در حال بارگذاری ...

گزارشی از آیینهای نمایشی نوروزی ایران در مناطق مختلف

آرتمیس نیازی مسلم است که در ایران باستان، آیینها و مراسم ویژه‌ای در مناسبتهای گوناگون اجرا می‌شده و هم اکنون بسیاری از آنها منسوخ شده‌اند و یا در نقاط دور افتاده به صورت محدود اجرا می‌شوند. بخش بزرگی از این آیینها به ...

آرتمیس نیازی
مسلم است که در ایران باستان، آیینها و مراسم ویژه‌ای در مناسبتهای گوناگون اجرا می‌شده و هم اکنون بسیاری از آنها منسوخ شده‌اند و یا در نقاط دور افتاده به صورت محدود اجرا می‌شوند. بخش بزرگی از این آیینها به تغییر فصلهای سال و بویژه نوروز اختصاص داشتند که عموماً با شادی، رقص و موسیقی همراه بودند. از میان آیینهای نوروزی که در گذشته رواج داشته، تنها تعداد اندکی همچون چهارشنبه سوری، بیرون آمدن سیاه (حاجی فیروز) و ... به ما رسیده است. هر چند خود مراسم نوروز و چیدن سفره هفت سین، بزرگترین و اصلیترین مراسم نمادینی است که در گذشته و حال در ابتدای فصل بهار (نوروز) برگزار می‌شود. آنچه در زیر می‌آید گزارشی است از چگونگی برگزار شدن آیینهای نمایشی نوروزی و زمان برگزاری آنها.

منوچهر اکبرلو، منتقد و مدرس دانشگاه در تعریف آیین چنین می‌گوید: آیین شکلی از معرفت است. اسطوره و آیین، تجسم دریافت یک قوم از جهان است و نیز می‌کوشد انسان و رابطه او را با جهان تعریف کند. آیین، یک روش تعلیم است. اجرای آیین، وسیله‌ای برای انتقال دانش و سنن یک قوم به نسلهای بعدی است. آیین برای مهارکردن هر چه بدی و بلاست و از نیروهای فراطبیعی بهره می‌گیرد. آیین نیروهای فراطبیعی را تقدیس کرده و سپاس می‌گوید.
آنگونه که «جوزف کمپل» می‌گوید، آیینها به سه دسته تقسیم می‌شوند: آیینهای لذت، قدرت و وظیفه؛ البته هستند آیینهایی که ترکیبی از این سه دسته‌اند.
منوچهر اکبرلو درباره آیینهای ایران می‌گوید:
«ایران به عنوان بخشی از تمدن کهن بشری، سرشار از آیینهاست. مشخصاً آیینهای نوروزی، غنای زیادی دارند؛ آنچنان غنی که تأثیرات عمیق آن را در آیینهای بسیاری از فرهنگهای دور و نزدیک، حتی امروز شاهد هستیم.
آیینهای نوروزی متنوع‌اند و بی‌جهت نیست که نوروز را بسیاری نمایان‌ترین جشنهای بهاری جهان می‌دانند. تقدس و بزرگی نوروز و آیینهایش از آن رو است که با ماه فروردین که ویژه فروشیها و ارواح مقدس است، شروع می‌شود. روز اول آن با نام خداوند آغاز می‌شود که اول بهار و اعتدال ربیعی و رستاخیز طبیعت و زندگی مجدد در جهان است. شهرت نوروز به نسبت دادن آن به جمشید باز می‌گردد و فردوسی بزرگ، چنین شهرتی را نصیب وی کرده و ارزش آن بدین سبب است که ایرانیان، سرشار از آیینهایی بوده‌اند که اکثرشان با سور و جشن و شادی همراه بوده است.»
وی ادامه می‌دهد: «آیینها در بسیاری موارد، شالوده نمایشی دارند؛ زیرا جملگی آنها ترکیبی هستند که برای «تماشا» به وجود آمده‌اند. چیزی که باید دیده یا شنیده شود و با تماشاگرانی حاضر؛ تماشاگرانی که بسیاری از ویژگیهای «مخاطب نمایش» را در خود دارند؛ مراسم آیینی، متشکل است از کنشی با ماهیت بسیار نمادین و استعاری. این همه را گفتیم و اکنون جایی است که باید بگوییم، آیین به شکل مشخص و تعریف شده‌اش، جایی در صحنه تئاتر ندارد. از آیین، می‌توان اقتباس کرد؛ می‌شود از آن الهام گرفت. آیین را می‌توان دستمایه گرفت؛ اما اجرای کامل یک آیین، هر چند تماشایی و هر چند نمایشی، اختلاط دو جنس ناهمگون است و محصول، هیچ مقوله مشخصی نخواهد بود و نتیجه نخواهد داد. اجرای مراسم نیایش، این آیین نوروزی و آن رقص بومی، نه تنها به نمایش بومی ختم نخواهد شد، بلکه هم آیین و هم نمایش را غلط‌انداز خواهد ساخت. آیین فقط یک منبع اقتباس است، منبعی غنی و پرمایه. جز این، راه به خطا خواهیم برد.
