در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به پرفورمنس‌های”تاتسومی ـ هی‌جی‌کاتا” و سبک اجرایی”بوتو”

انسان حین جنبش در جان مایه‌یِ”بوتو” با ترس خود مواجه می‌شود. این جنبشی است سینه‌خیز به درون روده‌های زمین، که با نگاه و روش اروپایی غیرممکن است.

علیرضا امیرحاجبی:
آشنایی با”تاتسومی ـ هی‌جی کاتا” و سبک”بوتو”:
تاتسومی ـ هی‌جی کاتا طراح، کارگردان و بازیگر ژاپنی(86 ـ 1928) آموزش‌های تکنیکی خود را با ”کازوکو ـ ماتسورا” کارگردان و بازیگر تئاتر ویگمن آغاز و از سال 1959 به ارائه آثار شخصی خود پرداخت.
اولین اجرای او با نام”رنگ‌های ممنوعه” (Kinjiki) براساس داستانی است از”یوگیو ـ ماشی‌ما”. در اوایل 1960 روش خود را”تاریکی متوازن” (Ankoku Butoh) نام گذاشت. شیوه بوتو در توکیو با مجموعه پرفورمنس‌های”هی‌جی کاتا” متولد شد. نگرشی نوین که تنفر جامعه ژاپن را در پی داشت. همکاری او با شاگردش”کازوا ـ اٌنو” و نیز”یوکو ـ آشی‌کاوا” مهم‌ترین اجراهای سبک بوتو را در پی داشت.
”هی‌جی کاتا” با”گسترش فرم بوتو” هم رفتار منحصر به فرد و غیر معمولی ژاپنی را باز تعریف کرد و هم نوعی دیدگاه جدید در زیباشناسی بدن را طراحی کرد. با آن که او در غرب آموزش دیده بود، اما پی جویِ‌ روشی بود که به وسیله آن، بدن را بهتر به حرکت درآورد. روشی که هم ژاپنی باشد و هم با سنت‌های نمایشی ژاپن در تضاد قرار گیرد.
روشی جهتِ از میان برداشتن فاصله بین”انسان ـ بدن” و”بدن ـ هستی” او با آزاد سازی و کاوش در رفتار و ژست، به عنوان نقطه مقابل الگوهای مدرن غربی در حرکت و فرم شناخته شده است.
بازیگر بوتو باید در جست‌وجوی بدن خویش باشد. ”راست ایستایی و سایر وضعیت ـ موقعیت‌های ایستایی بدن” مورد توجه روشِ بوتو است. ”هی‌جی کاتا” معتقد بود که کاوش در حیطه‌های ممنوعه امیال و غرایز می‌تواند بدن را از بند قواعد مدرن حرکت رها سازد. بوتو، با خط گیری و الهام از طبیعت و تصاویر تخیلی، گرته‌برداری از حرکات و وضعیت‌های نابینایان و معلولان جسمی به سبکی انقلابی تبدیل گشت. آثار ابتدایی هی‌جی کاتا تحت تاثیر نظریات”آرتو” و”ژنه” قرار داشت که اغلب از مضامینی آشوب ناک و هیستریک برخوردارند. اما از اوایل دهه شصت، او با الهام از خاطرات و تصاویر دورانِ‌ کودکی در شمال ژاپن و با افزودن تِم‌های خشونت، مرگ، تاریکی، انحرافاتِ روان پریشانه، کنش‌های نامفهوم هیستریک به سبک خود دست یافت. نقطه نظرات او باعث شد تا طرز مواجه با بدن به عنوان”پدیده‌ای بنیاداً آشوب‌ناک” مورد توجه قرار گیرد. نگرشی کاملاً انکارگر.
نمونه‌های بارز دیدگاه آشوب ناک را می‌توان در آثارِ ذیل مشاهده نمود:
1- مارکیِ مقدس ـ تاریکی متوازن(1960)
2- ضیافت پنهانی برای یک هِرما فرودیت(1960)
3- بوتو ـ ژنه(1960)
4- ستایش آرژانتینا(1977)
5- سینه‌های ژاپن همراه با”یوکو ـ آشی کاوا”(1983)
کشش هی‌جی کاتا به سمت نگاه رازآلود و پنهان او را به بستر فیزیک و کنش‌های زنانه و زنانگی سوق داد. از اوایل دهه هفتاد به شکل متمرکزی با”یوکو ـ آشی کاوا” و سایرین شروع به کار کرد. آثار مشترک این دو از تکان دهنده‌ترین پرفورمنس‌های قرن بیستم به شمار می‌رود. بسیاری از هنرمندان از روش ـ نگرشِ بوتو به شکل وسیعی استفاده کرده‌اند آثار”هی‌جی کاتا” به طرز گسترده‌ایی از 1980 در اروپا و آمریکا به اجرا درآمده است.
