با بهروز غریبپور درباره”تئاتر ایران در عرصه بینالمللی”
همان طور که ما امروز از تئاتر لهستان با حرارت و شور صحبت میکنیم، مطمئناً در آینده نزدیک در اروپا و آمریکا از تئاتر نوین ایران صحبت خواهند کرد.
رضا آشفته:
بهروز غریبپور؛ رئیس مبارک یونیما، رئیس خانه هنرمندان ایران و کارگردان و نویسنده تئاتر و سینما سالهاست که آثار متعددی را در صحنه و بر پرده به نمایش گذاشته است، مدیریت فرهنگی او هم تاکنون زبانزد همگان بوده است.
بهروز غریبپور سالهای متعدد دبیر جشنوارههای بینالمللی عروسکی در تهران بوده و یا به عنوان معاون و مشاور در این زمینه فعالیت کرده است. او امروز یکی از هجده تن اعضای اصلی یونیما در جهان است. بنابراین سفرهای خارجی و تحصیلاتش در ایتالیا این امکان را فراهم میکند که یکی از بهترین گزینهها برای بحث”تئاتر ایران در عرصه بینالمللی” باشد.
در این گزارش نظرگاههای او را میخوانید که در غرفه نمایش و در سالن 35 نمایشگاه مطبوعات در سال 85 گفتوگو شده است.
ضرورت ارتباطات بینالمللی
ضرورت ارتباطات بینالمللی درست مانند ضرورت ارتباطات انسانی است. همچنان که در زمینه اقتصاد اگر خودمان تولید کنیم، خودمان مصرف کنیم و هیچ گونه صادراتی نداشته باشیم، طبیعی است که به روستایی میمانیم که هیچ جادهای با روستاها و شهرهای همجوارش ندارد. اما اگر تولید، عرضه و صادر کنیم، به ناچار هم باید وارد کنیم. از این مثال اگر استنباط شود که ارتباط بین دو روستا یا دو انسان مفید است، طبیعتاً بین دو کشور و دو فرهنگ مبادلات فرهنگی باید وجود داشته باشد.
با دیدن برخی از نمایشهای خارجی برخی از رموز بر ما آشکار میشود و ما اعتماد به نفس به دست میآوریم تا بگوییم من حرفی برای گفتن دارم. خیلی از مواقع این مسیر(از مبدأ تا مقصد) با برنامهریزی صورت میگیرد.
امروز به لحاظ پژوهشی به یک اثر نمایشی نگاه میکنیم، به درستی معلوم نیست که سرچشمه آن ایران یا یونان، مصر یا چین و... است. انسانها دارای مشترکاتی هستند که این مشترکات دارای صورتهای ذهنی و بیرونی است. مهاجرت گروههای عروسکی حوزه تمدن عثمانی به مصر، به یونان و سایر کشورهای اروپایی و بازگشت این هنر به آسیا به عنوان یک پدیده جدید از صافی گذشته و پالوده بوده است، دقیقاً یک حرکت مثلِ هوای کره زمین در جغرافیای فرهنگی هم دائم در حال آمد و شد بوده است. همچنان که نمیتوانیم بگوییم که ابرها متعلق به آسمان یک کشور است، یک اثر فرهنگی نیز متعلق به یک گروه از آدمها در جغرافیایی مشخص نیست. لاجرم باید از دیگران آموخت و به دیگران نیز آموخت تا فضا به نفع جامعه انسانی پربارتر شود.
تاثیرات جشنوارههای بینالمللی تئاتر(عروسکی)
اولین تاثیری که میگذارد این است که شما با امنیت خاطر به یک کشور ثانی میروید، ابتدا دغدغههایی دارید. وقتی یک هفته با مردم و هنرمندان آن جا زندگی کردید. این فرد به گروه و کشور خودش برمیگردد، حتی به خود خودش برمیگردد و فکر میکند. او فکر میکند که به یک سرزمین فرهنگی پا گذاشته است در حالی که غربیها تمایل بیشتری داشتند تا ما را به لحاظ سیاسی مورد ارزیابی قرار دهند. ابتدا وقتی گروههای خارجی را برای سفر به ایران دعوت میکردیم، این مشکل را داشتیم که مدام رایزنی میکردیم، تلفن میزدیم و نامه مینوشتیم. به نوعی میخواستیم ترسشان را کم کنیم، انگار آنها را به وسط انبوهی آتش و خطر دعوت میکنیم. بسیاری از اینها وقتی به ایران پا گذاشتند و در جشنواره شرکت کردند و سطح جشنواره ما را مورد توجه قرار دادند، به این نکته اعتقاد پیدا کردند که نه تنها به یک سرزمین فرهنگی آمدند بلکه در این سرزمین فرهنگی انواع هنرهای نمایشی به چشم میآمد. امروز ما بر تعداد دوستانمان افزودیم. امروز اگر برای دعوت به جشنواره مبارک تهران دعوتنامهای برای آنها ارسال شود، با تردید به آن نگاه نمیکنند. لازم نیست که رایزنی کند که آیا به ایران بروم یا نه؟! آنها امروز برای سطح بالای جشنواره ما حکایتها کردهاند. در عین حال میدانم که جشنواره تئاتر عروسکی ما هنوز کاستیهایی دارد، ولی این بدان معنا نیست که آنها کاستی ندارند. بضاعت بالقوه و بالفعل ما همواره آنها را تحت تاثیر قرار داده است.
