گفتوگو با”داود فتحعلیبیگی”؛ نویسنده و کارگردان”غروب مضحک صمصام میرزا”
وقتی من تئاتر ایرانی را دوست دارم و خوب هم بلدم، چرا بگذارم که این چراغ خاموش شود، حداقل این که چند نفری هم در کنار من این نوع تئاتر را یاد میگیرند. مردم عام هم از دیدنش لذت می برند. به اعتقاد من از شکلهای دیگر تئاتری هم سختتر است چون باید کلی قرارداد یاد بگیریم که یادگیریاش هم بسیار سخت است.
نیلوفر رستمی
اشاره:
داود فتحعلیبیگی، نویسنده، بازیگر، پژوهشگر و مدرس این روزها در تالار سنگلج نمایش”غروب مضحک صمصام میرزا” را هر شب ساعت 30/18 روی صحنه میبرد.
فتحعلیبیگی یکی از کارگردانان و پژوهشگران پرکار در حوزه تئاتر ایرانی است و تا به حال تمامی اجراها و پژوهشهایش در حوزه تئاتر ایرانی از جمله نمایش تخت حوضی و تعزیه بوده است.
از کارهای این کارگردان میتوان به نگارش و کارگردانی نمایشهایی نظیر”رام کردن زن سرکش”، ”دار و دلدار”، ”راز عروسک”، ”این غرفه از بهشت”، ”زلیخا نامه”، ”پهلوان کچل و اژدها” را نام برد.
همچنین از بازیهای وی که به سالهای دور برمیگردد میتوان به بازی در نمایش”سلطان و سیاه” به کارگردانی علی نصیریان، ”یک مضحکه” به کارگردانی رضا کرمرضایی و”خاطره دو دوشنبه” به کارگردانی مجید جعفری اشاره کرد. وی بازی در یک فیلم سینمایی را نیز در کارنامه کاری خود دارد؛ بازی در فیلم سگکشی به کارگردانی بهرام بیضایی.
داود فتحعلیبیگی، دارای کارشناسی نمایش است و مدرک درجه یک هنری(معادل دکتری) از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم دریافت کرده است. با فتحعلیبیگی به بهانه نمایش اخیرش”غروب مضحک صمصام میرزا” گفتوگو کردیم.
به نظرتان چقدر نمایش”غروب مضحک صمصام میرزا” از نمایشهای تخت حوضی اولیه فاصله گرفته است؟ و چقدر وامدار نمایشهای آن دوره است؟
وقتی نمایش تخت حوضی وارد صحنه قاب عکسی میشود به ناچار بخشی از ویژگیهایش را از دست میدهد. در تاریخ تئاتر دورهای شکل گرفت که نمایشگران تخت حوضی میل به بازی در نمایشهای سالنی نشان دادند و برای آن که تماشاگر آن موقع میل به تماشای دکور عریض و طویل داشت و البته به راحتی هم نمیشد که دکورهای عظیم را جا به جا کرد، نمایشگران ترجیح دادند وسایل کمتری را در صحنه قرار بدهند و قراردادهایی را ایجاد کنند تا بتوانند راحت همان نمایش تخت حوضی را در سالن به اجرا ببرند. درواقع من با تئاتری مواجه هستم که بخشی از عناصرش را از دست داده و بخش دیگرش به واسطه تاثیر تئاتر فرنگی دچار تغییراتی شده است در حالی که ما هنوز میخواهیم که به اصول قدیمی وفادار باشیم، بنابراین من آمدم در نمایشم از سکو استفاده کردم که یادآور تختهای روی حوضی باشد و از حداقل دکور و لوازم صحنه هم استفاده کردم. در نتیجه من خودم را وفادار به قراردادهای اولیه نمایش تخت حوضی میدانم ضمن این که سعی کردم نمایش با صحنهی قاب عکسی هم هماهنگ باشد.
