با احمد بیگدلی، نمایشنامهنویس
دالو یک اتفاق بزرگ تئاتر در ایران بود. سوژه بسیار بکر و تازهای داشت. لحن روایی و شعرگونه آن با آهنگ کلام که معمول مردمان بختیاری است، دیالوگهای فوقالعاده و بازیهای درخشان، طراحی صحنه و لباس، همه از دالو نمایشی بدیع ساخت.
رضا آشفته:
در شهرهای ایران زمین نویسندگان و شاعرانی به سر میبرند که خیلی ناشناخته و مهجور باقی ماندهاند. هرازگاهی اتفاقی آنها را در معرض دید نخبگان جامعه قرار میدهد تا قدر آنان پس از سالهای فراموش دانسته شود.
احمد بیگدلی یکی از نمایشنامهنویسان به نام دهه 50 است که در این سالها نتوانسته افتخار دیگری مانند نمایشنامه”دالو” را تکرار کند. با او درباره فعالیتهای تئاتریاش گفتوگویی کردهایم که در گزارش زیر میخوانید:
اداره بدون تابلو
زندگی تئاتری”احمد بیگدلی” نمایشنامهنویس و داستان نویس از سال 1351 آغاز شد؛ زمانی که او در شوش دانیال و در یک مدرسه راهنمایی دخترانه ـ داریوش ـ درس میداد. زمستان همان سال برای این شعر مولانا که ”دی شیخ همگی گشت گرد شهر/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست”، نمایشنامه بسیار کوتاهی برای اولین بار نوشت. بیگدلی در این باره در گفت و گو با سایت ایران تئاتر می گوید:«من با عبا و چراغ دنبال انسان کامل میگشتم و دوست و همکارم حمید مهرآرا که سالیان بعد نیز بازیگر اصلی نمایشنامههای من شد، در این نمایش خبر میآورد که شاه انقلاب سفید به راه انداخته است. ما هم چراغ را خاموش کردیم و کارمان کشید به اداره بدون تابلو.»
سال 52 ، در دزفول نمایشنامه”با آرامشی به روشنی آفتاب” را نوشت که به لهجه دزفولی و به کارگردانی غلامحسین ضیاپور که از شاگردان غلامحسین نوشین بود و در سازمان آب و برق خوزستان کار میکرد برای تلویزیون مرکز خلیج فارس کار شد. این نمایش همچنین از شبکه سراسری پخش شد و لهجه دزفولی پس از لهجه شیرازی(یک نمایش از آثار فقیری) برای دومین بار در تلویزیون به کار گرفته میشد. نمایش”با آرامشی به روشنی آفتاب” به لحاظ مضمون و ساختار بسیار مورد استقبال قرار گرفت و به این ترتیب کارگاه نمایش تهران به سرپرستی داود رشیدی و با همراهی محمد حفاظی و ایرج زهری، گروه تئاتر دزفول را مورد حمایت مستقیم خود قرار دادند.
بعداً هفت یا هشت نمایشنامه و یک مجموعه چهار قسمتی تعزیه با بهرهگیری از آئینهای نمایش محلی دزفول، مانند چوبزنی و علم یراق، درباره مسلم بن عقیل برای شبکه سراسری نوشت که ضیاءپور همه آنها را کارگردانی کرد.
دالو
احمد بیگدلی در تابستان 52 داستانی به نام”دالو” نوشت که نتیجه تحقیقات و جستوجوهای شخصی خودش بود درباره”کوچ و ایل بختیاری” این داستان در همان سال، در صفحه ادبی روزنامه اطلاعات، چاپ شد. سال 55 که به اهواز منتقل شد بعد از اجرای نمایشنامه”تا عمق ماسهها” به کارگردانی پرویز سالکی، داستان”دالو” را به صورت نمایشنامه درآورد. مشوق وی علی تاجرمشائی بود، مردی از ساری و فارغالتحصیل رشته تئاتر و کارشناس اداره کل فرهنگ و هنر خوزستان. نمایشنامه را عزت الله مهرآوران با راهنماییهای مکرر جعفر والی و علی تاجرمشائی کارگردانی کرد و خودش نقش سیاوش را به عهده گرفت. در این نمایشنامه نقش آل وش را بیگدلی بازی کرد. وی”دالو” را با ظرفیت زبان و غنای فرهنگی بختیاریها نوشته بود.
نمایش”دالو” همان سال به جشنواره تئاتر شهرستانها در تهران راه یافت. سال قبل و قبل از آن نیز گروه دزفولی به جشنواره راه یافته بودند. جشنوارهای که توسط آن آدمهای سرشناسی مانند ایرج صغیری به تئاتر کشورمان معرفی شدند.
نمایش”دالو” به نظر احمد بیگدلی در آن جشنواره خوش درخشید و مورد توجه بسیاری از هنرمندان تئاتر ایران قرار گرفت. اکبر رادی، احمد محمود، جملیه شیخی، مجید محسنی، علی نصیریان، عزتالله انتظامی و بسیاری دیگر از هنرمندان به نام کشورمان به دیدن این نمایش رفتند. این توجه تا به جایی کشانده شد که هر آن امکان حضور آن در جشنوارههای خارجی زیادتر میشد.»
