'میزگرد”بررسی تعامل و ارتباط تئاتر و رسانه در شرایط کنونی” با حضور قطبالدین صادقیْ ومجید رضائیان
میزگرد تعامل”تئاتر و رسانه در شرایط کنونی” هفته گذشته و در یکی از آخرین روزهای برگزاری سیزدهمین نمایشگاه مطبوعات در غرفه نمایش برگزار شد. به گزارش سایت ایران تئاتر، در این نشست دکتر قطبالدین صادقی مدرس تئاتر، نویسنده ...
میزگرد تعامل”تئاتر و رسانه در شرایط کنونی” هفته گذشته و در یکی از آخرین روزهای برگزاری سیزدهمین نمایشگاه مطبوعات در غرفه نمایش برگزار شد.
به گزارش سایت ایران تئاتر، در این نشست دکتر قطبالدین صادقی مدرس تئاتر، نویسنده و کارگردان و دکتر مجید رضائیان مدرس ارتباطات و روزنامهنگار درباره مسائل و مشکلات این دو حوزه در ارتباط با بحث اطلاع رسانی به بحث و تبادل نظر پرداختند. با این توضیح که هر دو بر لزوم پرداخت گسترده در مدت زمان بیشتری به این موضوع تاکید کردند، مشروح این جلسه را در پی میخوانید:
دکتر قطبالدین صادقی: مطبوعات؛ رکن چهارم توسعه فرهنگی
به نظر من یک مربع چهار گوشه وجود دارد که روند خلاقیت و آفرینش هنر را تضمین میکند که یک رأس آن هنرمندان، مجریان و خالقان، رأس دیگر مدیران و سیاست گذاران، بخش دیگر مردم و مخاطبان واقعی و رأس چهارم بدون تردید رسانههای جمعی هستند. رسانهها هستند که مابین اثر و مردم پل ارتباطی برقرار میکنند. در واقع نباید هنرمند دغدغه این را داشته باشد که مردم اثرش را می فهمند یا نه باید کار خودش را بکند. این تفاهم بین اثر و مخاطب را مطبوعات ایجاد میکنند. مطبوعات هستند که فرهنگ را بین جامعه میبرند. بنابراین نقش بسیار مهمی در ایجاد رابطه و نشر فرهنگ دارند. به همین دلیل به اعتقاد من مطبوعات و رسانهها رکن چهارم توسعه فرهنگی هستند. بنابراین هر فعالیتی درست یا نادرست ناشی از کار این چهار عنصر است. شما نمیتوانید فرهنگ مملکتی را در دورهای معتبر بدانید و نقش مطبوعات را نادیده بگیرید. مطبوعات به عنوان mass media یعنی همان رسانههای جمعی سه عملکرد بزرگ دارند که بخشی از آن جا به جایی خبر، بخش دیگر ایجاد رابطه میان عناصر پراکنده جامعه و سومین عملکرد آن تولید خبر است. بنابراین من نقش رسانه را هم عرض فعالیت هنری میدانم. هر وقت این چهار عنصر خوب عمل کردند و وارد تعریف و اهداف مشترکی شدند، یقین بدانید آن دوره، دوره پربار فرهنگی است.
دکتر مجید رضائیان: اطلاع رسانی در ایران چهار عنصره است
من ابتدا لازم میدانم چند نکته را مطرح کنم. آزادی، فرهنگ سازی، تولید نقد و اطلاع رسانی چهار عنصر قابل بحث در این مقوله هستند. در مورد آزادی باید بگویم هر موقع در کشور ما آزادی بحث اصولی پیدا کرده، هم تئاتر و هم مطبوعات جان گرفتهاند. اگر بهترین هنرمندان را داشته باشیم و بهترین اثر هنری هم بخواهد شکل بگیرد، اما از متن یک سوم حذف شود، من که در مطبوعات هستم، قرار است چه چیزی را نقد کنم؟ یک نمایشنامه کوتاه شده ناقص را؟ آزادی اصلی است که رسانه را به معنای اعم تحت تاثیر قرار میدهد. بنابراین اصل اول این است که باید بدانیم وضعیت آزادی در حال حاضر چگونه است. به اعتقاد من وضع فعلی، خوب است ولی وجوه کاستی هم دارد. در شرایط کنونی مشکل اصلی ما در سوژههاست. در 70 میلیون جمعیت چرا بهترین روزنامه به یک میلیون تیراژ نمیرسد؟ همه مشکل به ضعف صنعت چاپ برنمیگردد. با همین امکانات موجود ظرفیت بالاتر از اینهاست . مردم باید استقبال کنند اما مردم زمانی استقبال میکنند که نشریه”درون” و”محتوا” داشته باشد. یکی از ارکان محتوا این است که خواننده حس کند این روزنامه برای او منتشر شده و این جاست که بحث سوژه مطرح میشود. در نمایش هم همین بحث سوژه وجود دارد. پس سوژهها باید از دایره بسته خارج شوند.