فکر میکنید”غروب مضحک صمصام میرزا” نمایشی مدرن از نمایشهای تخت حوضی است؟
به نظرم از لحاظ شیوه اجرایی نمایش مدرنی را روی صحنه بردم، چرا که خیلی از تئاترهای مدرن هم از داشتن دکورهای پرهزینه و بزرگ پرهیز میکنند. ضمن این که به هر حال ما مجبوریم مدرنتر از دورههای قبل نمایشهایمان را اجرا کنیم، مثلاً خیلی از قصهها و حرفها و مضامینی که درنمایش مطرح شده خاص دوره امروز بوده، مثلاً ما در نمایش از SMS گفتیم یا از تلفن و اینترنت. البته خیلی از قصهها و مضامین قدیم هم امروز قابل اجرا نیستند و یا سلیقههای امروزی جوابگویشان نیست. به هر حال ما یک مشکل اصلی هم داریم، این که بخش وسیعی از اطلاعات نمایشهای تخت حوضی آن موقع جایی ثبت نشده است، یعنی اگر بخواهیم نمایش تخت حوضی اصیل را ببینیم یا دربارهاش اطلاعاتی کسب کنیم، نمایشنامه و سند و مدرکی از دوران اولیه پیدا نمیکنیم، چیزهایی هم که یافته میشود بیشتر خلاصهای از نمایشنامههاست و کمتر دارای ترفندهای ناب کمدی دوره قدیم. اگر فیلمی هم از نمایشگران تخت حوضی تهیه شده باشد مسلماً از آدمهای جدیدتر است نه قدیمتر. با این حال من در اجرایم از ترفندهای قدیم هم بهره بردم چون باور دارم که این ترفندها نه تنها کهنه نیستند بلکه جذابیت بسیار هم دارند. مثلاً آوردن تلفن توسط شخصی در صحنه یادتان هست؟ به جای آن که میزی بگذارم و روی میز تلفن را قرار بدهم. از روش یک لحظه آوردن تلفن در صحنه استفاده کردم که به همان اندازه کارکرد نمایشی دارد و یا مثلاً به جای این که زنگی جلوی در خانه تعبیه کنم تا بازیگرم زنگ در را بزند، صدای تق تق در را با دست و صدا خودش ساز میکند، این نه تنها شیوه ابتدایی نیست بلکه به معنای واقعی کلمه کارکرد مدرنی دارد همچنین از سکو هم استفادههای چند گانه بردم. اینها همه به نظرم مدرن است هر چند که در کشور ما مدرن درست تعریف نشده است. به نظر من هر اثری که بتواند پیامش را درست منتقل کند، آن اثر بی شک ویژگیهای زمان روز را دارد.
یعنی شما میل به اجرای نمایش تخت حوضی به شیوه سنتیاش را داشتید و فقط به دلیل اجرایش در تالار مجبور به تغییراتی شدید؟
اصلاً، من معتقدم که نمایش سنتی دوره تکاملیاش را سپری کرده و به اوج خود رسیده، ما فقط داریم بر مبنای قراردادهای اولیه، داستانهای جدیدی را خلق میکنیم. ضمن این که هر پدیده نمایشی در دنیا با ارزش است و هیچ وقت کهنه نمیشود. در تخت حوضی بحثی به اسم گریز زدن مطرح میشود، به این معنا که ما میتوانیم از طریق گریز زدن قدیمترین داستانها را به هم پیوند بزنیم و به روزش کنیم. ما دقیقاً همین کار را انجام میدهیم.
نمایش تخت حوضی و حضور سیاه همچنان برایمان جذاب است، چون ریشه در فرهنگمان دارد و برایمان یک جوری نوستالژی دارد اما بی تعارف تعداد تماشاگران آن بسیار کم شده حداقل قشر روشنفکر جامعه دیگر میل چندانی به دیدن این گونه نمایشها ندارد آیا این بدین معناست که نمایش تخت حوضی به نمایش موزهای تبدیل شده و دیگر کارکردش را از دست داده است؟
ببینید اگر بخواهیم طبق تقسیم بندی آل احمد پیش برویم، پس همه میتوانند روشنفکر باشند، شما چه میگویید؟ کسانی که در نمایش”غروب مضحک صمصام میرزا” بازی میکنند، اکثراً فوق لیسانس یا لیسانس دارند و به خاطر علاقهشان در این نوع کارها ظاهر میشوند حالا برعکس حرف شما من میخواهم بگویم نمایشهایی که مدعی مدرن بودن را دارند اما بدون تماشاگر غیر تئاتری روی صحنه میروند، تکلیفشان چیست؟ نمایشهایی که ما اجرا میکنیم یک جور شبیه قصهگویی مولوی است البته قصدم اصلاً برابری با مولوی نیست، مولوی چیز دیگری است، میگویم شبیه به آن. به نظرم هر تئاتری تا زمانی که مخاطب دارد، میتواند ادامه پیدا کند چون جامعه حتماً به آن هنوز احساس نیاز میکند و برعکس تئاتر مدعی مدرن بودن اما بی تماشاگر، محکوم به فناست.
نمایش تخت حوضی دارای دو هدف اولیه است. یکی از اهدافش سرگرم کردن تماشاگر است و دوم این که در عین سرگرم کردن، پیامهای اخلاقی را هم منتقل کند اما ظاهراً این پیامها چندان به روز نمیشوند؟
اساساً وجه سرگرم سازی، یکی از وظایف اصلی تئاتر در تمام دنیا تعریف شده و از نیاز همه آدمها ناشی میشود، حالا در گذشتهها در نمایشهای تخت حوضی کمتر عمق اندیشه به چشم میخورد و بیشتر بذله گویی و ایجاد نشاط در محوریت بود. اما از وقتی که روشنفکری در حوزه تخت حوضی هم وارد شده مضامین قصهها عمیقتر، فلسفیتر و با نگاه اجتماعی همراه شده است. همچنین حالا اگر کسانی به دنبال این گونه تئاترها نمیروند، جدا از عدم علاقه باید بگویم که بی تعارف بلد نیستند.
