«ایزومی آشیزاوا» کارگردان نمایش «صخره آبی» کار مشترکی از کشور ژاپن و رومانی در گفتگو با نمایش
اشاره «ایزومی آشیزاوا» به همراه گروهش چندین اجرای مختلف را در جشنواره تئاتر فجر امسال انجام داد. بعد هم در دانشگاه تهران با علاقهمندان دانشجو همراه شد. او نگاه خاصی به تئاتر دارد و به سمت تئاتر تجربی گرایش دارد. ...
اشاره
«ایزومی آشیزاوا» به همراه گروهش چندین اجرای مختلف را در جشنواره تئاتر فجر امسال انجام داد. بعد هم در دانشگاه تهران با علاقهمندان دانشجو همراه شد. او نگاه خاصی به تئاتر دارد و به سمت تئاتر تجربی گرایش دارد. بخوانید تا نگاهش را دریابید.
اگر امکان دارد، کمی راجع به سبک کارتان توضیح دهید.
اجرای «صخرههای آبی»، تلفیقی از تئاتر «نو»ی ژاپن با اسطورههای یونان به همراه موسیقی و ماسک است؛ اما این کار صرفاً مبتنی بر سنت تئاتر «نو» ژاپن نیست، بلکه در واقع برداشت و تفسیر من از تئاتر «نو»ی ژاپن است. من از برخی از تکنیکها و فلسفة تئاتر «نو»ی ژاپن وام گرفتهام و آنها را برای مخاطب امروز و همسو با او آداپته کرده و تغییر دادهام.
درباره این تکنیکها بیشتر توضیح دهید و بفرمایید که چه تحلیل و تفسیر نویی از اسطورهها ارایه کردهاید؟
داستان نمایش ما برگرفته از اسطورههای یونانی است و من بخشی از تئاتر «نو»ی ژاپن را به کار گرفتهام که به لحاظ درونمایه و مضمون، بسیار شبیه به تم موجود در افسانة «جیسون و آرگوناتها»ست؛ بنابراین کار ما بر پایة اسطورة یونانی جیسون است.
نقش سنتها و اسطورههای رومانیایی در کار شما چیست؟
در این نمایش از اسطورهها و یا سنتهای رومانیایی استفاده نشده است.
اما نمایش تولید مشترک ژاپن و رومانی است؟
من سبک خودم را دارم و فقط بازیگر من رومانیایی است. ما با هم کار میکنیم و اولین ملاقات ما در رومانی بود. زمانی که من برای تدریس و برگزاری یک Work shop در سال گذشته به رومانی رفته بودم، «کاتالین» یکی از شاگردان آن work shop بود و ما در آنجا تصمیم گرفتیم تا با هم کار کنیم. من در این اجرا در چارچوب سبک خود با بازیگران رومانیایی، مجارو حتی ایرانی همکاری داشتم.
شما جشنواره را چگونه دیدید؟
فکر میکنم خیلی مهم است که در چنین جشنوارههایی، فرصت یک مشارکت بینالمللی برای تعامل میان گروههای ایرانی و خارجی فراهم شود.
از میان کارهایی که در جشنواره دیدید، کدام را بیشتر پسندیدید؟
من از تماشای اپرای عروسکی رستم و سهراب بسیار لذت بردم.
آیا بیشتر به دلیل علاقة شما به اسطورههاست که از نمایش اپرای عروسکی رستم و سهراب لذت بردید؟
بیشتر به این دلیل که در این نمایش از اسطورههای کهن ایران استفاده شده و مضمون و درونمایه کار جهانی است. دقیقاً همان کاری است که ما در اجرای خودمان انجام دادیم. ما از اسطورههای یونانی و کمی هم از اسطورههای ژاپنی استفاده کردیم تا داستان و مضمونی جهانشمول را به تصور بکشیم.
درباره این درونمایه جهانی بیشتر توضیح دهید.