نکته دوم فرهنگ سازی است. هم تئاتر و هم مطبوعات رابطهشان با فرهنگ صد در صد تولیدی است. این دو با هم نیز رابطه تولیدی دارند. مطبوعات باید این قدرت را داشته باشد که اگر تئاتر ضعیف بود، آن را بررسی کند. رابطه بالعکس هم باید وجود داشته باشد یعنی آن قدر کار قوی روی صحنه بیاید که مطبوعات را تحت تاثیر قرار دهد. گاهی کارهایی ارائه میشود که جرقه است، افرادی که کارهای شاخص ارائه میکنند اگردر سال چند کار نداشته باشند، گویا چراغ تئاتر همیشه خاموش است و این خیلی بد است.
مسئله سوم اطلاعرسانی است که دو نقص دارد. یک نقص به حوزه تئاتر و دیگری به مطبوعات برمیگردد. نقصی که به تئاتر برمیگردد این است که ما خیلی حساسیم که همه چیز عالی باشد ولی بعد فراموش میکنیم که این کار باید خروجی داشته باشد. یعنی باید روابط عمومی قوی باشد تا کار به خوبی ارائه شود. اگر یک کار فوق العاده قوی اطلاع رسانی مناسبی نداشته باشد مخاطب نخواهد داشت. چون اساساً هنر بدون ارتباطات معنا ندارد.
اما نقص مطبوعات این است که ما خبرنگار کارشناس کم داریم. خبرنگار حوزه تئاتر باید تئاتر را خوب بشناسد. در دنیای امروز روزنامه نگاری رشته مستقل نیست بلکه میان رشتهای است. یعنی روزنامهنگاری در رشتههای مختلف تخصصی میشود و ما باید به سمت تخصص پیش برویم.
مورد چهارم نقد است. از من پرسیدند اطلاع رسانی در ایران چند عنصره است؟ گفتم: چهار عنصره. چون کسی به چگونگی و چرایی کاری ندارد. این در حالی است که اطلاع رسانی در دنیا شش عنصره است. روزنامه نگاری به سمت روزنامه نگاری تحلیلی پیش رفته است. مشکل دیگر این است که نقد قوی بسیار کم نداریم. منتقد ما کار قدرتمند انجام نمیدهد. من داور جشنوارهها بودهام و دیدهام کاری که منتقد انجام داده نقد نیست تنها یک یادداشت است. چون نقد عمودی است و باید در نقد ریشه یابی صورت گیرد. یک نقد خوب میتواند جریانی را در تئاتر متحول کند یا جریانی را ایجاد کند.
دکتر قطبالدین صادقی: ایدئولوژیزدگی شدید، آفت کار فرهنگی
در تکمیل صحبتهای آقای رضائیان باید نکاتی را بگویم. یکی از مسائلی که فضای فرهنگی را آزار میدهد این است که روزنامهها بیش از حد ایدئولوژیک و سیاسی هستند. یعنی بار فرهنگی آنها کمتر از بار سیاسی است و هر روزنامهای یک نحله فکری مشخص دارد که به او اجازه نمیدهد هر اثری را با دید فرهنگی ببیند. خط کشیهای ایدئولوژیک بسیار تند و تیز است. مثال میزنم، روزنامه لوموند همان قدر سیاسی است که فرهنگی نیز هست. این روزنامه ابژکتیو است یعنی سعی میکند تحت تاثیر سیاست خاصی قرار نگیرد و عینیتگرا باشد. ما این را کم داریم. چون اغلب روزنامههای ما متعلق به جناحهای خاص سیاسی هستند. این سیاستزدگی بیش از حد روزنامههای ما مسئله فرهنگ را مخدوش میکند.