نمایشهای تخت حوضی وقتی در سالن تئاتر به اجرا میرود. طبعاً کمی از ویژگیها و جذابیتهای اجرایش را در میان مردم و به شیوه اصیل خود از دست میدهد، شما برای جبران کردن این حسها چه تدابیری را در اجرایتان لحاظ کردید؟
اصولاً اجرا شدن نمایش در میان حلقه تماشاگران و خارج از صحنهی قاب عکس یک جور احساس غرابت و صمیمیت را بین تماشاگران و بازیگران به وجود میآورد. در نمایشهای تخت حوضی و تعزیه این احساس به میزان بالایی همیشه وجود داشته است. تماشاگر احساس میکند که خودش هم در بازی شریک است اما وقتی همان نمایش را که مسلماً با کمی حذف و اضافات همراه است، میآوریم در تئاتر جعبهای نشانش میدهیم، این حس صمیمت کمرنگتر میشود. بدیهی است که روی سکو و در میان جمعیت اجرای نمایش چیز دیگری میشود.
این علاقه شما به نمایشهای ایرانی از کجا میآید؟
من از دوران نوجوانی به تماشای تعزیه میرفتم و اساساً به خاطر تعزیه به تئاتر علاقهمند شدم، بعدها در دوران دانشگاه هم علاقهام بیشتر شد و تصمیم گرفتم که تئاتر ایرانی را از جمله تعزیه و نمایش تخت حوضی را دنبال کنم.
لطفاً از ویژگیهایی که نمایشهای ایرانی برایتان دارند، بگوئید، چرا تا به حال مثلاً سبکهای دیگر نمایشی را امتحان نکردید؟
نمایش تخت حوضی و تعزیه ریشه در فرهنگ خودمان دارند، بعد هم نمایشهای تخت حوضی از دسته تئاترهای روایتی هستند، میدانید که تئاترهای روایتی از پرامکانترین تئاترهای دنیا محسوب میشوند که میتوان به این شیوه با کمترین امکانات هر نوع قصهای را در هر مکانی اجرا کنیم. قصه میتواند در دریا باشد یا در بیابان و یا... نمایش تخت حوضی گاهی در قهوه خانه اجرا میشد و گاه به فصل سرما در تالار خانهها. اتفاقاً به نظرم این بهترین شیوه است تا گروههای تئاتری به شکل سیار هر جا که بخواهند نمایششان را اجرا کنند و متکی به صحنه و مکان خاصی نباشند. به خصوص که ما همیشه از کمبود بودجه شکایت میکنیم. با تئاتر روایتی میتوان در دور افتادهترین روستاها هم نمایش اجرا کرد. با لحاظ کردن تمام دلایلی که برشمردم اجرای نمایشهای ایرانی مثل تخت حوضی را دوست دارم و انواع دیگر نمایشها برایم جذاب نیست، البته یادم نمیرود که امروزه به دلیل گستردگی تئاتر هر کس میتواند در یک نوع سبک و سیاق متخصص و علاقهمند شود. من هم فکر میکنم وقتی این نوع تئاتر را دوست دارم و خوب هم بلدم، چرا بگذارم که این چراغ خاموش شود، حداقل این که چند نفری هم در کنار من این نوع تئاتر را یاد میگیرند. البته میدانم که نمایش تخت حوضی هدف اصلیاش سرگرم کردن و خنداندن مردم است که اتفاقاً عیب که ندارد، هیچ، خیلی هم خوب است. همچنین ممکن است از طریق اجرای تخت حوضی مضامین فلسفی هم به تماشاگران منتقل شود. خلاصه این که فکر میکنم چرا باید سراغ تئاتر دیگری بروم که تماشاگر عام هم نفهمد؟ من همین نوع تئاتری را که به آن علاقهمندم، دنبال خواهم کرد، ضمن این که به نظرم از شکلهای تئاتری دیگر هم سختتر است چون باید کلی قرارداد یاد بگیریم که یادگیریاش هم بسیار سخت است.
نمایشنامه”غروب مضحک صمصام میرزا” به چه صورت نوشته شد؟ آیا با گروه بازیگران کامل شد و یا متن کاملی را برای تمرین داشتید؟
من معمولاً به دو شکل متنهایم را مینویسم، گاهی اوقات طرح قصهای را مینویسم و بعد در تمرینها میخواهم که به شکل بداهه توسط بازیگران کامل شود، گاهی اوقات هم متن کاملی را مینویسم و بعد به میان گروه اجرایی میبرم و اما نمایشنامه”غروب مضحک صمصمام میرزا” به دلیل محتوا و مفاهیمی که دارد، بلطبع نمیتوانست به شکل بداهه کامل شود، من قسمت زیادی از متن را نوشتم و بعد در طی تمرینات بقیه قسمتها را هم تکمیل کردم، البته باید بگویم که بعضی صحنهها تغییر کرد، دوباره نویسی شد و بعضیها هم کاملاً حذف شد.
از آقای داود داداشی بگویید؟ او الان به غیر از بازی در نمایش شما چه میکند؟
ایشان حدود 20 سال میشود که در نقش سیاه باز میکنند اما الان متاسفانه بیشتر در قهوهخانهها مشغول است.