آن چه ماحصل این پیوند است و پدید خواهد آمد، در آینده نزدیک به وقوع خواهد پیوست. به عنوان مثال، یک گروه کانادایی سی و پنج سال پیش به ایران دعوت شده بودند و در جشنواره نهم ما میزبان آنها بودیم. دیدیم که روی صحنهیشان عناصر بومی ایرانی مثل فرش، سمار و غیره را گذاشتهاند. این گروه کانادایی این نمایش را که به زندگی ایرانیها اختصاص داشت، در کانادا برای بچههایشان اجرا میکردند. آنها در سفر به ایران تحت تاثیر دکوراسیون خانههای ایرانی قرار گرفته بودند و با خرید این نوع ابزار، زندگی ما را طی یک نمایش به کودکانشان آموزش میدادند. طی این سالها هم تئاتر صحنهای و هم تئاتر عروسکی عرصههای جدیدی را پیمودهاند. امروز در میان اهل فرهنگ و تئاتر، هنر و تئاتر ایران از نام و اعتباری برخوردار شده است.
دعوت دو جانبه
سالهای قبل وقتی گروهها و مدیران خارجی به ایران میآمدند، مرکز هنرهای نمایشی سعی میکرد که یکی از کارها را به آنها تحمیل کند. امروز آنها از میان آثار ایرانی انتخاب میکنند و برخی از مواقع در انتخاب یک اثر میمانند برای آن که اغلب آثار قابلیت بالایی دارند.
همان طور که ما امروز از تئاتر لهستان با حرارت و شور صحبت میکنیم، مطمئناً در آینده نزدیک در اروپا و آمریکا از تئاتر نوین ایران صحبت خواهند کرد.
تاثیر تئاتر بینالمللی فجر
آن چه در تئاتر فجر اتفاق افتاده است، به دلیل آن که تئاتر تماس بیشتری با جامعه شهری دارد تا تئاتر عروسکی، تریبون ارزشمندتری برای ایران بوده است. تئاتر عروسکی چون برای گروههای خاص سنی اجرا میشود، کمتر مورد توجه مطبوعات و رسانهها واقع میشود. ولی یک اثر صحنهای به طور رسمی و غیر رسمی اجرا میشود، موجب پدید آمدن یک موج روشنفکری میشود.
ارتباطات دنبالهدار
جشنوارهها مثل مراسم عروسی میماند، موقعی است که همه سعی میکنند تا با سیمای متفاوتی در یک جشن شرکت کنند. ما نباید زندگی عادی و روزمره را فراموش کنیم و بگوییم فقط باید در عروسیها همدیگر را ببینیم. ما در طی سال هم باید امکان عرضه آثار ایرانی در تئاترهای رسمی اروپایی و آمریکایی داشته باشیم، هم در طول سال از آنها دعوت کنیم.
در جشنواره یک گروه فرصت پیدا میکند یک یا دو اجرا داشته باشد. وقتی از یک گروه به مدت 20 تا 30 روز دعوت کنیم، آنها میتوانند ورکشاپ و جلسات مختلف بگذارند و با آثار ایرانی آشنا شوند. ما در این ارتباط کمبود داریم ولی این کمبودی نیست که جبران نشود. .