مضمون به کار رفته در نمایش ما چندین لایه دارد و در یک کلام نمیشود آن را بیان کرد؛ اما به طور کلی میتوان گفت که نمایش، داستان جیسون است با روح صخرههای آبی. بنابراین داستانی است دربارة مرد و زن. جیسون، بازتاب دهندة فرهنگ و مذهبی نو است و زن، نمایندة همان مفهوم پایهای از این کلمه که اشاره دارد به بازنمایی «زمین» و «مادر». بنابراین کشمکشی است میان دو فرهنگ؛ کشمکشی که در طول تاریخ بارها تکرار شده و اتفاق افتاده است. از این رو آنچه که ما با آن سر و کار داریم یک «تم» و موضوع جهانی است. زن، بازنمایی طبیعت است و جیسون در مقام یک مرد، بازنمایی انسان. پس دوباره باز میگردیم به درونمایه رایج این عصر که در حقیقت بیان کننده این مساله است که انسان در حال نابود کردن طبیعت است.
شما در امریکا تحصیل کردهاید و در حال حاضر در آنجا زندگی میکنید. لطفاً کمی از دانشکدههای تئاتر امریکا و روشهای آنها بفرمایید.
دانشکدههای تئاتری متعدد، در امریکا وجود دارد که در مقاطع مختلف تحصیلی دانشجو میپذیرند؛ اما در شکل حرفهای و اصولی، رایجترین و بهترین کار ورود به دانشگاههایی است که در مقطع فوق لیسانس دانشجو میپذیرند و در واقع دانشجویان در آنجا با مدرک M.F.A که معادل Masters of fine Arts است، فارغالتحصیل میشوند؛ یعنی همان مدرکی که من گرفتهام.
شما در چه دانشگاهی تحصیل کردید؟
من به دانشگاه «تیل» میرفتم. دانشگاهی است که «جودی فاستر»، «مریل استریپ» و «شون کانری» فارغالتحصیلان آن هستند.
روش غالب و رایج مدرسهها و دانشگاههای تئاتری امریکا بر چه اساسی است؟
امروز تمرکز اصلی دانشگاههای امریکا بر پایة مکتب «استانیسلاوسکی» است و در اصل، شکل امریکایی شدة این مکتب (متد) و به دلیل همین مساله، نوع کار و سبک من با آنچه که شیوه غالب تدریس در این دانشگاههاست، کمی متفاوت است.
منظورتان چه نوع تفاوتهایی است؟
در واقع بر اساس این شیوه، تمرکز اصلی بر موضوع روانکاوی و بررسی جنبههای روحی و روانی نقش استوار است و از این رو، «بدن» (حرکت) و «ابراز بدنی» در مرحلة کمتر اهمیت قرار دارند. در تئاتر من، بدن در درجة نخست اهمیت قرار دارد و به واسطة بدن است که روانکاوی نقش و وجوه روانشناختی شخصیت نیز دخیل میشوند و این در واقع همان مسألهای است که استانیسلاوسکی در اواخر عمرش به آن پرداخت؛ یعنی از اهمیت بدنی صحبت میکند که در اصل ترجمانی از حالات روحی و روانی شخصیت است. این همان مسألهای است که مهیر هولد و گروتفسکی نیز بر آن تأکید میکنند؛ اما «زیامی» که یک تئوریسین و فعال تئاتری ژاپنی بوده در 600 سال پیش درباره اهمیت بدن و اینکه بدن، واقعیتِ حضور و وجود یک بازیگر است، صحبت کرده و به نظر من این مسأله، بسیار میتواند قابل توجه و تامل باشد.
بنابراین جایگاه روانکاوی شخصیت و نحوه بیان آن در تئاتر شما کجاست؟
در واقع بدن، سمبل و نشانهای برای به نمایش گذاشتن حالات روحی و روانی شخصیت است تا این اندازه که ما اعتقاد داریم اگر همه آنچه را که مخاطب احساس و درک میکند صددرصد به نمایش بگذاریم، چندان جذاب نخواهد بود؛ بنابراین ما سی درصد آنچه را که باید احساس و یا درک شود به نمایش میگذاریم و مابقی آن؛ یعنی هفتاد درصد بر عهدة قوه تخیل و تصویر مخاطب است. اوست که باید به آن شکل دهد. این هدف اصلی تئاتر، مبتنی بر تخیل و تصویر مخاطب است؛ بنابراین قرار نیست که ما همه چیز را بر روی صحنه نمایش دهیم، بلکه ما تلاش میکنیم تا همة امکانات را برای تحریک قوه تخیل و تصویر مخاطب به کار بگیریم.