نکته دیگر این است که ما منتقد حرفهای نداریم. استثناها را کنار میگذاریم ولی اغلب کسانی که مینویسند تخصص ندارند. حتی عدهای دانشجو هستند. عدهای از همین دانشجویان که نقد مینویسند از درس من 14 گرفتهاند. این افراد با این دانش اندک مقاله مینویسند و این قبل از این که مشکل آن فرد باشد، مشکل آن مسئول صفحهای است که نمیداند فردی که مقاله مینویسد چقدر میداند! حتی برخی گزارشگران دامنه دانش اندکی دارند و گاه از من میپرسند ما چه باید بگوییم؟ به من میگویند بیوگرافی خودت را بگو. چطور وقتی بیوگرافی من را نمیدانند با من گفتوگو میکنند. اینها را میگویم برای این که بگویم چقدر همه چیز مبتدی است. گاه شاهکارها دیده نمیشوند و گاه یک کار بسیار کم مایه پرقدرت معرفی میشود. اغلب نقدهایی که نوشته میشوند نشان میدهد نویسنده جزء مبتدیترین افراد است. قصه را تعریف میکنند و عدهای که میخواهند اندکی متفاوت باشند در مقام تئوریسین، نظر میدهند. در حالی که کار نقد نظریه پردازی نیست. کار منتقد آشکار کردن معانی پنهان یک اثر است. همان چرایی و چگونگی که آقای رضائیان اشاره کردند. یک نقد خوب میتواند بر هنرمند اثر بگذارد و آموزنده باشد. یا میتواند به مردم بیاموزد و یا قادر است بر مسئولان اثر بگذارد. ولی متاسفانه گویا هدف پر کردن صفحه است. هنرمندان تشنه منتقدان بزرگ هستند. من استادی داشتم که منتقد بزرگی بود. اگر او به کاری اعتنا نمیکرد و آن را نقد نمیکرد، بزرگترین توهین به شمار میآمد. هنرمندان به او میگفتند چرا نقد ننوشتی؟ ننوشتن او یک خسران بود. اما در کشور ما چه منتقد بنویسد و چه ننویسد هیچ تاثیری در سرنوشت یک نمایش ندارد. تنها زمانی تاثیر دارد که نمایش به سمت عوامزدگی میرود. این که کارگردان از یک چهره سینمایی و تلویزیونی استفاده کند و با تبلیغات مدام این را برجسته کند، به طرف عوامزدگی رفتن است و کشف امکانات هنر نیست. زمانی منتقدان موفق هستند که ارزشهای فرهنگی اثر را بشکافند و تعبیر کنند. به پرسشهای بالقوه مردم پاسخ داده و لذت و اشتیاق هنر نمایش را در مردم برانگیزند. کم دیدم مقالاتی را که ارتباط مردم با نمایش را هموار کرده باشند. این در حالی است که نقد مانند هنر نمایش یک کار آفرینشی و خلاق است. من برای شما نقدی میآورم که حتی چهار پاراگراف اول آن را متوجه نمیشوید. آیا مسئولان صفحه نمیپرسند این یعنی چه؟ اغلب با اسم مستعار مینویسند و مسئول صفحه نمیپرسد چرا نام مستعار؟ ماحصل بحثم این است که تخصص و فرهنگ وجود نداردو ایدئولوژیزدگی شدید است. همین است که شما چه شاهکار بزنید و چه نه، فرقی نمیکند. کافی است شما دوستی در مطبوعات داشته باشید. اما به دانشجویانم میگویم از غیر منصفانهترین نقدها هم به سادگی نگذرید و چیزی در آن پیدا کنید. اولین کار فرد مسئول این است که کار عرقریزان گروه را که ماهها به طول میانجامد ببیند. قلم بیرحمی که در عرض دو ساعت مینویسد چند ماه کار را درک نمیکند. نمیگویم کارها را تایید کنید ولی احترام بگذارید. مطلقزدگی و مطلقگرایی وجود دارد و این در حالی است که جهان هنر جهان نسبیت است.
