در حال بارگذاری ...

گزارش همایش تئاترشناسی عباس نعلبندیان

نعلبندیان نه نمایشنامه نویسی خوانده بود و نه کلاس آکادمیک دیگری دیده بود وی تمامی لمس ادبی خود را از بساط روزنامه فروشی پدرش به دست می‌آورد و پیوندی بین مسائل روزمره و مسائل تاریخی خود داشت. به نظر من شناخت مراجع اهمیت ندارد و مرحله آشنایی کافی است

همایش تئاترشناسی عباس نعلبندیان عصر روز گذشته با حضور محمد رحمانیان،‌ آیتلا پسیانی و جمعی از دانشجویان و خبرنگاران در تالار شهید آوینی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران پایان یافت.
به گزارش سایت ایران تئاتر، محمد رحمانیان عصر روز گذشته با حضور در همایش تئاترشناسی نعلبندیان به نقد دو نمایشنامه معروف نعلبندیان پرداخت.
در این مراسم، رحمانیان ضمن بررسی دو نمایشنامه معروف نعلبندیان با عنوان”پژوهشی ژرف و سترگ در...” و”ناگهان هذا حبیب الله...” به جریان رشد و بالندگی این نویسنده پرداخت. رحمانیان در بخشی از سخنانش گفت:«پژوهشی ژرف و سترگ...” که در سال 47 اجرا شد، از همان آغاز به خطا رفت. این اثر گرچه جریانی در نویسندگی ایجاد کرد ولی چندان قابل توجه نیست.»
وی اشکال اول این اثر را در توضیح صحنه بیان کرده و گفت:«همه آن چه باید در جریان دیالوگ‌ها روشن شود در توضیح صحنه بیان می‌شود و این عدم اعتماد به نفس نویسنده را نشان می‌دهد. او حتی در نام گذاری افراد که ترکیباتی از واژه آخ شیخ به معنی ذهنیت هستند نیز افراد را کاملاً معرفی می‌کند. دومین مشکل متن این است که علی رغم ظاهر مدرن و پیچیده آن یک اثر کاملاً محافظه‌کارانه است. قراردادی پیش روی مخاطب می‌گذارد و هرگز از آن عدول نمی‌کند. هر شخصیت که وارد می‌شود یک مونولوگ و گفت‌وگو دارد و بعد شخص دیگر وارد می‌شود. این شکل ساده برای هر هشت نفر تکرار می‌شود. در تقسیم بندی پرده‌ها نیز اتفاق جدیدی نیفتاده و ارجاعات فرامتنی بسیاری دارد که برای مخاطب آشنا نیست. زبانی روشنفکرانه و پر ادا و اصول در آن شکل می‌گیرد و ورود و خروج‌ها از هیچ منطقی پیروی نمی‌کنند.»
رحمانیان آشفتگی این اثر را تحمیلی دانست و گفت:«آشفتگی مطلق، زمانی است که قرار است هر چیز بزرگ در یک بازی کودکانه صورت گیرد.»
این کارگردان تئاتر درباره نمایشنامه”ناگهان هذا حبیب‌الله ...” گفت:«این اثر در اوج شکوفایی، نعلبندیان خلق شده و از وی یک نمایشنامه نویس تکنیکال ساخته است. او با دقت و حوصله از همه دستاوردهای خود استفاده کرده است.»
وی افزود:«در این اثر سه نوع زبان در کنار هم و در یک صحنه رئالیستی استفاده می‌شوند. اسامی آدم‌ها عادی و در زمان واقعی رخ می‌دهد و بخشی از وقایع به وسیله‌ صداهای خارج صحنه بیان می‌شوند. از این تکنیک محمد چرم‌شیر به زیبایی استفاده کرده است. این نمایش با اطلاع رسانی غیر مستقیم، تصویر شخصی و آرمانی به شکلی کاملاً منظم ایجاد می‌کند. نحوه اطلاع رسانی مذهبی نیز غیر مستقیم است و نعلبندیان از اسطوره‌های عادی و روزمره کاملاً شناخته شده برای انتقال معانی بهره می‌برد.»
وی ریتم متن را یکی از نقاط قوت متن دانست وگفت:«خود من از شیوه ایجاد ریتم او در دیالوگ‌ها بهره بسیار برده‌ام.»
در بخش دیگر این جلسه آتیلا پسیانی با بیان این موضوع که به دلیل فعالیت هنری خانواده‌اش از کودکی و از نزدیک شاهد فعالیت نعلبندیان و ایجاد کارگاه نمایشی بوده، گفت:«در 11 سالگی نمایش”پژوهش ژرف و سترگ...” را دیدم و در 16 سالگی وارد کارگاه شدم و مدت پنج سال نیز با آن همکاری داشتم. نعلبندیان یک دوست و یک مدیر مسئول بسیار دقیق بود.»