آیینهای نوروزی، منبعی فوق‌العاده برای اقتباس تئاتر ما هستند. منبعی پرانرژی و سرشار از زندگی برای تئاتر ما که بسیار عبوس است و دل افسرده.»
امیر کاووس‌ بالازاده درباره آیینهای نوروزی و نیز آیینهای مربوط به تغییر فصل به این نکته اشاره می‌کند که مردم ایران از گذشته‌های خیلی دور برای تغییر فصلها، ارزش بسیار قایل بودند و آیینهای خاصی را برگزار می‌کردند. آیینهای ویژه‌ای برای رسیدن بهار، تابستان، پاییز و زمستان وجود داشت که هر کدام مراسم خاص خود را داشتند. از دوران کهن، همواره دو جشن بیش از همه جشنها مورد توجه قرار داشت. یکی از این دو، نوروز و دیگری مهرگان بود. اهمیت این دو به اندازه‌ای بود که برخی از محققان؛ همچون تقی‌زاده گمان کردند با آمدن اهورامزدا در فرهنگ ایرانی، جشن فروردین جایگزین جشن مهرگان شده است؛ یعنی معتقد بودند مهرگان در نوروز برگزار می‌شده است.
وی درباره تغییر فصول و آیینهای خاص هر فصل می‌گوید: «تغییر فصلها برای مردم کهن، معانی خاصی را در برداشته است و این معانی؛ همچون گذر عمر تلقی می‌شده بهار با تولد، تابستان با جوانی، پاییز با کهنسالی و زمستان با مرگ قرین بوده است. به این ترتیب، می‌توان به اهمیت نوروز پی برد. گمان بر این بوده است که با نو شدن جهان همه چیز نو می‌شود و این نوزایی عالم با نوزایی انسان در ارتباط بوده است. از همین رو تمام آیینهایی که با برکت و باروری مرتبط بوده‌اند، پیش از نوروز اجرا می‌شدند. از جمله آنها سبز کردن هفت دانه گیاهی در هفت سینی بود که بعدها به «هفت سین» که نماد برکت است، تبدیل شده است.»
امیر کاووس بالازاده درباره مراسم ویژه نوروز چنین می‌گوید: «یکی از مراسمی که جنبه نمایشی داشته است، «نوروزی خوانی» است که پیش از نوروز اجرا می‌شده در مراسم «نوروزی خوانی» نوروزی خوانها در تمام ایران راه می‌افتادند و نغمه‌های آمدن نوروز را سر می‌دادند که اشعار آنها امروزه در چندین کتاب منتشر شده است.
از آیینهای دیگری که اجرا می‌شد، ظاهر شدن سیاه در خیابانهای شهر با صورت سیاه و لباس رنگارنگ بود که مژده آمدن نوروز را می‌دادند و به طور کلی آیین شادمانی است. درباره سیاه، چند نظر وجود دارد. برخی مانند دکتر بهار معتقد هستند سیاه که با لباس رنگارنگ قرمز، مژده رسیدن بهار را می‌دهد، نمادی از خدای شهید شونده نباتی است که شش ماه از سال؛ یعنی پاییز و زمستان در خاک مدفون بوده؛ همچون گیاهی مرده و شش ماه دیگر سال؛ یعنی بهار و تابستان ظاهر می‌شود؛ زیرا گیاهان در این هنگام سر از خاک بر می‌آورند و نماد رویش و باروری هستند. در اینجا اشاره‌ای نیز به داستان سیاوش و گیاهی که از خون او روییده است، دارد.»
