با آروند دشتآرای؛ کارگردان درباره”تئاتر ایران در عرصههای بینالمللی”
در صد سال اخیر اجراهای بینا فرهنگی به وجود آمده و پدیدهای است که بیشتر با توجه به تجربیاتی که پیتر بروک، آرین منوشکین و دیگران در نقاط مختلف در ارتباط با هنرمندانی از ملیتها و فرهنگهای گوناگون آثار در خور تاملی را خلق کردهاند.
رضا آشفته:
آروند دشتآرای؛ کارگردان نو جو و خلاق ایرانی است که در مدت زمان کوتاه با ارائه آثاری در خور توجه تبدیل به چهرهای قابل اعتنا شد.
او توانست با اجرای”پروانه و یوغ” در ایران و فرانسه ارتباطی بین بازیگران دو کشور آسیایی و اروپایی برقرار سازد. همچنین دشتآرای دورههای کارگردانی و بازیگری خود را در ایتالیا گذرانده است. همینها دلایل محکمی برای تهیه گزارشی از نظرگاههای او درباره موضوع”تئاتر ایران در عرصه بینالمللی است که در ادامه میخوانید:
ضرورت ارتباط فرهنگی
در صد سال اخیر با پدیدههایی مواجه شدهایم که پیش از این با آن برخوردی نداشتیم. ایجاد کشورهای بینالمللی، یعنی کشورهای چند فرهنگی، از جمله این موارد است. در حال حاضر شاهد هستیم که یک خانم هندی با یک آقای انگلیسی ازدواج کرده و بچه آنها در ایتالیا بزرگ میشود. از این قبیل کوچک شدن مرزهای جغرافیایی به وفور دیده میشود. ما در جامعهای زندگی میکنیم که مرزها و فرهنگهای چند ملیتی در هم ادغام شدهاند. در کشوری مثل استرالیا، کانادا، آمریکا و انگلیس(کشوری که به آن هفتاد و دو ملت میگویند) خانوادههایی را میبینیم که از چنین پیچیدگیهایی برخوردار شدهاند. این طبعاً در کشورهای خارج از اروپا نیز به تدریج تاثیرگذار است.
ارتباط در صد سال اخیر خیلی راحتتر شده و فواصل بین آدمها با توجه به تکنولوژی موجود خیلی گستردهتر و راحتتر شده است. به ناچار ارتباط فرهنگی جزء لاینفک زندگی ما به شمار میآید. اگر خودمان را بررسی کنیم، از رفتارشناسی، از پوشاک، از خوراک، از نوع اندیشه و شیوه زندگیمان درمییابیم که هر بخشی از یک فرهنگ و ملیت خاص برداشت شده است. به ناچار این نوع ارتباطات به روند تئاتر، هنرهای نمایشی، تجسمی و کاربردی تاثیرگذار است.
اجراهای بینافرهنگی
در صد سال اخیر اجراهای بینا فرهنگی به وجود آمده و پدیدهای است که بیشتر با توجه به تجربیاتی که پیتر بروک، آرین منوشکین و دیگران در نقاط مختلف در ارتباط با هنرمندانی از ملیتها و فرهنگهای گوناگون آثار در خور تاملی را خلق کردهاند.
این کارگردانها با سفرهای متعدد در اقصی نقاط دنیا و تبادل اطلاعات فرهنگی به موقعیتهای مشترک فرهنگی رسیدهاند.
پژوهش فرهنگی
من مبنای کار خود را پژوهش فرهنگی قرار دادهام. آن چه در پیاش هستم، به آن”تئاتر غیر متعارف” گفته میشود. بنابراین اسم تئاتر خود را”تئاتر تجربی ـ پژوهشی” گذاشتهام. به نظرم تئاتر پژوهشی درستتر از تئاتر تجربی است. یعنی ما رخوتی نسبت به موضوعی داریم و به آن نگاه میکنیم.
انقلاب صنعتی، انقلاب اطلاعات، انقلاب کشاورزی و... به طور موازی در ایران دریافت میشود. جامعه ما سنتی است که در آن انقلاب صنعتی در حال شکل گیری است و اطلاعات به آن هجوم آورده است و... این پدیدهها ما را به یک عکسالعمل وامیدارد. این عکسالعمل شامل پژوهش کردن در یک سری پدیدههاست. در تئاتر نیز تئاتر پژوهشی در چالشگری با تئاتر متعارف است.