وی در پاسخ به سوال مطرح شده از سوی یکی از دانشجویان درباره ارجاعات فرامتنی نعلبندیان گفت:«به نظر من هر متنی را می‌شود جور دیگری اجرا کرد و هیچ متنی مرا به وحشت نمی‌اندازد. نعلبندیان نه نمایشنامه نویسی خوانده بود و نه کلاس آکادمیک دیگری دیده بود وی تمامی لمس ادبی خود را از بساط روزنامه فروشی پدرش به دست می‌آورد و پیوندی بین مسائل روزمره و مسائل تاریخی خود داشت. به نظر من شناخت مراجع اهمیت ندارد و مرحله آشنایی کافی است.»
وی در پاسخ به سوال فرد دیگری گفت:«صحبت درباره نعلبندیان همیشه اکستریم بوده است. او برخلاف پیچیدگی ظاهری سادگی داشت که هیچ وقت در جامعه روشن فکر آن زمان درک نشد.»
وی درباره شیوه اجرایی کارهای او گفت:«آثار او به شکلی است که یک نویسنده نیز در دفعات متعدد اجرا آن را با شیوه‌های متفاوتی ارائه می‌دهد.»
وی درباره ریتم آثار وی افزود:«به عقیده من او در تنهایی خود دیالوگ‌ها را تمرین می‌کرد.»
جلال تجنگی ، در ادامه این جلسه با ارائه مقاله‌ای با موضوع بررسی زندگی و آثار نعلبندیان در فضای فرهنگی دهه 40 و 50 و تاثیر فضا و موقعیت دهه 60 و 70 میلادی بر این فضا به ایراد سخن پرداخت.
وی با بررسی رشد اقتصادی این دهه و رشد صنعتی و گسترش نهادهای آموزشی در آن به رفاه تدریجی به وجود آمده در جامعه اشاره کرده و دهه 40 را دوران ثبات و توسعه بدون توجه به برخی الزامات توسعه همچون اصلاحات سیاسی در ایران نام برد.
وی در جای دیگری از گفته‌هایش با اشاره به اعتراضات این دهه گفت:«معمولاً اعتراضات را در حیطه‌های فرهنگی کسانی انجام می‌دادند که از مواهب این رشد و توسعه بهره‌مند شده بودند. در این دوران بود که نهادهای فرهنگی گسترش یافتند. در ایران اداره کل هنرهای زیبا به وزارت فرهنگ و هنر تبدیل شد و با جذب نیروها و توسعه زیر ساخت‌ها، کم‌کم فعالیت‌های فرهنگی شکلی بوروکراتیک به معنای”وبری” آن یافت.»
وی در ادامه با اشاره به رشد تحصیلات آکادمیک و تاثیر آن بر جامعه، به تقابل دو جبهه وزارت فرهنگ و هنر وقت و تلویزیون ملی ایران و نهادهای اقماری آن همچون کارگاه نمایش اشاره کرده و گفت:« وزارت فرهنگ و هنر آن زمان، محافظه کار و سنتی بود و کارگاه نمایش که با حمایت تلویزیون ملی ایران تشکیل شده بود نهادی پویاتر و اکتیوتر بود و آمادگی تجربه‌های جدید را داشت.»
وی درباره نعلبندیان و قرار گرفتنش در این شرایط گفت:«او به عنوان یک آدم متفاوت می‌توانست در کارگاه نمایش ظهور پیدا کند. این کارگاه همواره مورد اتهام بود که همچون سوپاپ اطمینان حکومت عمل می‌کند. علاوه بر این که نوع تجربیات تئاتری کارگاه با توقع فعالان سیاسی در باب هنر متعهد و مبارز همخوانی نداشت. این موضوع باعث می‌شد که هر حرکتی از سوی کارگاه با این تفسیر مواجه شود. بعد از انقلاب نیز نعلبندیان میان این تقابل و تفاسیر از هنر و سیاست خرد شد.»
تجنگی در بخشی از صحبت‌هایش با اشاره به شهرت نعلبندیان در 23 سالگی و اجرای نمایشنامه‌‌اش در فستیوال B.I.T.E.F یوگسلاوی و رویال کورت لندن به کارگردانی آربی آوانسیان افزود:«قطعاً این شهرت زود هنگام را فعالان هنری کافه نشین معتقد به سیستم مرید و مرادی برنمی‌تافتند مضاف بر این که شناخته نشدن او به عنوان”هنرمند متعهد مبارز با سیستم” از سوی فعالان هنری نیز در مقابله‌ این فعالان با نعلبندیان و کارگاه نمایش به کمک آن‌ها می‌شتافت.»
در پایان فیلمی از مجتبی اسماعیل‌زاده به نمایش درآمد که در آن دکتر محمود عزیزی، محمود استادمحمد و دیگران به بیان خاطرات خود از نعلبندیان و حضورشان در کارگاه نمایش پرداختند.