آیین دیگری که وی به آن اشاره می‌کند و جنبه نمایشی داشته و در ایران اجرا می‌شده، آیین میرنوروزی است که ریشه در مراسم بسیار کهنی دارد و آن هم نماد باروری بوده است بالا زاده در تشریح این آیین می‌گوید: «در این مراسم شاه پیر را می‌کشتند و شاه جوان را به جای او بر تخت می‌نشاندند که نماد پایان زمستان و آمدن بهار بوده است. بعدها در مراسم شاه‌کشی، خون شاه پیر را بر روی زمین می‌ریختند؛ چرا که معتقد بودند باعث باروری و برکت زمینها می‌شود؛ اما چون این رسم با مذاق شاهان خوش نمی‌آمد، دگرگون شده به این ترتیب که کسی را که کشتنی بود به مدت پنج روز بر تخت می‌نشاندند و پس از آن با آیینهایی خاص و به محض فرارسیدن بهار و سال نو، فرد را می‌کشتند و شاه دوباره جوان شده را بر تخت می‌نشاندند. آیین میرنوروزی در گذشته در بین‌النهرین و ایران اجرا می‌شده بر اساس گزارش «محمد قزوینی» در مجله «یادگار»، این آیین در برخی از نواحی ایران از جمله در خراسان و همین طور بر اساس شواهد مستدل تا حدود سالهای 1324 و 1325 در کردستان اجرا می‌شده است؛ اما پس از آن آرام آرام منسوخ شد و به نقاط دور افتاده رفت.
آنچه که ایشان بر آن تأکید می‌کند، این است که همه این آیینها ریشه در مراسم پیش از اسلام داشته‌اند؛ حتی مراسم چهارشنبه سوری که به عنوان «جشن سوری» در تاریخ بخارا از آن ذکر شده است.
دکتر محمد حسین ناصربخت در شرح آیینهای نوروزی که از گذشته در ایران وجود داشته است به این نکته اشاره می‌کند که وقتی به تاریخ نمایش در ایران می‌پردازیم، ابتدا به سراغ اتفاقاتی می‌رویم که از دوران کهن، جلوه‌های نمایشی داشته‌اند و بسیاری از آنها هنوز هم در نقاط مختلف ایران اجرا می‌شوند. تعداد این آیینها به دلیل حضور اقوام گوناگون و خرده فرهنگهای مختلف در ایران زیاد است. یک گروه از برجسته‌ترین آیینهایی که ما در آنها ذوق نمایشی ایرانیان را مشاهده می‌کنیم، گروهی است که به تغییر فصل بخصوص آمدن بهار مربوط می‌شود. آیینهایی همچون «کوسه گردی» و «کوسه برنشین» که در مناطق گوناگون کشور اجرا می‌شوند، نمونه‌هایی از این گروه هستند و مربوط به رفتن زمستان و آمدن بهار هستند که فصل زایش گله است. همچنین آیینهای «عروس گله» و «پیربانو» که در مناطق شمالی کشور اجرا می‌شوند به فصل زایش زمین اختصاص دارند. دکتر ناصربخت برخی از این آیینهایی را که مستقیم به آغاز فصل بهار و نوروز می‌پردازند، این گونه نام می‌برد: «آیینهایی همچون «نوروز نوسال»، بیرون آمدن «حاجی فیروز»، «آتش افروز» و یا «میرنوروزی» که در ایام نوروز برگزار می‌شد. این آیینهای بهاری، همگی زنده شدن زمین و آمادگی گله برای زایش را گواهی می‌دهند. مردم با اجرای آنها در دوران کهن، قصد داشتند به زمین، گله و محیط پیرامون خود برکت و شگون بخشند. در دیگر نقاط جهان نیز با آیینهایی روبه‌رو هستیم که با برکت‌دهی و تغییر فصل و با شیوه تولید و معیشت مردم ارتباط دارند. اما آیینهایی که نام برده شد، آیینهایی هستند که جلوه‌های نمایشی در آنها بارزتر است و عناصری که با مفهومی از نمایش در ذهن ما جای دارند؛ همچون درام، قصه، کشمکش و ... در آنها بیشتر مشاهده می‌شود. برای مثال در آیین «عروس گله» که در گیلان اجرا می‌شود، درگیری دو نیرو با یکدیگر مشاهده می‌کنیم؛ یکی پیر و دیگری جوان. آن دو با یکدیگر می‌جنگند تا عروس را تصاحب کنند که نماد طبیعت است.»
