ایوب آقاخانی:سال 84، برای من سال بلوغ بود
سال ۸۴، برای من سال بلوغ بود؛ سال مکاشفه؛ سال مفاهیم نو، شناختهای تازه. این تنها یک منظر شخصی است که در بستر آن به شناختی عمیقتر از تئاتر و دوستانِ تئاتریام رسیدم.
سال 84، برای من سال بلوغ بود؛ سال مکاشفه؛ سال مفاهیم نو، شناختهای تازه. این تنها یک منظر شخصی است که در بستر آن به شناختی عمیقتر از تئاتر و دوستانِ تئاتریام رسیدم.
چه پاییزی کرد در این سال، باغِ داغِ تابستانیِ ذهنم! در این دورانِ بگذار و بردارها و تردیدها و معاذیر، تحمل پاییز دل که غم هزار پاییز طبیعت را در درون خود دارد، آسان نیست! وااسفا که لبخندهای یارانمان دلیل دارد؛ رو ترش کرد نشان نیز؛ باید دید تا چه پایه سودرسانی و چقدر بارشان از زمین برمیداری! هرچه بیشتر، محبوبتر... و کم کمک که راه گریز از این نامیمونی را جستجو میکنی، نارفیقتر و دشمنتر و پلشتتر میشوی! چه تلخ است در قلب فرهنگ، چنین روحیهای یافتن! اما، ”فردا شکل امروز نیست.” و من هم! روز نو مبارک!
ا. آقاخانی