در حال بارگذاری ...
...

قسم خورده بودم که دیگر نمایشنامه مذهبی ننویسم

قسم خورده بودم که دیگر نمایشنامه مذهبی ننویسم ولی به یاد شکستگی گردن حضرت سلمان افتادم و این که در یک خواب و بیداری به من می‌گفت”صبر کن تا گردنت را بشکنند” و به واقع این نمایشنامه در حالی میان خواب و بیداری نوشته شد./نمایشنامه مذهبی، دنیای عرفان است. عرفان در نمایشنامه‌های غربی نیز که با ساختار و ساختمان محکم خلق شده‌اند، آمیخته است. چه کسی است که منکر استحکام”به سوی دمشق” شود؟ به شرط آن که از آن درست استفاده کنیم.

نمایشنامه‌های”قصه شهر فرنگ ما”، ”آه مریم مقدس”، ”گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مرد!” از انتشارات پرسمان و”وین راه بی‌نهایت” از انتشارات سوره مهر به قلم نصرالله قادری وارد بازار کتاب شد. این نمایش نامه نویس در گفت و گو با سایت ایران تئاتر
خبر از سه نمایش نامه دیگر آماده چاپ با نام های ”بسیار نزدیک هر اندازه دور”، ”آئین فاطیما” و”امشب باید بمیرم” داد. وی درباره”وین راه بی‌نهایت” که سیری عارفانه در سلوک سلمان پارسی دارد به سایت ایران تئاتر گفت:«این نمایشنامه برای بزرگداشت حضرت سلمان به من سفارش داده شد. چندین نفر این سوژه را نوشتند که مورد قبول قرار نگرفت. وقتی به من گفته شد پاسخ دادم که من با ناخودآگاهم می‌نویسم. به این ترتیب به دنبال تاریخ نرفتم و در وضعیت خاصی که به من دست داد و با یاری حضرت سلمان آن را نوشتم.»
وی ادامه داد:«قسم خورده بودم که دیگر نمایشنامه مذهبی ننویسم ولی به یاد شکستگی گردن حضرت سلمان افتادم و این که در یک خواب و بیداری به من می‌گفت”صبر کن تا گردنت را بشکنند” و به واقع این نمایشنامه در حالی میان خواب و بیداری نوشته شد.»
وی درباره شخصیت‌های این نمایش گفت:«شخصیت سلمان در مقابل خود، روزبه و سالومه را دارد. در عین حال یک مثلث از شخصیت سه زن به نام‌های مریم، ثریا و عزرا وجود دارد که در لحظات سلمان حضور دارند و در برابر هر یک، اسطوره‌ای تاریخی آورده‌ام. ایران، ناهید و مریم همه زن هستند. به طور کل دعوا بر سر بی‌مادری است و هر یک از آنان به نوعی مادرند. قرار نیست تاریخ بنویسم، روایت خودم را از سلمان دارم. در عین حال سیر تاریخی را به هم نزده‌ام ولی به دنیای درام وابسته هستم و باید چیزی را به سلمان بیافزایم. سلمان مادر ندارد و در این مسیر به مردی می‌رسد که دخترش مادر اوست و دختری دارد که مادری برای فرزندان دیگرش است. حتی در جایی به مریم می‌گوید: صدای تو شبیه مادر بود و ... تا آن جا که در جایی به حوا می‌رسد و آزورا.»
وی درباره تاکید بر عدد سه در پرداخت شخصیت‌ها و موقعیت‌ها گفت:«در فقه شیعه انسان از سه وجه نفس لوامه، اماره و مطمئنه تشکیل شده است. در این نمایش نیز از سه شهید نام برده می‌شود، یحیی، سیاوش و حسین(ع) که از قطره خونشان گلی بی‌خوار روئیده است. عدد سه مثل روح آدم است. شیعه سه نوبت در روز نماز می‌گذارد و حتی هجاهای لالایی مادران نیز سه هجایی است. این سه گانگی به جامعه آرکائیک باز می‌گردد. می‌توان آن را در سه گانه اورمزد، اهورا و اهریمن، خدا، آدم و حوا، کیومرث، مشی و مشیانه دید.»
وی درباره سیال بودن زمان و مکان در نمایشنامه‌اش گفت:«در متن دیالوگی وجود دارد که در اجرا حذف شده است. می‌گوید یک هزار سال را در سر برداشتن دیده است. در زندگی آن چه در این لحظه به وقوع می‌پیوندد از ساحت معناست. در تکنیک نوشتن، رئالیسم جادویی چنین امکانی را در اختیار نویسنده قرار می‌دهد.»
وی درباره جمع شدن عرفان و درام در یک اثر نمایشی گفت:«دنیای نمایشنامه مذهبی، دنیای عرفان است. عرفان در نمایشنامه‌های غربی نیز که با ساختار و ساختمان محکم خلق شده‌اند، آمیخته است. چه کسی است که منکر استحکام”به سوی دمشق” شود؟ به شرط آن که از آن درست استفاده کنیم. در دیگر آثار مذهبی‌ام نیز از این دنیای عارفانه بهره برده‌ام. ”هرا” و”زخم کهنه قبیله من”با این تکنیک شکل گرفته‌اند.»
قادری درباره کارگردانی دکتر عزیزی بر نمایش”وین راه بی‌نهایت” گفت:«دکتر عزیزی این بزرگواری را داشت که همزمان با اجرا، متن چاپ شده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد تا بتوان متن و اجرا را با هم قیاس کرد. البته ایشان محدودیت‌ها و مشکلاتی داشت که هر کارگردانی معمولاً با آن دست و پنجه نرم می‌کند. برای مثال کاراکتر عذرا در متن وجود دارد ولی در اجرا حذف شده است.»
وی ادامه داد:«دکتر عزیزی در مقدمه کتاب متنی نوشته و دیدگاه خود را بیان کرده که از این بابت از او ممنون هستم.»
وی درباره تغییرات بخش کارگردانی این نمایش گفت:«در این اثر دو دسته تغییرات وجود دارد. تغییراتی که به خواست کارگردان ایجاد شده و تغییراتی که خواست تهیه کننده بوده است. برای مثال در اجرا یک پرولوگ می‌بیند که داستان را توضیح می‌دهد، این به خواست تهیه کننده و توسط خود من انجام شده است. هر جایی تغییری لازم بوده با من مشورت شده و تمام حذفیات با اطلاع من انجام شده‌اند و من بر همه آن‌ها گردن می‌گذاشتم، به این شرط که کتاب چاپ شده و خواننده، مخاطب بتواند آن دو را با هم قیاس کند.»