برنامههای خانه هنرمندان ایران
ما این روزها یک ورکشاپ داریم که یک کارگردان و مدیر تئاتر فرانسوی برای خانمها برگزار میکند. به دفعات سال 85 ما کارگاههای مختلف آموزش تئاتر یا احیای دانش تئاتری داریم، همچنین کوششمان این است که از طریق ایرانیهای مقیم خارج از کشور ورکشاپهایی در داخل خانه هنرمندان ایرانی برگزار کنیم تا تجربه این هنرمندان ایرانی به هنرمندان داخل کشور منتقل شود.
آموزش آکادمیک در خارج از کشور
من معتقدم که بعد از مقطع کارشناسی اگر این سفر صورت گیرد و استفاده از تجارب دیگران صورت گیرد، تاثیرات بسیار مفیدتری دارد و برای آن که در مقطع کارشناسی قائل به این شدهاید که نگاهی به هنری که آموختهاید داشته باشید و این طور نیست که وقتی خارج از کشور رفتید بلافاصله تحت تاثیر هر آن چه به شما میدهند قرار بگیرید.
من در ایتالیا از تئاتر و سینمای ایتالیا بسیار آموختم. .از هنرهای تجسمی و تماشاخانههای دولتی و غیر دولتی آن جا بسیار آموختم. . از مجموع فضایی که در اختیارم بود، توانستم در لحظه نهایت استفاده را ببرم. بنابراین تحصیل صرف را کافی نمیدانم. این که شما به دانشکده بروید و در کلاس حاضر شوید، بعد نمره بگیرید. تحصیل واقعی آموختن از فضای جاری و ساری در یک کشور است.
. لهستان، ایتالیا و فرانسه را برای آموختن تئاتر پیشنهاد میکنم. برخی از کشورها نظیر اسپانیا در حوزه تئاتر عروسکی مدرن خیلی حرف برای گفتن دارد. در دانشکدهها و آکادمیهای روسیه زمینههای خوبی برای تحصیل فراهم است. ما کوشش کردهایم در یونیمای ایران، با انتشار وب سایت خیلی از گروههای تجربی و دانشکدهها کسانی که مایل هستند از دورههای کوتاه مدت یا بلند مدت آنها استفاده کنند.
به هر حال هر کشوری در اروپا دارای یک رشته تجارب است که برای دانشجوی ایرانی علاقهمند میتواند موثر باشد.
تئاتر شرق
در ژاپن آن طور علاقهمندی به وجود نیامده که بخواهند به خارجیها آموزش دهند. به دلیل سختی و سنتی که در فراگیری تئاترشان پیشبینی کردهاند، این فرصت را به خارجیها ندادهاند. طبق این سنت باید 20 سال بیاموزیم که در مرحله بازی دهنده یک قرار بگیریم. بازیگری در آن جا در سه مرحله طولانی مدت انجام میشود. این زمان طولانی دانشجو را از آموختن بیزار میکند. در هند دورههای کوتاه مدت برای آموختن کاتاکالی وجود دارد. در چین چنین دورههایی اصلاً وجود ندارد. در ژاپن گروههای مدرن هستند که فعالیتهایی میکنند که اینها میل به سوی اروپا و آمریکا دارند. من فکر میکنم که کشوری که در دو زمینه کلاسیک و مدرن فعال باشد، بیشتر برای دانشجوی ایرانی موثر است. در کشوری مثل ایتالیا شما میتوانید از اپرا بیاموزید، کارگردانی کلاسیک و مدرن را در آن جا بیاموزید. در رُم آثار کلاسیک ببینید، در سیسیل عروسکی سنتی ببینید و... بنابراین اگر جغرافیای وسیعی باشد به بالا بردن دانش و تجربه شما بیشتر کمک میکند. چه بسا کشورهایی دیگر هم در این فهرست قرار گیرد که بستگی به زبانی است که شما میدانید و علاقهای که به آن کشور دارید. اما من آموزش بعد از لیسانس را پیشنهاد میکنم.
پیشنهاد برای سفرهای خارجی
اعزام یک گروه برای دو شب اجرا در یک جشنواره خارجی هرگز تاثیری ندارد. هر گروه که اعزام میشود، حداقل 6 اجرا ببیند و برای آن که یک جریان فرهنگی شکل بگیرد، گزارشی از وضعیت آن جشنواره و کشور میزبان بدهد که معلوم شود تحت تاثیر قرار گرفته است. فکر میکنم روش قاجاریه درست بوده است. سیاسیون و جهانگران آن دوره وقتی به کشورهای خارجی میرفتند، سفرنامه مینوشتند.
