گفتوگو با علی نرگسنژاد، طراح و کارگردان نمایش”وقتی فرشته خواب سگ میبیند“
ما یک گروه جوان هستیم و قطعاً آزمون و خطا، گشتن در درون سبکها و گرایشهای مختلف و گونههای اجرایی متفاوت یکی از راههایی است که در پیش گرفتهایم. یعنی برای این که تئاتر را بفهمیم سعی کردهایم در هر گوشه و کنار این دنیای تئاتری سرک بکشیم. قطعاً واکنش مخاطب برایمان خیلی مهم است.
مهدی نصرتی:
اشاره:علی نرگسنژاد طراح، نویسنده و کارگردان جوان نمایش”وقتی فرشته خواب سگ میبیند” در سال 84 برای دومین بار در جشنواره فجر حضور پیدا کرده و هم اکنون در سالن کوچک مجموعه تئاترشهر نمایش خود را روی صحنه برده است.
وی متولد شهر دهدشت از استان کهکیلویه و بویراحمد است و مدت 5 سال است که به طور حرفهای در حوزه تئاتر فعالیت میکند. گفتوگو با این کارگردان 26 ساله که دیپلم ریاضی دارد درباره کار اخیرش است:
از شکل گیری گروه نمایشی”چیستی” بگویید و این که چند سال است که به تئاتر میپردازید؟
من کار تئاتر را از سال 79 با شکل گیری گروه چیستی آغاز کردم اما کار حرفهای خود را از سال 80 در پیش گرفتم و این کار ششمین یا هفتمین کار من است.
از کارهای قبلی خود بگویید و حضورتان در جشنوارههای دیگر.
در سال 83 با نمایش”گذر از روز ششم به صدایی که میشنوم” در جشنواره فجر حضور داشتم و در سال 84 با دو نمایش در مرحله بازبینی شرکت کردیم که نمایش”تابوی نخستین ماگا” در مرحله بازبینی رد شد و تنها دلیلی که توسط بازبینان نمایش ذکر شد این بود که نمیشود از یک کارگردان 2 کار در جشنواره فجر حضور پیدا کند. لازم میدانم بگویم که اتفاقاً به نظر خودم نمایش”تابو... ” از لحاظ تکنیکی به مراتب بهتر از نمایش”وقتی فرشته خواب سگ میبیند” بود. البته تا حدودی حرف آنها قابل قبول است، چرا که یک کارگردان شهرستانی با سابقه کم و قبولی دو کار از او در جشنواره فجر ممکن است عوارضی به بار آورد.
طرح اولیه نمایش چطور به ذهن شما رسید؟ آیا با طرح اولیه شروع به تمرین کردید و متن در حین تمرینات شکل گرفت یا قبل از شروع تمرینات به یک متن منسجم و کامل رسیده بودید؟
من با نمایشنامهنویسی به شکل کارگاهی چندان میانهای ندارم. متن کار نویسنده است یعنی متن استقلال خاصی دارد. جهان نمایشنامهنویسی کاملاً جهان مجزایی است از دیگر کارهای گروهی و تمرینی. البته این متن صد در صد آماده نبود اما هیچ وقت هم حین تمرین آماده نشد. اگر ویرایشی لازم بود بیرون از کار انجام میشد و شکل نهایی کار دست بازیگر میرسید. در مورد طرح اولیه نمایش هم بگویم ما یک گروه هنری داریم که اعضای غیر تئاتری نیز دارد. ما کاریکاتوریست خیلی خوبی دارم. از گرافیست متبحری برخورداریم. داستان نویس و شاعر نیز درگروه ما وجود دارد. یکی از کارهایی که گروه میکند پژوهشهای جامعه شناختی و مردم شناسی است. در یکی از پژوهشهایی که خودم با عنوان نشانه یابی اساطیری در آیینهای کهکیلویه و بویراحمد انجام میدادم به آیین نساء برخوردم که”بنگ نس” خوانده میشد یعنی صدای نس. بعد از تحقیقات و رد گیریهای اولیه مطلع شدم که این آئین تا 10، 15 سال پیش دیده میشده است. با افراد مسن نیز به صحبت پرداختیم و اطلاعات بیشتری به دست آوردیم. در همان جا جرقه اولیه نوشتن درخصوص این موضوع در ذهنم به وجود آمد. در ابتدا تلاش کردم یک کار آئینی بنویسم اما دیدم جهان نوشته من را به سمت و سوی دیگری میبرد. قلم چندان اجبارپذیر نیست. در هر حال با ایده اولیه شروع کردم و با توجه به این که هسته این آئین، تلاشی است به درک مرگ و زندگی، هسته اصلی نمایش نیز همان شد. یعنی چیستی مرگ و زندگی.
با چه هدفی تمرین را شروع کردید؟ آیا از ابتدا هدفتان حضور در جشنواره فجر بود؟
بله.
