در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایشنامه‌خوانی”دخترک و مرد مرده” نوشته و کار”چیستا یثربی”

تصویری از بحران هویت آدم‌ها

اشاره:
نمایشنامه‌خوانی”دخترک و مرد مرده” نوشته و کار چیستا یثربی اسفند ماه جاری با بازی مینو زاهدی، هدی ناصح، الناز تاریخی، امیر دلاوری و علیرضا مهران در تالار گوشه فرهنگسرای نیاوران اجرا شد و پس از اجرای روز دوم این نمایشنامه‌خوانی، بهزاد صدیقی ـ منتقد و نمایشنامه‌نویس ـ این اثر را مورد نقد و بررسی قرار داد. استقبال از این نمایشنامه‌خوانی توسط تماشاگران در فرهنگسرای نیاوران نشان داد که ادبیات نمایشی اگر قوت‌های لازمه خود را داشته باشد، مخاطبان خود را پیدا خواهد کرد. آن چه در ذیل می‌خوانید، نقد و بررسی بهزاد صدیقی است بر این نمایشنامه و نمایشنامه‌خوانی که اکنون به طور کامل‌تر در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.
”برتولت برشت” معتقد است که ما در تحلیل یک اثر نمایشی بیشتر باید توصیف کنیم نه قضاوت. از این روی به نظر می‌رسد که از میان متن اثر”دخترک و مرد مرده” می‌توان پی به معانی آن برد و بر این اساس توصیفاتی از آن ارائه داد و از آن جا که به قول رولان بارت”نقد با معناها سر و کار دارد و دانش معناها را پدید می‌آورد”(1) در این نوشتار تلاش می‌کنم، از میان دیالوگ‌ها معانی و مفاهیم اثر را بیرون کشیده و لایه‌های پنهان آن را تبیین کنم.
داستان‌ نمایشنامه”دخترک و مرد مرده” در مکانی در ناکجاآباد می‌گذرد. پنج شخصیت نمایشنامه زن، دختر، داود(برادر دختر)، شهردار و دوست دختر شهردار در هتلی دور از شهر و کنار جاده‌ای کم رفت و آمد داستان این نمایشنامه را رقم می‌زنند. زنی باستان شناس حدوداً چهل ساله پس از خراب شدن اتومبیلش به هتل مراجعه می‌کند تا شب را در آن جا سپری کند.
دختر هتلدار با تنها برادر عقب مانده و دارای عقده‌های فرو خورده جنسی، او را در آن جا بدون دریافت هیچ نوع کارت شناسایی امکان می‌دهد. زن پس از چندی شهرداری را که در آن جا با دوست دخترش پشت میز شام نشسته است، آشنا می‌پندارد و او را همسر خود می‌داند. هر چه به دختر هتلدار و او می‌گوید که آن مرد همسرش بوده و اکنون پس از هفت سال دوری به طور اتفاقی در این جا دیده آن‌ها حرفش را باور نمی‌کنند. در واقع آن‌ها نمی‌خواهند باور کنند. سرانجام دختر هتلدار قصه زندگی خود و برادرش را برایش بازگو می‌کند و همه حقایق را درباره مرد شهردار و دوست دختر او، خود و برادرش را تعریف کرده و در فضایی در رعب و وحشت داستانش را به پایان می‌برد. او در این بخش از آرزوها، خیال‌ها، آلام و دردهای خود سخن می‌گوید و در واقع هویت واقعی خویش را مطرح می‌سازد. از این رو این نمایشنامه در فضایی گروتسک کم توأم با وحشت و ترس و خنده و مضحکه است، اتفاق می‌افتد. در این اثر هر چقدر شخصیت‌ها بیشتر حرف می‌زنند، مخاطب بیشتر پی به هویت آن‌ها می‌برد. به نوعی آن‌ها با گفت‌وگوهایی که با یکدیگر می‌کنند، هویت واقعی خویش را بیشتر و بهتر عیان می‌کنند. آن‌ها در این هتل با هویت‌های جدید که دروغین و غیرواقعی است، خود را به یکدیگر معرفی می‌کنند و به زندگی پوچ و واهی خویش ادامه می‌دهند. آن‌ها در پشت نقاب‌هایی که به چهره خود زده‌اند، هویت اصیل و واقعی خود را پنهان کرده‌اند. ”دخترک و مرد مرده” تمثیل جامعه امروزی است که آدم‌ها برای به دست آوردن هویت دروغین و غیرواقعی، با نقاب رو در روی یکدیگر قرار می‌گیرند و تلاش می‌کنند چهره ظاهراً خوبی از خود بنمایانند. چیستا یثربی به عنوان نمایشنامه‌نویس با درک تازه از جامعه پیرامونی خویش، در این اثر تلاش می‌کند مسأله بحران هویت انسان قرن بیست‌ویکم را تصویر کند. متاسفانه این بحران هویت امروزه در جوامع مختلفی به خصوص در کشورهایی نظیر ایران شاید بیش از پیش نمود یافته و متاسفانه آدم‌های جامعه امروزی هر روز که با یکدیگر رو به رو می‌شوند. آن چهره راستین و آن”من واقعی” خویش را عیان نمی‌سازند بلکه می‌کوشند با گذاشتن نوعی ماسک یا نقاب، چهره دیگری را از خود نشان دهند.