او در جشنواره‌ هنرهای ژاپنی ناتینگهام می‌گوید:
«برای تابستان درخشان اروپا کمی خشونت و تاریکی ژاپنی به ارمغان آورده‌ام.»
”تاتسومی ـ هی‌جی کاتا” در این نوشتار به برخی از نکات نظام زیباشناسی و فلسفی خود اشاره می‌کند و به معرفی بخشی از رئوس اندیشه‌هایش درباره پرفورمنس می‌پردازد. اندیشه‌هایی بر ضد روش‌ها و دیدگاه‌های سیستماتیکِ غربی.
بیاناتِ او درباره‌یِ جسم انسان، بازتاب‌ِ مجذوبیتی است که آشوب‌ناکی بدن انسان در او ایجاد کرده. ایده‌هایی جهت تعاریفی جدید:«تعاریفی برای وضعیت پست مدرن در آینده.»
* لازم به تذکر است که گذاره‌های متنی هی‌جی کاتا، مانند اغلب متون شرقی آکنده از ایهام و استعاره است. در برگردان این متن به فارسی سعی شده است تا با توضیحات کوتاهی درون پرانتز تا آن جا که ممکن است گذاره‌ها واگشایی شود.

انسان می‌میرد، سینه‌خیز بازمی‌گردد.
تاتسومی هی‌جی کاتا
برگردان به فارسی: علیرضا امیرحاجبی
اضطراب، خود را همه جا می‌پراکند و همواره پیش از عمل واقع می‌شود درست به مانند کودکی دبستانی که هنگام شروع مسابقه، با شنیدن صدای سوت آغاز، در شلوار خود ادرار می‌کند. این شکل از اضطرابِ رشد کننده، حالتی است که سراسر زمان حال و آینده را در برمی‌گیرد. البته این تنها نشان و رد پایِ ترس در کودک نیست، اما موقعیتی بسیار شگفت‌آور است.
در کلاس‌های آموزشی من، اضطراب به مقدار فراوانی وجود دارد. یک نوع آن مربوط است به افرادی که عوارض وخیم روانی‌شان در گونه‌ای”هوس کامیِ” درهم و برهم به سمت اضطراب معطوف می‌گردد. بعضی‌ها پریشان حواس‌اند و بعضی دیگر موقتی‌اند، می‌آیند و می‌روند.
در آموزش”بوتو” هدف من، آگاه ساختن افراد از بخشی است که ارتباط‌شان با آن قسمت قطع شده است تا قادر شوند به وسیله مطالعه بدن و جان دوباره این رابطه را برقرار کنند. اضطراب از روابط درونی جلوگیری می‌کند. اما در طی اجرا، آن‌ها می‌توانند اضطراب‌هایشان را با یکدیگر تقسیم و این کار باعث کنترل اضطراب می‌شود.
در یادگیری، چگونگیِ وضعیت یک بازو یا یک پا اهمیتی ندارد. از زمانی که به بی‌فایده‌گی روش آموزش و کنترل حرکات پی بردم به آن‌ها بدگمان شده و آن شیوه‌ها را تدریس نمی‌کنم.
***
به طور”سطحی” بین آن کس که بمبی را پرتاب می‌کند و آن که بی‌تفاوت به بمباران می‌نگرد فرق بسیاری است و چنین برداشت می‌شود که آن دو در نهایتِ اختلاف هستند. اما هر دو در یک چیز شریک‌اند”هم‌گونی” اشتباه در این است فکر کنیم که رها کردن بمب و پشت کردن به آن متضاد یکدیگرند. اما یک نفر می‌تواند هر دو کار را با هم انجام دهد.
سربازانی که در جنگ به طور مداوم به درگیری مشغول‌اند، خیلی زود خسته می‌شوند اما اگر در جان مایه بوتو غرق شوند قادر خواهند بود که کارهای دوگانه و متضادی را انجام دهند و سپس با سرعت به بازیافت خود بپردازند.
جان مایه‌یِ بوتو آن چیزی است که در طی آموزش سعی به رسیدن به درونش خواهد شد. جوانان با حرارت زیادی شروع به تلاش می‌کنند، اما اشتیاق‌شان بسیار زود به سردی می‌گراید زیرا آگاهی‌هایشان صرفاً با خودنمایی و جلوه‌های سطحی زندگی پیوند دارد.