آیا اجرای نمایشتان در حال حاضر با اجرایی که در جشنواره داشتید تفاوتی دارد؟
نه. کاری که در جشنواره داشتیم ویرایش نهایی شده بود و هیچ تغییری بعد از آن در کار داده نشده است.
سوالم را طور دیگری میپرسم. آیا حضور در جشنواره روی شما و عوامل و در نهایت نمایشتان تاثیری داشته است یا نه؟
منظورتان چه تاثیری است؟
منظورم تاثیراتی است که احیاناً ممکن است از داوری و قضاوت در مورد کار شما پدید آمده باشد و یا در ارتباط با تماشاگران جشنواره تاثیری گرفته باشد که باعث بروز تغییراتی در کارتان شود؟
ما یک گروه جوان هستیم و قطعاً آزمون و خطا، گشتن در درون سبکها و گرایشهای مختلف و گونههای اجرایی متفاوت یکی از راههایی است که در پیش گرفتهایم. یعنی برای این که تئاتر را بفهمیم سعی کردهایم در هر گوشه و کنار این دنیای تئاتری سرک بکشیم. قطعاً واکنش مخاطب برایمان خیلی مهم است. به همین منظور بسیار مراقب همه چیز هستیم. با کارشناس، منتقد و حتی تماشاگر عادی به صحبت و گفتوگو میپردازیم و باید بگویم این فرایندی است که ما از کارهای پیشین خود شروع کرده و ادامه میدهیم. اما در مورد این نمایش یعنی”وقتی فرشته خواب سگ میبیند” این اتفاقات قبل از حضور در جشنواره افتاده بود و ما به شکل نهایی اثر رسیده بودیم. به همین دلیل ما بدون تغییر بعد از جشنواره در تئاترشهر حاضر شدیم.
نمایش شما در جشنواره کاندیدای دریافت چه جوایزی شد و چه جوایزی دریافت کردید؟
ما در بخش داوری انجمن نمایش در طراحی صحنه، نویسندگی و بازیگری زن کاندید بودیم. در بخش کارگردانی از ما تقدیر شد و در بخش بازیگری زن نیز موفق به دریافت جایزه اول بازیگری زن شدیم. همچنین از کانون ملی منتقدان جایزه بهترین طراحی صحنه و لباس را گرفتیم.
از انتخاب میزانسنها بگویید؟ شما از میزانسنهای معمول که در تئاتر برای نشان دادن فضا و فضای داخل خانه به کار میرود استفاده نکرده و فرمهای خاصی را نشان میدهید. دلیل این نوع میزانسن مخصوصاً در ابتدا و شروع هر قسمت از نمایشتان چه بود؟
در کارگردانی میزانسن برای من یک امر اختراعی نیست بلکه یک امر اکتشافی است. یعنی من از رابطه آدمها سعی میکنم به کشف حالات و حرکات آنها برسم. به این که آدمهایی که در فلان موقعیت قرار دارند چه واکنشهایی نشان میدهند. نگاه من در طراحی میزانسن بیشتر از آن چه که به جهان متداول تئاتری باشد، نزدیک به جهان زندگی واقعی است. ما چه آگاهانه به طراحی میزانسن برسیم و با مشی و گرایش خاصی جلو برویم و چه ناخودآگاه با یک ذهنیت کلی به طراحی میزانسن برسیم در هر صورت ما با یک سری مفاهیم سر و کار داریم. حالا اگر بیاییم و به یک طراحی خاص دست بزنیم و به یک نوع خاصی از چینش بازیگر برسیم برمیگردد به نوع جهان بینی هر کارگردان. یکی این که روابط واقعی این آدمها در جهان بیرون را درک کنیم و دیگر این که ما باید چطور این روابط را بروز داده و نمایش دهیم. قطعاً میزانسن تابع اتمسفر و رویداد اثر است.
طراحی صحنه نمایش نیز به عهده شما بود. آیا سادگی دکور و همچنین تنها استفاده از دو رنگ سیاه و سفید در صحنه دلیل خاصی داشت؟
بیشتر از آن که سادگی در طراحی صحنه باشد ایجاز وجود دارد. و موجزگرایی که ما در صحنه نمایش خود داریم به نظر من یک هماهنگی خوبی با کلیت نمایش دارد. یعنی اگر به متن نیز نگاه کنید این ایجاز را میبینید. در کارگردانی و حتی در هدایت بازیگران سعی کردیم جنس بازیها با طراحی، متن و کلیت نمایش هماهنگ شود. در جهان امروز دیگر فرصت زیادی برای ارائه مفاهیم خود نداریم. شاید عصر ما، عصری نیست که بشود آثاری با زمان زیاد و حجم بالا ساخت. همه چیز باید خیلی فشرده و سریع بیان شود تا ارتباط برقرار شده و تاثیر خود را بگذارد.