بیگدلی درباره”دالو” گفت:«دالو یک اتفاق بزرگ تئاتر در ایران بود. سوژه بسیار بکر و تازهای داشت. لحن روایی و شعرگونه آن با آهنگ کلام که معمول مردمان بختیاری است، دیالوگهای فوقالعاده و بازیهای درخشان، طراحی صحنه و لباس، همه از دالو نمایشی بدیع ساخت.»
:«برای من دالو یک اتفاق بود. این اتفاق نادر، برای بسیاری از نویسندگان در جهان فقط یک بار میافتد و کمتر کسی است از اتفاق نادر دوم برخوردار شده باشد. ترجیعبند هاتف، شعر معروف”علی ای همای رحمت” شهریار، واع با اسحله همینگوی و ... دالو دیگر تکرار نشد و نمیشد تکرار بشود. جنس این اتفاق و برجستگی آن به همین یگانه بودنش بود. این اتفاق حاصل تحقیق و مطالعات من بود در زمینه فرهنگ بختیاری. شاید به همین دلیل بود که کارگردان آن اولین مدعی خلق این اثر بود. او نمایشنامهای نوشت به اسم”قشلاق آخر” که تنها تفاوتش با متن من، جا به جایی پیرزن(دالو) با یک مرد است.
بیگدلی این نمایشنامه را در تهران اجرا کرد. بعد از آن یکی از شاعران معروف که رمان هم مینویسد، این نمایشنامه را به داستانی بلند تبدیل کرد و سپس از آن فیلم به نام”مرگ پلنگ” ساخته شد و همه این حضرات یادشان رفت که اصل این داستان در سال 52 در روزنامه اطلاعات چاپ شده و سال 55 در تهران روی صحنه رفته و نویسنده آن هنوز زنده است.»
کارهای دیگر
سال 56 بیگدلی با دو نمایشنامه”در زیر آفتاب” از زاهدان و”مهری” از اهواز به کارگردانی علی تاجرمشائی و بازی عزتالله مهرآوران و اصغر شادروان کارگردان فیلم تیرباران در سالهای بعد، در جشنواره تهران شرکت کردند. در همان سال وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شد تا در رشته بازیگری و کارگردانی تحصیل کند. سال 1360 به نجف آباد اصفهان کوچ کرد و تا سال 1364 سه نمایشنامه کوتاه با موضوع”جنگ” نوشت که عزیز الهی آنها را کارگردانی کرد هر چند بعداً در کتاب”دیباچه دیارنون” نوشته علی یزدانی ، سهم بیگدلی نادیده گرفته شد.
”سلامان” نمایشنامه دیگر احمد بیگدلی بود که ابراهیم کریمی آن را کارگردانی کرد و همه این نمایشنامهها به اسم مستعار”فانی” از شبکه پخش شد. سال 1372 نمایشنامه”سیاه دوم” را نوشت که در اولین جشنواره سراسری انجمنهای نمایشی ایران در اصفهان، با بازی خود و پسرش و کارگردانی حسن محمودی شرکت کرد.
ژنرال شبانه
به گمان وی در سال 1374 نمایشنامه”ژنرال شبانه” را نوشت و پس از آن که تلویزیون اصفهان آن را نپسندید با علی سالمینیک آن را برای جشنواره اصفهان تمرین کردند. این نمایش هم در زمان بازبینی رد شد و به آن بودجهای اختصاص نیافت. بیگدلی معتقد است که همین شخص بازبین نمایشنامه”ژنرال شبانه” را در تالار مولوی چند سال بعد اجرا کرد.
بیگدلی پس از این اتفاقات ناگوار میخواست پشت دستش را داغ کند. دیگر از تئاتر دوری کند اما عشق به تئاتر نگذاشت. بنابراین سال 77 نمایشنامه”حکایت همچنان باقی است” را دست گرفت تا نایین هم رفت و انتخاب شد برای جشنواره منطقهای اما بیماری قلبی مانع از ادامه کار شد. کارگردانی آن را به فرد دیگری واگذاری کرد که متاسفانه از عهده آن برنیامد و رفاقت اندک آنها هم به دشمنی گرایید.
او در سال 81 یک بار دیگر”ژنرال شبانه” را کار کرد که در جشنواره فلاور جان به صحنه رفت و متن آن جایزه گرفت. پیش از آن”اسماعیل اسماعیل” به کارگردانی عباس اسماعیلی در اصفهان روی صحنه رفت و متن آن جایزه گرفت. نمایشنامه”حکایت همچنان باقی است” پیش از کارگردانی توسط بیگدلی به کارگردانی مهدی علینقیپور در جشنواره تئاتر دانشجویی در مشهد اجرا و چند جایزه گرفت.
سال 1380 گروهی از هنرمندان قزوین با نمایشنامه”موشی در گنجه” احمد بیگدلی در جشنواره تئاتر فجر شرکت کردند. سال قبل از آن نیز در فیلم”سفر مردان خاکستری” به کارگردانی شهاب رضویان بازی کرد که تجربه بسیار خوبی برای او بود.
احمد بیگدلی در این سالها یک سریال بازنویسی کرد که از شبکه اول پخش شد و متاسفانه از آن هم شانسی نیاورد و لطمه خورد. اکنون داستان مینویسد، نقد سینما و داستان. دو مجموعه داستان کوتاه منتشر کرده و دو مجموعه زیر چاپ دارد و یک رمان(اندکی سایه) که برای گرفتن مجوز به ارشاد ارسال شده و امیدوار است پیش از تمام شدن عمرش، منتشر شود.