرانه می خواهم که دربرنامه های خود به سابقه ی کار و تاریخ توجه ویژه داشته باشند.
من سال هفتادوسه درتونس بودم ودر"قرطبه"، روستایی ازآن شهردرمراسم آیینی آنها شرکت کردم. آنجاخبری ازمراسم زارنبود، آنها درویشان قادری بودند. قطب آنها عبدالقادرجیلان(معرب گیلان -٢-) است، که به احتمالی درسده ی پنجم هجری فرقه ی قادری را پایه گذاشت وهواخواهانش امروزنیز درمهاباد کردستان مجلس ذکروحضوردارند.
اماشباهتی بود میان آنچه من در"قرطبه"ی تونس تجربه کردم و آنچه درکافه تریای تئاتر شهردیدم. می دانیم که درویشان قادری درمهاباد درنشست های خودغریبه را راه نمی دهند. محرم بودن شرط اصلی این حضوردرمجالس ذکراست. این راهیان همراه باضرب آهنگ ِدف، حالی پیدامی کنند، نه قالی و دراین "بی خودی" وجد وجودآنهارا چنان تسخیرمی کند، که به دست افشانی وپایکوبی می افتند. دراین حال سوزن درگونه های خود فرومی کنند، سیم برق را به دهان می برند و شگفتا که نه خونی ازروی آنها می چکد و نه برق آنهارا خشک می کند. پیش ازانقلاب گروهی ازهمکاران من ازآن میان مهین تجدد جهانبگلو، نویسنده ی نمایشنامه ی "ویس ورامین"-٣- ، به مهاباد رفتند که مراسم قادری هارا دل به دل ببینند. درویشان او و دیگرمهمانانِ ِتماشاگررادرجایی محفوظ، پشت شیشه نشاندند، تا بتوانند باخودباشند وحضور ِآنهارا فراموش کنند! تلویزیون ملی ایران، به زمان خودفیلمی هم ازاین مراسم گرفته است، که یحتمل، هنوزدرآرشیو وجوددارد.
در"قرطبه"ی تونس میان بخش زنان ومردان پرده ای توری کشیده بودند. دربخش مردان دف زنان به همان حال وجد افتادند و درآن حال سوزن درگونه ی خودفروکردند. عکاسی ایتالیایی باما بود وعکس می گرفت. شگفت زده بود، که چراازگونه های آن درویشان خون می چکید. گفتم برای اینکه نه باخود بودند و نه باخدا، باماغریبه ها بودند. دربخش زنان سایه ی زنی را دیدم که رقصیدو چرخید و غش کرد، زنان دورش گردآمدند وبه آغوشش گرفتند. مرشد ازمیان به بخش زنان رفت، چیزی روی زبان آن زن گذاشت. آخرشب که همه، ازمردوزن آن خانه ی حال راترک می کردیم، درمیان زنان کس بیماروار نبود.
سال ١٣۵٧ فریدون ناصری، آهنگ ساز، که درآن زمان رهبرارکستربزرگ رادیو ومسئول بخش موسیقی فرهنگسرای نیاوران بود ازدوگروه درویشان قادری برای اجرای برنامه ی موسیقی عرفانی و نه اجرای مراسم آنها دعوت کرد. آن درویشان طی دوشب، یک بار با دف، باردگر با تنبور، هردوهمراه آواز غزل های مولانا و شیخ احمد جام عارف بلخی را اجراکردند. آوازو سازآنها، درآن شب نیمه تابستان و درباغ مصفای نیاوران باملکوت و باما خاکیان بود. ازهردوی این برنامه ها نیز به گاه خود کاست تهیه شد.
اینک -۴- وقت آن رسید که به گویم درمراسم زاری که دوستانم درکافه تریای تئاترشهراجراکردند،
من ِِبیگانه ی زارچه حالی داشتم.
همکاران جوان ماخود درمراسم آئینی زارنبودند و روشن است که ازاین رو، می توانستد مارا به یادی واشاره ای ازاین آیین رهنماشوند. ازاین که چشمم بپوشیم باید بگویم آنچه همکاران ما نشان دادند کاری بود بسیارچشم وگوش نواز، هم ازجهت بازی وتصویرهای زیبا و جان بخشی که باتکیه برنمادهای آیین زار آفریدند وهم ازجهت موسیقی. شوق و حال مهدی ساکی وهمکارانش چنان بود که اگر برنامه ی آنها ازمحدودیت ها ومرزهای جشنواره ی تئاتر فجروکافه تریا فراترمی رفت، من بینواهم، شوریده حال، میان آنها به میدان می رفتم و دست افشانی می کردم.

...................................................................
١- دربرنامه ی جشنواره ی فجر نام او به عنوان نویسنده و کارگردان آمده است.
٢- آنها نمی دانستندکه رهبرآیینی شان ایرانی است. نمی دانم وابسته های فرهنگی ما برای تعیین و تبین شناسنامه ی بزرگان ما درخارج از ایران چه می کنند.
٣- الهام گرفته از اثرفخرالدین گرگانی
۴- "اینهمه گفتی زعشاق گذشته، اندکی ازما بگو"! – مگرگذشته حال وحال آینده نیست؟