در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش”محال هم ممکن است” به نویسندگی و کارگردانی”سیروس همتی”

سیروس همتی” کنش‌های”فضا”ساز را از محیط درام حذف می‌کند. او به شخصیت‌هایش فقط به میزانی اجازه کنش‌گری می‌دهد که باعث شود خط اصلی داستان به مخاطب منتقل شود............

مهدی میرمحمدی:
نمایش”محال هم ممکن است” در نهایت می‌شود یک حکایت اخلاقی که در رسانه تئاتر به تصویر کشیده شده است. نمایش با این که تمامی موادِ خام یک اثر دراماتیک را در اختیار دارد اما از این امکانات در جهت حرکت به سوی یک اثر دراماتیک در مرحله نگارش نمایشنامه استفاده لازم را نمی‌کند.
در نتیجه داستان گویی کلاسیک مخاطب بعد از پایان اثر می‌تواند یک داستان را با تمامی چرایی‌ها، انگیزش‌ها و ... برای خود و دیگران تعریف کند. اتفاقی که برای مخاطب نمایش”محال هم ممکن است” رخ می‌دهد. یعنی بعد از تماشای کار می‌تواند خط داستانی اثر را باز تعریف کند. پس تصور این که نمایشنامه‌نویس به سراغ گونه‌های غیر کلاسیک داستان گویی رفته است تصور درستی نیست چرا که نتیجه‌ای که حاصل می‌شود نتیجه‌ی یک داستان گویی کلاسیک است. بحث این جا بر این است که این خط داستانی در شکلِ یک اثر دراماتیک به مخاطب ارائه نشده است. بلکه همان طور که اشاره شد خط داستانی در نتیجه‌یِ تصویرسازی یک حکایت اخلاقی در رسانه تئاتر است که به مخاطب منتقل می‌شود. عناصری را که باعث می‌شود نمایش”محال هم ممکن است” به سوی تصویرسازی برای یک حکایت سوق پیدا کند، می‌توانیم چنین توضیح دهیم.
1- ”سیروس همتی” کنش‌های”فضا”ساز را از محیط درام حذف می‌کند. او به شخصیت‌هایش فقط به میزانی اجازه کنش‌گری می‌دهد که باعث شود خط اصلی داستان به مخاطب منتقل شود. در هر اثری که دغدغه انتقال و تعریف یک داستان را دارد ما با دو جنس از کنش روبرو هستیم. یکی کنش‌هایی که حضور آن‌ها در محیط درام باعث شکل گیری و انتقال خط اصلی داستان می‌شود و یکی هم کنش‌هایی باعث شکل گیری فضای اثر می‌شوند. در نظر داشته باشید حذف کنش‌های فضاساز از یک درام، آسیبی به خط داستانی اثر وارد نمی‌کند، یعنی بدون آن‌ها هم خط داستانی به مخاطب منتقل می‌شود. اما حذف آن‌ها. آسیب‌های جدی‌تری به محیط دارم وارد می‌کند و باز در نظر داشته باشید که در بعضی از آثار داستان‌گوی تاریخ ادبیات نمایشی، با نمونه‌هایی روبه‌رو می‌شویم که فضاسازی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و کنش‌هایی که باعث شکل گیری خط داستانی اثر می‌شود در اصل واکنشی به فضا و کنش‌های فضاساز است. در نتیجه‌یِ حذف کنش‌های فضاساز یکی از آسیب‌هایی به محیط درام وارد می‌شود این است که امکان گسترش ابعاد مختلف اثر در اختیار مخاطب قرار نمی‌گیرد. در نتیجه‌یِ حذف این دسته از کنش‌هاست که اثر تنها در یک بعد و وجه حرکت می‌کند. شخصیت‌ها خاصیتی چند وجهی ندارند، چرا که از آن‌ها خاسته شده تنها در حد مشخصی و به منظور رسیدن به یک هدف خاص، حرکت کنند. هدف در این جا آگاهانه یا غیر آگاهانه تعریف یک خط داستانی بوده است. در نتیجه چنین فرآیندی است که نمایش”محال هم ممکن است” به تصویرسازی یک حکایت نزدیک می‌شود.