دکتر مجید رضائیان: مطبوعات باید تخصصی شوند
این عیب نیست که روزنامهای به سینما بپردازد یا در ورزش به جای پینگ پنگ به فوتبال بپردازد. عیب آن جاست که به پینگ پنگ نپردازد یا وقتی به سینما میپردازد به تئاتر بها ندهد. چون به هر حال رسانه به مخاطب نگاه میکند. اما مطبوعات باید به سمت تخصصی شدن پیش بروند. مدتی است که من بحث جشنوارههای تخصصی مطبوعات را پیگیری کردهام که به نتیجه هم رسیده است. ما باید به روزی برسیم که در ایران روزنامه اقتصادی، روزنامه سیاسی نباشد. الان هم سنگ بنای جشنوارههای تخصصی دارد گذاشته میشود تا الگویی باشد برای انتشار روزنامههای تخصصی. مادام که این اتفاق نیفتاده اولین کاری که ما باید انجام دهیم این است که توان کارشناسی را در هر حوزه بالا ببریم. یعنی همین ایرادی که به مطبوعات میگیریم حتماً به تئاتر وارد است. تئاتر بیمایه کم محتوا هم داریم که عوامزده است و بهترین سالن هم در اختیارش قرار میگیرد و از آن سو مطبوعات عوامزده به سراغش میروند. پس ببینید این معادله دو سویه است.
دکتر صادقی: هر قدر فضا بازتر، آزادی عمل بیشتر
یکی از چیزهایی که بسیار حائز اهمیت است این است که هر چقدر فضا دموکراتیکتر شود و روزنامهها مستقلتر باشند آزادی عمل بیشتری وجود دارد و نیروها بیشتر خود را نشان میدهند و هر قدر دولتیتر باشند یک سویهتر هستند و تاثیری نمیگذارند. طبیعی است که دولت هم در همه جای دنیا دنبال سهم و جا پای خود بگردد. در روزنامه لوموند همان قدر به تئاتر بها میدهند که به سینما یا به نقاشی. یعنی همه هنرها جایگاه و ارزش خود را دارند. هر جا سهم ایدئولوژی و دولت وسط میآید خود به خود بخشی از واقعیت مخدوش میشود. هر قدر فضا بازتر باشد اطلاعات آزادانهتر رد و بدل میشود و فضا سالمتر است. متاسفانه حتی در جامعه ما روزنامههایی که داعیه این قضیه را دارند از آن طرف بام افتادهاند و اسیر خط کشیها و مرزبندیهای خاصی شدهاند. ضمن این که آدمهای متخصص هم نداریم چرا که آدم متخصص با نوشتن نقد نمیتواند زندگیاش را تامین کند. یکی از مشکلات اصلی همین است. هنرمند هم اگر بخواهد تنها به گیشه و مردم تکیه کند باید کار عوامانه انجام دهد. دولت هم به تمامی زندگی هنرمند را تامین نمیکند. این ترکیب کمک دولت و مردم ناهمگون است. منتقد هم باید به گونهای بنویسد که هم خوانندهها را حفظ کند و هم مسئولان را راضی نگه دارد.
دکتر مجید رضائیان: مشکل عمده؛ مدیریت در رسانهها
من هم در پایان این را اضافه کنم که در رسانهها بخش عمده مشکل به مدیریت برمیگردد. حتی آن کسی که متخصص است و حاضر است نقد خوب بنویسد در جایی نمینویسد که احساس کند مدیریت با او مشکل دارد. وقتی مدیر نقد را نمیشناسد و اصلاً منتقد خوب و بد را از هم تشخیص نمیدهد چطور انتظار داریم کار پیشرفت کند. اولین پرسش من که سالهاست آن را پیگیری کردهام این است که در همه جای دنیا ما به ناشر میگوییم ناشر ولی در ایران به این فرد میگوییم صاحب امتیاز، در همه جای دنیا به سردبیر کل میگوییم سردبیر کل ولی در ایران میگوییم مدیر مسئول. این عنوانی که ما در قانون مطبوعات داریم حاوی پیام است. مدیر مسئول یعنی فردی که حتماً در برابر قانون و در برابر آن چه قرار است چاپ کند، مسئول است. چطور میشود من که در صنایع غذایی تخصصی ندارم مجوز کارخانه ماکارونی میگیرم؟ آیا این سوال نیست؟ ولی در مطبوعات بدون تخصص مجوز میدهند. ما گفتهایم که آیا شما قبول دارید برای دادن امتیاز فرد باید متخصص باشد؟ یعنی مدیر مسئول حتماً باید متخصص باشد. از این جا به ترتیب پایین میآید تا به مسئول صفحه میرسد که آقای صادقی از آن نام بردند.