با خردمند
دورههایی پیش شهرو خردمند در ایتالیا دیدهام. خردمند پیش از انقلاب در کارگاه نمایش به همراه آربی آوانسیان، آشور بانیپال بابلا و اسماعیل خلج گروه مستقلی داشت. او هم اکنون در ایتالیا یک تئاتر مستقل دارد و به عنوان بانوی اول کشور ایتالیا شناخته شده است. سالن شهرو خردمند در شهر رم یک سالن شناخته شده و مطرح است.
متد جان مارتین
همچنین در متد جان مارتین شرکت کردم. این متد در زمینه بازیگری است که 2 سال از زمان مطرح شدنش میگذرد. متد جان مارتین را در دورههای بینا فرهنگی آموختم. این متد شامل مجموعهای از تمرینات، نگاه تئاتری و آموزش به بازیگر و شناخت بازیگری است که از اجماع تمام فرهنگهای دنیا اتفاق میافتد. با یک نگاه پایه در مجموعهای گردآوری شده است تا به بازیگران مجموعهای از تعلیمات بازیگری دنیا و فرهنگهای مختلف را آموزش دهند.
پروانه و یوغ
در سال گذشته با همراهی اعضای گروهم و چند بازیگر برجسته از گروههای دیگر ایرانی و همچنین دعوت از تعدادی از بازیگران فرانسوی یک دوره ورکشاپ در ایران برگزار شد. در این دوره نمایشی به نام”پروانه و یوغ” با نویسندگی محمد چرمشیر شکل گرفت.
ما یک سال برای بازیگران فرانسوی اعتمادسازی کردیم تا توانستیم آنها را به ایران دعوت کنیم. برای اولین بار بعد از انقلاب بود که یک گروه خارجی برای کار کردن در ایران مستقر میشدند. یک ماه تمرین و بعد اجرا جزء برنامه ما بود. بازتاب اولیه این حرکت اعتمادسازی بود، برای آن که آنها با حضور در گالرهای نقاشی، سالنهای سینما و تئاتر و خانوادههای ایرانی توانستند به نگرش تازهای از زندگی و فرهنگ ایرانی برسند. تقریباً90% این افراد دوباره میخواهند به ایران برگردند.
این بازیگران فرانسوی پیش از سفر و کار در ایران با دادههای رسانههای غربی به تصوری غلط از کشورمان رسیده بودند اما با حضور در ایران با فرهنگی غیر قابل انکار روبرو شدند. آنها با اشک ایران را ترک کردند.
در”پروانه و یوغ” علاوه بر تجربه تئاتری، دو فرهنگ ایرانی و فرانسوی با یکدیگر در ارتباط بودند. در این ارتباط ما نیز از فرانسویها نکتههایی را آموختیم.
اجرای”پروانه و یوغ” در ایران همراه با یک سری سخنرانی درباره فرهنگ فرانسه در خانه هنرمندان ایران اجرا شد. استقبال از این نمایش در ایران خیلی خوب بود و ما مجبور شدیم که چندین اجرا بگذاریم. متاسفانه به لحاظ نقد و تحلیل بازتاب در خور توجهی نداشت، من انتظار داشتم که تحلیلگران و منتقدان تئاتر درباره برخورد دو زبانه نظرات خود را در مطبوعات منعکس کنند.
در فرانسه استقبال بهتر بود. در شبی که مشهور به شب سفید است در تمام فرانسه در چنین شبی جشن میگیرند. در شب سفید خیلی از”پروانه و یوغ” استقبال شد. دو نقد محکم درباره کار نوشته شد. همچنین از نمایش ما دعوت شد که 30 شب دیگر در پاریس اجرا شود. بیشترین نکتهای که برایم اهمیت داشت، ارتباطی بود که بین ما و فرانسویها شکل گرفت.
فرانسویها حتی به این نکته رسیدند که ایرانیها به لحاظ داشتن تئاتر عقب مانده نیستند. آنها خوشحال بودند از این که میدیدند ایرانیها با نگاه خودشان ونسان ونگوگ غربیها را معرفی میکردند. همچنین به دلیل استقبال از متن قرار شد که آن متن با ترجمه تینوش نظمجو در فرانسه چاپ و منتشر شود.
از دیگر اتفاقات این ارتباط دو سویه، تشکیل یک کارگاه بازیگری تحت نظر من در فرانسه است که در آینده به وقوع میپیوندد. ناگفته نماند که قرار بود در نمایش”راه رفتن در میان ابر با چشمان بسته” نیز در کنار هدا ناصح یک بازیگر انگلیسی بازی کند و متاسفانه بنا بر دلایلی این مهم اتفاق نیفتاد.