طی غوطه‌ور شدن در بوتو فرد می‌تواند با توجه به بدن نگاه خود را به سمت رنج نیز معطوف گرداند. رنج بخشی از زندگی ماست. اهمیتی ندارد که چقدر به کاوش در بیرون از خود پرداخته‌ایم. تنها راه یافتن سرچشمه‌های رنج”درون کاویِ فردی” است.
ما درهم شکسته و خرد شده به دنیا می‌آئیم. بدن‌هایی در سایه‌یِ‌ زندگی نقطه‌یِ یک اجرا کننده حرفه‌ای کجاست؟ آن جا که مرد تبدیل به یک کارگر و زن به شکل یک کلفت ظاهر می‌شود؟ نه این کافی نیست. نقطه برای من آن جاست که جوهره بوتو خود را نمایان کند. جایی که به چگونگی راهبری و هدایت زندگی اجتماعیِ خود پی ببریم. ما الزاماً در زمان حال زندگی می‌کنیم و باید آن چه را که ایجاب می‌کند انجام دهیم نه با احتیاط کاری‌هایِ اکثر بزرگسالان که باعث صرف و تهی شدن نیرو می‌شود. نزد کودکان همه چیز در زمان حال به وقوع می‌پیوندد و غریزی می‌ترسند. هراس، ما بزرگسالان را درون شبکه ـ حفره‌ایی قرار داده و بسته بندی می‌کند. باید که این حفره را جا به جا کنیم.
در هنر پیشرو(Avanlgarde) هیچ چیز از هراس وجود ندارد. ادراکی است خشک و بی‌عاطفه. ما باید هراس را تجربه کنیم.
انسان حین جنبش در جان مایه‌یِ”بوتو” با ترس خود مواجه می‌شود. این جنبشی است سینه‌خیز به درون روده‌های زمین، که با نگاه و روش اروپایی غیرممکن است.
بدن انسان به شکل بنیادینی آشوب‌ناک(chaotice) است و بدن ژاپنی به طور ویژه. در سنجش و مطالعه تطبیقی، ارتباطاتِ منطقیِ بدنِ غربی(چه از منظر مذهبی چه فرهنگی) نامطمئن است.
پاهای غربی‌ها، محکم در زمین فرو رفته، گویی از درون زمین رشد کرده است و بدن به لحاظ شکلی مانند هرم(Pyramide) است. (1)
اما چنین به نظر می‌رسد که بدن ژاپنی در حال اجرای حرکاتی آکروباتیک بر روی کاغذی روغنی است که باید همراه در وضعیت پیچ و تاب خوردن پاها، تعادلش را حفظ کند.
در پرفورمنس بعدی، در نظر دارم، از صندل چوبی ژاپنی(Geta) استفاده کنم.(2) در حال حاضر فقط هفت صنعت‌گر در توکیو قادر هستند. برای پای مردم دندان بکارند(صندل ژاپنی با دندان برای پا نام‌گذاری شده است). رفته رفته در محیط زندگی ما تغییر ایجاد می‌شود به گونه‌ای که تا چند وقت دیگر تمام مردم بدون دندان خواهند بود.
آن گاه که انسان به زمین می‌خورد، باید که دوباره برخیزد. این به معنای اصلاح کردن و بازگشت به سمت خورشید نیست. (در این جا یعنی نرمال و قاعده‌مند شدن بدن انسان)
به هیچ عنوان به دنبال گروه تئاتری معمولی نبودم. اما از افرادی که برای کسب تجاربِ بلهوسی به سراغ هنر پرفورمنس می‌آیند بیشتر بی‌زارم. چندین سال پیش، یک بار در یکی از اعضای گروه تغییر قابل توجهی رخ داده بود این فرد پس از یک دوره طولانی غیبت دوباره به تمرین بازگشت.
شخصی از او پرسید که چه اتفاقی برایش افتاده؟ او جواب داد:
«مشغول شستن ظرف بودم.»
برای این گونه افراد، اجرا به هر شکل، روشی است که به آنان کمک کند تا از سوختن و نابود شدن نجات یابند. برای آنان فعالیت و پرفورمنس چیزی است، مانند یک ماده روغنی، چرب و روان کننده.
نقاشی یا ادبیاتی که با جوهره بوتو رابطه و تماسی نداشته باشد برایم بی‌ارزش است. از جهان و زندگیِ در چارچوب قرار گرفته که از گهواره شروع و تا گور ادامه می‌یابد، بی‌زارم.
بهترین راه برای پی بردن به طبیعت نور، مشاهده عمیق تاریکی است. برای ادراکی صحیح از این دو[روشنایی و تاریکی] نیازمند آن هستیم که طبیعت ذاتی هر دو را درک کنیم. احتیاجی به آن نیست که به مانند بیگانه‌ایی از ستاره دیگر رسیده به همه چیز خیره شویم.