از ویژگی‌های این اثر شخصیت‌پردازی و دیالوگ نویسی آن است، زیرا که آدم‌های آن همان قدر حرف می‌زنند که باید حرف بزنند؛ یعنی به اندازه و به جا. هیچ یک از آن‌ها دچار زیاده‌گویی نمی‌شوند. می‌توان گفت آدم‌های این اثر برخلاف بعضی از آثار دیگر این نویسنده اصلاً دچار زیاده‌گویی نمی‌شوند، یا اصلاً به تکرار و گاه کلیشه روی نمی‌آورند. به لحاظ موضوعی نیز این نمایشنامه نویسنده، موضوعی همه گیرتر دارد و در بی زمانی و بی مکانی رخ می‌دهد و به همین دلیل جهان شمولی آن بیشتر مطرح است و این ناشی از درایت او و پرداخت اصولی شخصیت‌های آن است. زن، باستان شناس است. شهردار روزگاری در اصل نویسنده بوده است دوست دختر شهردار، قبلاً دختری بی‌کس و کار و تنها بوده، داود، زمانی دوست داشته با دختر مورد علاقه‌اش ازدواج کند و دختر به عنوان شخصیت محوری و اصلی نمایشنامه بر اثر کمبودهای مالی و عاطفی، خود را به عنوان هتلداری معرفی می‌کند. در اصل همه ماجرای این اثر در منزل او اتفاق می‌افتد و مسبب همه اتفاقات نمایشنامه اوست. زیرا که با رفتار و گفتار اوست که آدم‌ها با نقاب و شکلی دیگر ظاهر می‌شوند، یعنی به خواسته اوست که به نوعی دیگر رفتار و عمل می‌کنند زیرا در پایان نمایشنامه وقتی که ماجرای زندگی خود را و چگونگی حضور شهردار یا در اصل نویسنده را در آن منزل یا هتل، بازگو می‌کند، درمی‌یابیم که او در خیال آباد خود، خانه‌شان را هتلی می‌پندارد و هتلش را در شهر می‌بیند. بنابراین پس از وارد آمدن ضربه‌ای به سر مرد نویسنده، او حافظه‌اش را از دست می‌دهد و دختر او را شهردار شهرش معرفی می‌کند و بدین طریق او به خیالات و آرزوهای خویش جامعه عمل می‌پوشاند.
یثربی در این اثر سوالاتی را مطرح می‌کند و همین سوال‌ها مخاطب را به تفکر وامی‌دارد. به عنوان مثال آن جا که از زبان شخصیت زن زمانی که خاطرات گذشته و آخرین دیدارش را برای شهردار یا همسر سابق خود یادآوری می‌کند، این سوال را مطرح می‌سازد. چرا آدم هر کسی رو که دوست داره از دستش می‌ده؟ سوالاتی که زن مطرح می‌کند در واقع تلاش است برای رسیدن به هویت واقعی آد‌م‌هایی که پیرامون او هستند. یا سوالاتی نظیر این: که آدم شهردار باشه ولی تو شهر نباشه. چطور ممکن. شاید چنین سوالاتی اشاره‌ای به این که آدم‌های غیر متخصص و کار نابلد در سر کار خود هستند و می‌توانند نشانی از این باشد که هیچ کس در جای واقعی خویش قرار ندارد زیرا که همه با نقاب و چهره‌ای دروغین در جامعه زندگی می‌کنند و برای آن که بهتر دیده شوند و مهمتر جلوه کنند با شخصیت‌های باسمه‌ای و غیرواقعی در اجتماع پیرامونی خویش ظاهر می‌شوند و بدین طریق است که آدم‌های این اثر دنبال پناهگاه و مأمنی راحت و آرام هستند تا بتوانند بر عقده‌های فرو خورده خویش، غلبه کرده و آلام درونی خود را التیام بخشند.