وی تأکید می‌کند: «آیینها برای برقراری ارتباط بودند. به این معنی که مردم به نوعی با نیروهایی که پشت این رویدادها قرار داشتند، ارتباط برقرار می‌کردند و این ارتباط از طریق بازیها صورت می‌گرفت. بدین ترتیب بر محیط اطراف خود تأثیر می‌گذاشتند.» دکتر ناصربخت مراسم میرنورزی را چنین توصیف می‌کند: «در میرنوروزی، حاکمی انتخاب می‌شد و برای مدتی در ایام نوروز، فرمان صادر می‌کرد که این فرمانها به گونه‌ای خارق‌العاده بود و عادت روزمره‌ را می‌شکست. سرانجام مردم در روز پنجم، وی را تنبیه می‌کردند و او باید پنهان می‌شد. به نوعی شاه‌کشی نمادین اتفاق می‌افتاد. به طور کلی در کشورهایی که سابقه کهن دارند؛ چون سرخ‌پوستان امریکا، افریقا، خاور دور و ... شاهد اجرای مراسمی این چنین با حضور «شاه موقتی» بوده‌ایم. البته شاه موقتی، هیأتی نمایشی و کاملی از دلقک، وزرا و ... داشته است. مراسم میرنوروزی در ایران در مناطق مختلف اجرا می‌شد. گزارشهای زیادی از اجرای این آیین در کردستان و بجنورد و حفظ آن تا امروز داشته‌ایم. در مراسم «کوسه‌برنشین» پیرمردی را بر الاغی می‌نشاندند و کلاغ و کلاهی را به دست وی می‌دادند و او را از شهر می‌راندند که مفهوم بیرون راندن زمستان و آمدن بهار به جای آن را داشت.»
به گفته دکتر ناصربخت طی آیینی که به «نوروز سال»، مشهور است و در اکثر مناطق ایران نیز اجرا می‌شده، گروه‌هایی در شهر راه می‌افتادند و به شعرخوانی در کوچه‌ها می‌پرداختند و از مردم هدیه می‌گرفتند. در واقع به محیط برکت می‌دادند. حاجی فیروز نیز همزمان با رسیدن بهار در اکثر نقاط ایران ظاهر می‌شد. آنها نیز اشعاری درباره رسیدن بهار و زنده شدن زمین می‌خواندند.
پیگری این آیینها، این نکته را می‌رساند که همگی ریشه در اندیشه کهن ایرانیان دارند و راهی ارتباطی با نیروهای ماورا‌ء‌الطبیعه، هماهنگی با آنها و کنترل آنها به نفع انسان به شمار می‌آیند.
وی درباره ویژگی آیین‌های نوروزی می‌گوید: «به طور عمده این آیینها در ایام نوروز با رقص، موسیقی، شوخی و لطیفه‌گویی همراه بودند تا مردم شاد شوند و با روی باز به استقبال سال جدید بروند. این آیینها با وجود جنگها و گسستهای فرهنگی و تاریخی پیش آمده، حفظ شده و دوام آورده‌اند. گاه نیز خود را با فرهنگ جدید به وجود آمده، هماهنگ کرده‌اند، زیرا آیینهایی بودند که مردم را به وجود می‌آوردند و به بهتر شدن زندگی مردم توجه داشتند. از همین رو اعتقادات جدید ـ در صورتی که ضرر و مخالفتی از جانب آیینها دیده نمی‌شد ـ آنها را می‌پذیرفت و حتی به گسترش آن کمک می‌کرد. گاه نام برخی از آیینها تغییر پیدا می‌کرد و با توجه به محیطی که در آن اجرا می‌شد، تغییراتی نیز در خود آیین رخ می‌داد و یا رفتارهای خاصی تکرار می‌شد.
آیینهای نوروزی بویژه در مناطقی که اقتصادشان وابسته به دام‌پروری است بیشتر اجرا می‌شد. در برخی از این مناطق از اواسط اسفند، اجرای آیین «کوسه‌گردی» آغاز می‌شد.
«تکم گردانی» آیینی است که در مناطق ترک‌نشین شمال غربی ایران بویژه اردبیل و حتی مناطق آذری زبان شمال کشور اجرا می‌شده و بنا بر گرفته‌های محمد حسین ناصربخت در این آیین، عروسک بزی را می‌چرخاندند و اشعاری را که آمدن بهار را نوید می‌دادند، می‌خواندند. ناصربخت در این باره می‌افزاید: «مراسم برگزاری خود نوروز، همچون انداختن سفره هفت‌سین، جلوه نمایشی آشکاری دارد و در بسیاری از کشورهای اطراف که در گذشته بخشی از ایران بوده‌اند، برگزار می‌شود. همچنین مراسم چهارشنبه سوری که نوید آمدن نوروز را می‌دهد و با مراسمی همچون پریدن از بوته آتش، شال انداختن، کوزه شکستن، گوش ایستادن، قاشق‌زنی و مراسم دیگری که در مناطق گوناگون روی می‌دهد، همراه است که جملگی به منظور شگون و برکت بخشیدن به زندگی است. به این معنا که کهنه‌ها را دور کرده و زندگی جدید را آغاز کنند؛ حتی در گذشته آجیل چهارشنبه سوری تنقلاتی بوده که در خانه موجود بوده است و امروز به صورت صوری اجرا می‌شود.