در حال بارگذاری ...
...

نقدو بررسی نمایش ” شبهای خواهران برونته “ توسط دکتر قطب الدین صادقی

پیچیدگی نمایش و احساسات خواهران برونته بخوبی توسط کارکردهای متفاوت ابزارها به نمایش در می آید . و فضاسازی از طریق مواردی بسیار ساده از جمله نوشتن روی دیوار ، زمین ، پایین آمدن نور و ... این پیچیدگی را به خوبی نشان می دهد .

شیما بهره مند : دکتر قطب الدین صادقی در نشستی که امروز در کافه تریای اصلی تئاتر شهر با حضور گروه آلمانی مارین باد برگزار شد . به نقد و بررسی نمایش شب خواهران برونته پرداخت .
دکتر قطب الدین صادقی در مورد این نمایش گفت : خواهران برونته برای من به نوعی سه خواهر چخوف است ، البته بر عکس . چون چخوف در سه خواهر ناممکن ها را بیان کرده اما خواهران برونته ممکن ها را به تصویر می کشد .
ساختار نمایش بر اساس تولد ، عشق ،کار و مرگ است یعنی به نوعی بیوگرافی آنان است . از کودکی آنها که آموختن عشق است تا نوجوانی که تجلی عشق و جوانی که هر یک از خواهران تعابیر مختلفی از عشق دادند .
دکتر قطب الدین صادقی ، امیلی را شخصیت کلیدی نمایش دانست و گفت : آن عاشق شاگرد کشیش شده و شارلوت که عاشق مردی خیالی ( بایرن ) می شود و این شارلوت است که دنیای رویاها را لمس و درک می کند . به عقیده من شخصیت اصلی امیلی است چون به کشف عشق و زندگی و راز مرگ که همه رازهای بزرگ و عمیقی هستند می رسد . زیستن درکنار قبرستان و با آدم هایی که تنها از مرگ و زندگی در دنیایی دیگر حرف می زنند موجب می شود که امیلی به شخصیتی مرده عشق بورزد .
وی درباره داستان این نمایش گفت : اشنایدر نویسنده نمایشنامه و دیترکمل ، کارگردان نیایش به طرز هوشمندانه ای شخصیت برادر و پدر را حذف کرده و تماشاگر را روی زندگی و مرگ و احساسات این سه زن متمرکز می کند .
به رغم طبیعت تیره باتلاق ها و دنیای بسته زندگی شان این سه خواهر راهی به سوی خلاقیت باز می کنند در حالی که حتی کتاب ها و روزنامه ها از آنها دریغ می شد اما آنها ذهن خود را باز کرده و با شهامت دست به قلم بردند . به نظر من نمایش شب خواهران برونته شرح رهایی درونی و از بین برداشتن هرگونه سرکوب بیرونی است و راهی به بیرون باز کردن و اثبات خلاقیت و توانایی انسان .
صادقی با اشاره به وجود تبعیض در مورد زن در تمام دنیا این نمایش را فمنیستی دانست و گفت : به گفته ژان ژنه نویسنده ، دنیا دو تکه است . یک تکه دنیای خشن مردانه و تکه ای دیگر دنیای احساسی سرکوب شده زنان . امیلی قدرت و خلاقیتی را که در دیگران به طور بالقوه وجود دارد بیدار می کند و این هم بستگی زنانه به نوعی فمنیسم است و به عقیده من به زنان می آموزد که چگونه با همبستگی وهمیاری می توانند به قله های رفیع موفقیت دست یابند . چون تمام شرایط بیرونی ، فیزیکی و ... فراهم است تا این خواهران زنده به گور شوند .
قطب الدین صادقی با اشاره به استفاده مناسب از ابزارهای معمولی در دکور گفت : پیچیدگی نمایش و احساسات خواهران برونته بخوبی توسط کارکردهای متفاوت ابزارها به نمایش در می آید . و فضاسازی از طریق مواردی بسیار ساده از جمله نوشتن روی دیوار ، زمین ، پایین آمدن نور و ... این پیچیدگی را به خوبی نشان می دهد .
صادقی هم چنین در مورد بازی های نمایش گفت : بازی تکنیکی و بسیار خوب بازیگران به این اجسام و دکورها معنا و مفهوم می بخشد . بازی تکنیکی این بازیگران گاهی بدور از احساسات و صرفاً تکنیکی و حساب شده است که تنها بر اثر هماهنگی تکنیکی بازیگران به وجود می آید .مانند بازی کودکانه سه خواهر ، دوختن رومیزی ، نوشتن رمان و ... در این نمایش بازی ها با موسیقی و نور و عوامل بسیاری همراه است . اما موجز کنترل شده و پالوده است . به طوری که بازیگر لحظاتی سکوت می کند و به تماشاگر اجازه می دهد که بیندیشد و به عقلانیت درون ذهن آنها برسد . با اینکه این نمایش ابداً احساسی نیست اما تماشاگران در هیچ لحظه ای احساس خود را از دست نمی دهد . کارگردان از احساس به اندازه و موجز استفاده می کند . حتی در صحنه مرگ نمایش اشک انگیز نمی شود و فقط اندکی احساسی می شود . در حالی که یک کارگردان شرقی در چنین صحنه هایی حتماً اشک تماشاگر را در می آورد .
صادقی واقع گرایی آگاهانه را از برجسته ترین نکات نمایش دانست و گفت : سبک نمایش یک رئالیسم آگاهانه است نه رئالیسم وحشی و رها شده که در یک فضای باز و نه بسته شکل می گیرد . و این ها همه ما را به سوی یک تئاتر سبک و منعطف همراه با بازی تکنیکی قرار دادی و کد دار رهنمون می شود .
خرد تماشاگر در این نمایش بکار گرفته می شود تا زندگی سه خواهر به کمک درک و خرد تماشاگر روایت شود . این واقعیت گرایی در پایان نمایش در جمله ای زیبا از شارلوت به خوبی بیان می شود .
جایی که با شارلوت روی آوردن به واقعیت و دوری از بایرن ( شخصیت خیالی ) می گوید : ”بگذار واقعیت خوشبختی را مزه مزه کنم . ”
صادقی این نمایش را مردمی و همه فهم دانست و گفت : این نمایش در عین حال که با تماشاگر ارتباطی حسی پیدا می کند یک ارتباط کاملاً عقلانی نیز برقرار می کند که این عقلانیت کاملاً بر اساس احترام به مخاطب است و مخاطب از این طریق تمام احساسات و درونیات شخصیت ها را درک کرده به عبارت دیگر تماشاگر هم ارتباط فردی حسی دارد و هم ارتباط کلی با فلسفه داستان به نظر من این نمایش تداعی کننده این جمله هگل است که می گوید :‌کار هنری تبدیل امر حسی به امر روحی و تبدیل امر روحی به امر حسی است .
” وی در پایان به بازی فوق العاده بازیگران اشاره کرد و گفت : ” بازیگران این نمایش بسیار پر انرژی و عمیق بازی می کردند به ویژه شخصیت امیلی که با حرکات پر انرژی خود تماشاگر را به وجد می آورد . و این نمایش ها از آن دست نمایش هایی است که می توان با لذت بازیگران از نمایش لذت برد . “