با توجه به این مساله، واکنش تماشاگران نسبت به اجرای شما در جشنواره چگونه بود؟
با وجود آنکه لزوماً همه با زبان ما آشنا نبودند؛ اما با کار ارتباط برقرار کردند. این برقراری ارتباط و درک کار بیشتر به دلیل سبک و نوع اجرای ما بود که در آن از مولفههای تصویری، موسیقایی، صدا و حضور بازیگران بهره میبردیم. پس در بسیاری مواقع، ندانستن زبان، مساله چندان مهمی محسوب نمیشود؛ چرا که «زبان بدن» میتواند جایگزین آن شود و این همان هدف مطلوب و مورد نظر ما در اجرای این نمایش بوده است.
شما با این کار در جشنواره دیگری نیز شرکت کردهاید؟
در سال گذشته ما با این کار در جشنواره بینالمللی fringe نیویورک شرکت کردیم که یک جشنواره تجربی است و من از این جشنواره به عنوان یکی از بهترین جشنوارههای موجود درباره تئاتر تجربی که تئاتر مورد علاقه من است، میتوانم نام ببریم.
این جشنواره، بهترین جشنواره تئاتری امریکاست؟
تا منظور شما از بهترین چه باشد؛ چرا که جشنوارههای تئاتری زیادی وجود دارند که در آنها کارهای تجاری به نمایش در میآید؛ اما من اعتقاد دارم تا جایی که ممکن است باید از انجام کارهای تجاری پرهیز کرد. تئاتر تجربی به شناخت و درک من از تئاتر نزدیکتر است.
آیا منظور شما از کارهای تجاری، بیشتر نمایشهای سفارشی و آثاری است از حمایتهای دولتی بهره میبرد؟
نه، منظور من تئاتر گیشهای است که غالباً با مشارکت کمپانیها و شرکتهای تجاری بزرگ تولید میشوند؛ چرا که دولتها غالباً حمایت مالی چندانی از تئاتر نمیکنند؛ اما شرکتهای بزرگ در فرایند تولید تئاتر، سرمایهگذاری میکنند و در نتیجه آثار پرهزینهای ساخته میشود که البته مشتریهای بسیاری نیز جذب مینمایند که به نظر من در این شرایط، بخش بزرگی از کیفیت کار از دست میرود. در تئاتر تجربی اگر چه توجه به گیشه محدود است؛ ولی شما میتوانید از نظری کیفی و هنری بر کار خود کنترل و نظارت داشته باشید.
با وجود گیشه محدود، شما هزینة تولید تئاترهای خود را چگونه تأمین میکنید؟
قضیة من یک مقدار متفاوت است. ما در تئاترهای خود از صحنهپردازیهای مجلل و پرخرج دوری میکنیم و در این باره خیلی محدود عمل میکنیم. بنابراین پول چندان زیادی هزینه نمیشود. این هزینهها را نیز من شخصاً از طریق کارهای هنری خودم تأمین میکنم. من مجسمه میسازم و یک مجسمهساز هستم. بنابراین هر چه از راه مجسمه سازی در میآورم، مستقیماً خرج تئاترهایم میکنم.
در کل از شرایط و جشنواره تئاتر فجر راضی بودید؟
بله. من در جشنوارههای مختلفی شرکت کردهام و واقعیت این است که در همه جشنوارهها شما با مسألة کمبود وقت مواجه هستید؛ چرا که در مدت زمانی محدود، شما باید صحنه خود را بچینید و بعد یک اجرا به منظور هماهنگی و آمادگی داشته باشید و بعد از آن دو اجرا در همان روز در جشنواره بروید که قطعاً شرایط دشواری است. بنابراین شما باید خیلی آماده باشید؛ اما اینجا همه چیز خوب بود.