جوانان نباید به جسم و نفس خود عادت کنند. آنان نیازمند تحقق میل و لذاتی واقعی هستند که با عمل به آن در شکلی مطابقت پذیر به اجرا بپردازند. بدون اِعمال نفود، فشار و مقررات و قوانین.
* نوشته‌هایی کوتاه از”هی‌جی کاتا”:
ـ گام‌هایت را جویده و نیمه کاره رها نکن، یک گام بلند بردار.
ـ شخص نباید تبدیل به یک درخت مینیاتوری ژاپنی(‌Bonsai) (3) شود.
ـ به انرژی خودت ایمان بیاور و اجازه نده تا دیگران تو را تحت تاثیر قرار دهند.
ـ بوتو با زمان و پرسپکتیو بازی می‌کند. اگر ما آدمیان بیاموزیم که با زاویه دید یک حیوان، یک حشره یا حتی یک جسم بی‌جان به اشیاء و چیزها بنگریم. به فضای بوتو وارد خواهیم شد.
ـ در بوتو، بدن”راست ایستا” است. فرمان برداری ناامید و بیچاره که به آن امر شده است تا زندگی کند.
ـ حتی آن گاه که به سلامت خود فکر می‌کنم، باز هم آرزوی فلج بودن را به همراه دارم. این گام اول در بوتو است.
ـ من همواره یکی از خواهران خود را زنده درون بدن جای داده‌ام و از او نگهداری می‌کنم. زمان آفریدنِ شکلی از حرکات بوتو، او در من، تاریکی را پاره پاره می‌کند و بیش از آن که نیازش باشد از تاریکی می‌خورد. وقتی او در من ایستاده، من اجباراً می‌نشینم.
ـ بارها و بارها. ما باز متولد می‌شویم. برای انسان کافی نیست تا تنها یک بار و به راحتی از زهدان مادر خارج می‌شود. تولد‌های متعددی لازم است، همواره و در هر جا متولد شدن. بارها و بارها.
ـ چنین احساس می‌کنید: حتی بازوان شما که در بدن‌تان فرو رفته، خارج از شماست، حس می‌کنید که متعلق به شما نیستند. در این جا رازی در میان است. جوهره ریشه‌ای(Radical) بوتو در این راز پنهان است.
پی‌نوشت‌ها:
1- تطبیق بدن انسان با اشکال هندسی به خصوص مثلث و هرم از اواسط قرن سیزدم میلادی آغاز و تا دوران باروک به خصوص در ایتالیا و فرانسه، تکامل و ادامه یافت. هنرمندان معتقد بودند برای یافتن بهترین رابطه بین اجزاء و کل بدن باید تصویر بدن انسان را با قواعد هندسی مطابقت داد. این تنها روشی بود که به بهترین شکل تناسبات انسان و هستی را بازنمایی می‌کرد.
از طرف دیگر رابطه متناسب بین انسان و معماری نیز پیش آمد. معماران سعی می‌کردند با برهم زدن تناسب بدن با معماری هر چه بیشتر فضا و بنا را بر بدن انسان تحمیل کرده تا حقارت انسان در برابر بنا را به نمایش بگذارند. این کار محتاج به دست آوردن دقیق تناسبات انسانی بود. در قرن بیستم به وسیله معمار فرانسوی”لوکور بوزیه” تناسبات تشریح، طبقه‌بندی و دقت گذاری شد. البته به شکل و هدفی دیگر.
2 – در ژاپن کلاسیک، سه نوع صندل چوبی طراحی و ساخته می‌شد. مردانه، زنانه و کودکانه. گِتا نوع زنانه آن است. گوشه‌هایش تیز نیست و بند کنفی پشت پا را هم ندارد.
3- در فرهنگ ژاپنیِ ذن بودیسم، ”بون سای”(Bonsai)به طور مجرد نماد و ایده‌ایی از طبیعت است و نه خود طبیعت. که هم طراحی باغ را شامل می‌شود و هم پرورش درختان مینیاتوری را. ”بون سای ”ارتباط وسیعی با معماری و شعر هفده‌ هجایی ژاپنی یا هایکو دارد. طراحان” بون سای” با الهام از یک هایکو یا حتی برای یک هایکو باغی را طراحی می‌کردند.
منابع: بوتو. سایه‌های تاریکی
Hiji Kata,T. 1988. “Man, Once dead, Crawl Back Butoh: Shades of Darkness, ed. Masson-Sekin, Tokyo: Shufono tomo: p, 186-189
و همچنین بوتو: بدن بر روی تیغه بحران
Blackwood, M. 1990 Butoh: Body on the edge of Crisis, New York. Michael Blackwood