در این صورت شما در انتخاب نوع بازی بازیگرانتان نیز نقش داشتهاید؟
بله.
اگر ممکن است در این باره توضیح دهید.
این سیستم کار گروهی ماست که بازیگران در انتخاب جنس بازی هیچ اختیاری ندارند و قطعاً این استراتژی کارگردان است.
به نظر من بازی بازیگران اصلی نمایش شما یعنی مرد و زن قصه، کمی بوده و فاقد پیچیدگی و انعطاف لازم است. شاید شما بخواهید در جواب بگویید که اساساً شخصیتهای نمایش آنها بدین گونه نوشته شده است اما نظر من این است که همین نقشها را میشود با انعطاف و طراوت بیشتری ایفا کرد. کما این که بازیگر شخصیت اصلی زن نمایش شما بد بازی نمیکرد اما همانطور که گفتم به دلیل عدم استفاده از انتخابهای متنوعتر در شیوه بازی بازیگرانتان شاید با ادامه همین روند و طولانیتر شدن نمایش تماشاگر کمی احساس خستگی میکرد. یعنی شاید زمان کم نمایش شما از نکات مثبت کارتان نیز به حساب میآید.
هر اثری با اگرها و ممکنهای زیادی سر و کار دارد. من نظر شما را نمیپذیرم. ما در گروهمان شیوه مشخصی برای بازیگری داریم. یعنی برخلاف خیلی جاها که من میبینم تصور دقیقی از تکنیک بازیگری وجود ندارد ما یک شیوه کاملاً مشخص و تعریف شده داریم. بازیگران گروه ما کاملاً از متد اکتینگ پیروی میکنند که یک شیوه بازیگری کاملاً تعریف شده و مشخص است. با توجه به فهم و درکی که از این شیوه داریم سعی میکنیم آن را در گروه پیاده کنیم. به بازیگران آموزش داده میشود و بازیگران با توجه به تواناییهایشان شیوه دریافتی را به اجرا میگذارند. بازیگر زنی که شما از آن حرف میزنید جایزه بهترین بازیگر جشنواره را گرفته است و نه تنها این حق مسلم ایشان بوده بلکه در بضاعت تئاتر کشور ما این سقف بازیگری است. اگر انتظارات بیشتری وجود دارد نیاز به انقلابات بیشتری نیز هست.
من انتظار داشتم با تمهیداتی مانع روند مستقیم بازیها شوید. همان طور که گفتم بازی بازیگر زن خوب بود اما نه برای کل نمایش. شاید آن بازی وقتی به چشم میآید که بازیگر 10 دقیقه با آن شیوه به بازی بپردازد و بعد از صحنه خارج شود یا شاید بهتر بود تماشاگر را آگاه میکردید که بازیها به دلیل فضای حاکم بر نمایش بدین گونه کشدار و یکسان است.
قطعاً هر بازی که در زمینه یک اثر صورت میگیرد متکی و در پیرو آن اثر است. شاید همان طور که در زندگی واقعی نمیتوان از یک مهندس انتظار داشت که پزشکی نیز بداند، بتوانیم آن بازیهای منعطف و دگرگونه را در کارهای دیگر ببینیم. اثر ایجاب میکرد که این گونه بازی اجرا شود. نمایش ما در میان زندگی واقعی و جاری و یک نشانه شناسی که به جهان پشت زندگی واقعی می پردازد سیر میکند.
به عنوان کارگردانی که از جشنواره فجر به سالنهای تئاترشهر راه پیدا کرده و از تجربیات خود در برخورد با تماشاگران بگویید؟
در واقع شکل گیری تئاتر بر مبنای تماشاگر است. یک اثر نمایشی تا زمانی که اجرا نشود و با مخاطب برخورد نکند موجودیت پیدا نمیکند. فکر میکنم صرفاً حضور در جشنواره برای تئاتر یک موجودیت ناقص است ما وقتی نمیتوانیم از یک تئاتر حرف بزنیم که در یک مقطع زمانی خاص در معرض تماشای مردم و مخاطب قرار گیرد. در واقع واکنشهای مخاطب تمام کننده اثر است. من معتقدم نمایش ما نیز با به اجرا درآمدن در تئاترشهر موجودیت خود را ثابت کرد. ما برای رسیدن به درک و خودآگاهی به تماشاگر احتیاج داریم.
در پایان از برنامههای آینده گروه صحبت کنید؟
ما مرتب کار میکنیم و تمرینات گروه ما به ندرت تعطیل میشود. در حال حاضر نیز دیگر اعضاء گروه در دهدشت مشغول انجام تمرینات خود هستند. ما با توجه به موقعیتی که پیش بیاید و اثری که نوشته شود کار بعدی خود را آغاز میکنیم تا بار دیگر با هدف حضور در جشنواره و به مرحله اجرا رساندن کار به فعالیت بپردازیم.