2- یک حکایت سعی می‌کند مخاطب از زاویه دید مورد نظر روایت به ماجرایی که آن را موضوع خود قرار داده است، نگاه کند. یعنی امکان گسترش ابعاد موضوع جزء اهداف یک حکایت محسوب نمی‌شود. در حالی که برای یک متن دراماتیک، این گسترشِ تاویل‌ها و ابعاد مختلف یک موفقیت محسوب می‌شود. برای نمونه یک اثر دراماتیک با دغدغه‌های مذهبی همچون”روز واقعه” نوشته”بهرام بیضایی” این امکان را دارد که از ابعاد مختلف همچون، تاریخی، سیاسی، مذهبی و ... مورد خوانش بگیرد. یعنی ممکن است مخاطبی”روز واقعه” را تنها از وجه تاریخی مورد خوانش قرار بدهد. اما”محال هم ممکن است” چنین است و چیزی جز آن چه تصویر می‌کند با خود ندارد. به عبارت ساده‌تر امکان گسترش ابعاد متن را در اختیار مخاطب قرار نمی‌دهد.
3- یکی دیگر از عواملی که باعث می‌شود این نمایش به سوی ساختار حکایت‌ها حرکت کند، نوع استفاده از زبان است. نوع استفاده از زبان در این نمایش در یک مورد در نزدیک شدن اثر به ساختار یک حکایت بسیار موثر است و آن هم تکرار دیالوگ”محال هم ممکن است” توسط همه‌ی شخصیت‌هاست. همه‌یِ این شخصیت‌ها حداقل یک بار این جمله را به زبان می‌آورند. تکرار یک جمله ثابت توسط همه‌یِ این شخصیت‌ها یک حرکت طبیعی نیست. در پاسخ به این سوال که این حرکت با چه انگیزشی رخ می‌دهد؟ می‌توانیم یک پاسخ بدهیم و آن هم فرمان نویسنده است. دلیلی وجود ندارد که همه‌یِ این شخصیت‌ها یک جمله‌یِ ثابت را تکرار کنند، اما آن‌ها این کار را می‌کنند تا نویسنده را به اهداف مورد نظر خود نزدیک کنند. این دستیابی به هدف از طریق ساده‌ترین راه‌های ممکن از قواعد زیبایی شناسایی حکایت‌هاست. استفاده از شیوه‌های ساده، در نمایش”محال هم ممکن است” در همین بر هم زدن طبیعت زبانی شخصیت‌ها جلوه‌گر می‌شود. این که همه شخصیت‌ها می‌توانند زبانی یک گونه داشته باشند و یک جمله ثابت را همه تکرار کنند.
4- حذف کنش‌های فضاساز و تنها استفاده از کنش‌هایی که باعث شکل گیری خط داستانی اثر می‌شوند، در این اجرا شاید با هدف دست یابی به ایجاز شکل گرفته باشد. اما اثر در نهایت پیشهاد جدیدی به جای آن چه که حذف می‌کند ارائه نمی‌دهد و نتیجه می‌شود این که چیزی حذف شده است اما جایگزینی برای آن معرفی نشده است. حفره‌ای کنده شده، اما چیزی در آن کاشته نشده است. در نتیجه یک حفره خالی در محیط درام به چشم می‌آید.
”سیروس همتی” در مقام کارگردان با نظم و انضباط بیشتری حرکت می‌کند یعنی اثر دارای یک نظم اجرایی است. هر چند که”همتی” در مقام کارگردان از ایده‌ای نو پیروی نمی‌کند و ایده او همان استفاده از عناصر و شیوه‌های اجرایی تعزیه است، که در تاریخ تئاتر ما بی‌سابقه نیست، اما در دست‌یابی به ایده مورد نظر خود در حوزه کارگردانی موفق‌تر از حوزه نمایشنامه‌نویسی است.