یکی از نکته‌های مهم دیگر این اثر، حضور شخصیت‌های زن است که هر کدام به نوعی تنها هستند. زن باستان شناس، دختر هتلدار، دوست دختر شهردار همگی تنها زندگی می‌کنند و هیچ مردی به عنوان شریک، یاور و همراه یا دوست واقعی در کنار آن‌ها زندگی نمی‌کند. زن باستان شناس، بر اثر مأموریتی که هفت سال پیش برای او پیش می‌آید، هرگز به خانه بازنمی‌گردد. دوست دختر شهردار به طور ناگهانی و تنها و آواره بی‌کس و کار به هتل دختر یا مترل او مراجعه می‌کند. دختر به دلیل همین بی‌کس و کاری به او پناه می‌دهد. دختر نیز تنها با برادر عقب مانده‌ای زندگی می‌کند و چون هیچ مردی در کنار او نیست تلاش می‌کند بدین طریق رویاهای خویش را عینیت و رنگ واقعیت ببخشد. در پایان نیز دختر باز هم همچنان بر این مسأله پای می‌فشرد که زن باستان شناس، نماینده شهرکی است که در آن جا هتلش قرار دارد زن باستان شناس باور نمی‌کند اما وقتی که دختر هتلدار با پافشاری عقایدش را مطرح می‌کند، او نیز به باور می‌رسد و شاید او نیز برای رهایی از این رو در رویی واقعیت دردناک و فراموشی آن به ظاهر عقاید و نظرات و گفته‌های دختر را می‌پذیرد. تنها کسی در پایان این تراژدی گروتسک‌وار اندکی دچار تغییر می‌شود، برادر عقب مانده دختر است که با فریاد، به خواهرش اعتراض می‌کند و تلاش می‌کند خود را از این زندگی پوچ و تباه شده‌اش رها سازد. در واقع او با فریادش بر سر خواهرش خواهان تغییری در ادامه زندگی است. اما دریغ که دختر قبول نمی‌کند و بر آن است تا همچنان به زندگی دروغین خود ادامه دهد. زبان شاعرانه، پختگی شخصیت‌ها، فضای گروتسکی اثر و پرداخت موضوع بحران هویت آدم‌ها انتخاب موضوع جهان شمول، به وجود آوردن موقعیت‌های منسجم، گفت‌وگوها و دیالوگ‌های به جا و به اندازه همگی از قوت‌های این اثر محسوب می‌شوند و به همین دلیل این اثر را به عنوان مهمترین و بهترین اثر این نمایشنامه‌نویس تبدیل می‌کنند و البته همه امتیازات و قوت‌ها این نمایشنامه زمانی نمود پیدا می‌کند که بازیگران یا نقش‌خوانان این اثر در نمایشنامه‌خوانی یثربی با درک درست از نقش و به کارگیری توانایی‌ها و خلاقیت‌های بازیگری به خصوص استفاده درست از میمیک‌ و صدا که جزء عناصر مهم نمایشنامه‌خوانی محسوب می‌شوند و نیز رعایت درست سکوت‌ها و مکث و هدایت و هماهنگی آن‌ها توسط کارگردان این نمایشنامه‌خوانی موجب توفیقات این اثر می‌گردد و به همین روی با مخاطب نیز به درستی ارتباط برقرار می‌کنند. انتقال مفاهیم و معانی این نمایشنامه ـ در زمانی که نمایشنامه‌خوانی می‌شود ـ تنها با حس گیری‌های درست بازیگران و بیان محکم آن‌ها، امکان پذیر می‌شود و البته این به مدد انتخاب درست و خوب یثربی از نقش خوانان هم هست که به این توفیق منجر می‌شود. به انتظار نمایش صحنه‌ای و اجرای عمومی این اثر می‌نشینیم.

* پی‌نویس:
1- نقد و حقیقت ـ رولان بارت ـ نشر مرکز ـ چاپ اول