بایستی افراد اعزامی تجربیات خود را به سمع و نظر دیگران برسانند. ما اغلب متوجه اعزام برخی از افراد و چگونگی آن بیاطلاع هستیم. در حالی که گروههای غربی وقتی به ایران میآیند، خود را موظف میدانند در کتابها و مجلات مقالات خود را منعکس کنند.
تئاتر تجربی
هیچ هنرمندی خود را مبرا از تجربههای نوین نمیدانسته است. به عبارت دیگر هنرمندان مدام در حال تجربه کردن هستند. پیتر بروک، آرین منوشکین و دیگران دائماً در حال یادگیری از فرهنگهای مختلف بودند و دائماً تجربه جدیدی را میآموختند. اگر به این معنی بگوییم، باید هر هنرمندی در لحظه در حال احیای خود باشد.
برخی مثلِ گروتفسکی بعد از 25 سال کار کردن گفتند که راهی که رفتهاند، اشتباه بوده است. حالا چقدر اشتباه یا درست بوده، این نظر گروتفسکی است. او در عین حال در برخی از زمینهها موفق بوده است.
تئاتر رسمی کشور باید جایی برای تئاتر تجربی بگذارد، برای آن که تئاتر تجربی در صدد شکستن هنجارهای تئاتر رسمی است و گاهی در این زمینه موفق نمیشود. اما همین که شروع به ایجاد چالش میکند، دوباره به اصول خودش میتواند بازنگری کند. اگر تئاتر تجربی موفق باشد، برخی از تماشاگران تئاتر رسمی را به خودش جذب میکند. این تئاتر رسمی همواره در خطر از دست دادن تماشاگر است، و برای حفظ تماشاگران نیاز به بازنگری دارد. یک داد و ستدی است که میان تئاتر رسمی و تجربی انجام میشود، درواقع به وسیع کردن حوزه تماشاگر تئاتر کمک میکند.
ریزش تماشاگر
اثری که دارای ارزشهای زیبایی شناسانه عمیقتری است، میتواند در زمان طولانیتری در صحنه باشد که این به نفع گروه است. نباید مدیران ملزم به این باشند که هر نمایش 30 اجرا داشته باشد. کارها باید به لحاظ کارشناسی بررسی شود و نظر کارگردان در انتخاب سالن و زمان اجرا مهم نیست. نظر کارشناسی مدیریت ارزشمند است که بگوید چون کار شمای هنرمند جذابیتهای عام ندارد، فرصت کمتری را به شما میدهم و فرصت بیشتر را به کاری میدهم که با تماشاگر بیشتری روبرو شده است. این تخصیص زمانی باعث میشود که یک نمایش در مدت 30 شب اجرا به اندازه 5 شب اجرا تماشاگر نداشته باشد.
اگر به هنرمندی بگوید که تماشاگر نداری، او هم بگوید که اثر من عمیق است و تماشاگر نادان، این نظر اصلاً قابل قبول نیست. تشخیص این که چه کاری جذابیت بیشتری دارد، احتیاج به بازنگری و کار اصولیتر دارد.
سفر مدیران
مدیران ما احتیاج مبرم به سفرهای خارجی دارند تا با اصول مدیریت فرهنگی و گرداندن تالارهای نمایشی آشنا شوند. مدیران ما به صورت مقطعی مدیر میشوند و بعد به کار دیگری گماشته میشود، در نتیجه همه تجربههایشان از بین میرود. هرگز هیچ برنامه ریز دولت نباید با سرمایه ملت این شوخی را بکند. شما یا مدیری را برای گرداندن تئاتر آموزش میدهید و او را به کار میگیرید یا این که اصلاً او به درد چنین مدیریتی نمیخورد و لازم نیست که به جامعه تئاتری معرفی شود.
راههای جذب نیز در مخاطب سازی بسیار اهمیت دارد. اگر در روستایی یا شهری کوچک مردم شعرهای نیمایی نمیخوانند این دال بر نادانی آنها نیست. برای آن که آنان همچنان در خواندن شعرهای حافظ و مولانا و فردوسی و دیگر شعرهای کلاسیک دل خوش دارند. اگر قرار است که آنها به شعر نیمایی گرایش پیدا کنند باید قیاسی بین شعر نو و بحر طویلی که اشقیاء در تعزیه میخوانند، انجام شود. باید این ارتباطها را فهمید و رویش سرمایهگذاری کرد تا از ما نگریزند. معتقدم تئاتریها مسئول هستند که نگذارند مخاطب ما به هرز برود.