گفتوگو با بابک محمدی نویسنده و کارگردان نمایش”درامهای زندگی”
من این ۲۰ نمایشنامه را براساس داستانهای کوچه و بازار و زندگی مردم جامعهام نوشتم، این داستانها کاملاً واقعی هستند حتی دو، سه قسمت از این داستانها شامل زندگی خود من میشود و اتفاقاتی را بیان میکند که برای خدا من به وقوع پیوسته است، مثلاً در آن قسمتی که میگوید من”فیلمساز” ایرانی هستم،دقیقاً اشاره مستقیمی به خود من(بابک محمدی) است.
مهرداد ابوالقاسمی:
اشاره:
بابک محمدی نویسنده و کارگردان، پس از اجرای یک کمدی غمگین”حرفهایها” در حال حاضر یکی از نمایشنامههای خود را تحت عنوان”درامهای زندگی” که شامل 20 داستان کوتاه و متفاوت است را روی صحنه برده است.
در این نمایش بازیگرانی چون افسر اسدی، مریم سعادت، مائده طهماسبی، احمد ساعتچیان، محمدرضا جوزی، محموداکبر شاهی، کاظم سیاحی، شیما بخشنده و مژگان جودی در این نمایش ایفای نقش میپردازند.
اعتراض به شرایط اجتماعی و قوانین حاکم بر آن مهمترین موضوعی است که در نمایش”درامهای زندگی” دیده میشود. اما این اعتراض هیچ زمان و مکانی ندارد و به هیچ جغرافیایی اشاره نمیکند. فقط گاهی اوقات به شرق و گاهی به غرب سرک میکشد و از همین روش جنبه جهانشمولی اثر را بیشتر میکند.
”درامهای زندگی” به انسان میپردازد و نمیتوان آن را به کشور یا محدوده خاصی نسبت داد. این نمایش تمام دنیا را مدنظر قرار داده نمیتوان گفت این نمایش به کشور فرانسه، آلمان یا... اشاره کرده اما موضوعاتی که در این نمایش مطرح میشود را میتوان در همه این کشورها دید. در جاهایی از نمایش نام چند کشور مطرح میشود اما هیچ تایید و انکاری در آن صورت نمیگیرد. با مطرح شدن این اسمها هم به نظر من نمایش تاریخ و جغرافیا پیدا نمیکند چرا که معتقدم موارد مطرح شده در این نمایش به تمام انسانهای روی زمین ربط پیدا میکند.
در جریان اعتراض به قوانین و قواعد، انسانیت هم مورد شماتت قرار میگیرد و به نظر میرسد به سبب بروز این شرایط است که انسانها از اصل خود فاصله میگیرند؟
در این نمایش به هیچ عنوان”انسان” از اصل خود دور نمیشود. مفهوم”درامهای زندگی” در حقیقت اشاره به نژادپرستی مخفی است. مثالی در این باب وجود دارد و آن این است که هر کشوری سیاهپوست خودش را دارد! مثل اتفاقی که الان برای ایرانیان در کشورهای اروپایی میافتد، در ایران هم این اتفاق بر سر تبعههای افغانی میافتد، درواقع این داستان در تمام کشورهای جهان ادامه دارد.
مسئله، مسئله خارجی بودن است، تمام انسانها میتوانند خارجی شوند و این مسئله منحصر به نژاد خاصی نیست. ممکن است سیاهپوستان به سفید پوستان اعتراض کنند، سرخپوستان به سیاهپوستان و... این چرخهای است که مرتب تکرار میشود. بنابراین به تمام افراد روی زمین از هر قوم و نژادی ربط پیدا میکند.
در جهان دو نوع نژادپرستی وجود دارد، نژادپرستی مخفی و نژادپرستی دولتی. در کشورهای اروپایی هیچ کشوری نژادپرستی را مطرح نمیکند اما مردم کشورهای مختلف این کار را میکنند. نمایش”درامهای زندگی” برگرفته از زندگی مردمی است که درگیر نژادپرستی مخفی هستند.
آیا برای تاثیرگذاری بیشتر روی مخاطب و کاستن از تلخی این معضل زبان”طنز” را برای اجرای نمایش”درامهای زندگی” در نظر گرفتید ؟
البته من”طنز تلخ” را واژه مناسبتری برای”درامهای زندگی میدانم. من در تمام نمایشهایی که کار کردهام، سعی کردم تا روشی را در نظر بگیرم که اثرگذاری بیشتری روی مخاطب داشته باشد. این داستان هم در خود نوعی طنز تلخ به همراه دارد که ناخواسته مخاطب به آن میخندد.
نمایش متشکل از 20 نمایشنامه است که هدفی واحد اما داستانی متفاوت و متنوع نسبت به یکدیگر دارند.
من این 20 نمایشنامه را براساس داستانهای کوچه و بازار و زندگی مردم جامعهام نوشتم، این داستانها کاملاً واقعی هستند. حتی دو، سه قسمت از این داستانها شامل زندگی خود من میشود و اتفاقاتی را بیان میکند که برای خدا من به وقوع پیوسته است، مثلاً در آن قسمتی که میگوید من”فیلمساز” ایرانی هستم. دقیقاً اشاره مستقیمی به خود من(بابک محمدی) است. اگر مخاطب با نمایش احساس همذات پنداری میکند و با آن ارتباط برقرار میکند به دلیل آن است که داستانها نشأت گرفته از اجتماع امروزی هستند.
چه زمانی شروع به نوشتن این نمایشنامهها کردید؟
اولین نمایشنامه را حدود 30 – 25 سال پیش نوشتم و امروز تعداد این داستانها به عدد 95 رسیده است. البته به نظر من برای مخاطب ایرانی همین 2٠ نمایشنامه کافی است چرا که پیش از این”درامهای زندگی” را نمایشنامهخوانی هم کرده بودیم.
آیا این نمایش در خارج از کشور هم به رفته است؟
بله. البته یک سری از این داستانها در تهران و بسته به شرایط ایران نوشته شده است که در غالب همین نمایش”درامهای زندگی” در حال اجراست. در باب این موضوع داستانهایی هم وجود داشت که به شرایط خارج از کشور ایران ارتباط داشت که آنها در کشورهای دیگری هم اجرا شدند و هنوز هم در حال اجرا هستند، حتی در تلویزیون و رادیو هم این داستانها سالهای سال است که در حال اجرا هستند.
در بحث دراماتورژی به نظر میرسد، چندان دقت عمل به خرج ندادهاید؟
اول باید ببینیم بحث دراماتورژی را چطور برای ما معنا کردهاند. ”دراما” یعنی حرکت و”تورژی” یعنی منطق داستان. بحث دراماتورژی را ما در چند سال اخیر در ایران راه انداختهایم اما هنوز تعریف جامع و درستی از آن رواج نیافته است. شما در”درامهای زندگی” در هیچ جایی نمیتوانید بگویید منطق داستان دچار مشکل شده است. این داستانها اجتماعی است و کارگر از منطق اجتماعی برخوردار است. درام یعنی به حرکت درآمدن ادبیات و متن. ما میتوانیم راجع به یک داستان 50 صفحه متن بنویسیم اما وقتی به مرحله عمل میرسیم میبینیم قابلیت اجرایی ندارد. زمانی که یک نمایشنامه را برای اجرا تنظیم و آماده میکنیم یعنی روی آنها کار دراماتورژی میکنیم، درواقع باید ادبیات داستان نمایشی را به سمت کار نمایشی پیش ببریم.
در روند داستانی و در ابتدای نمایش نوعی تفکر زنانه حاکم بر کشورهای جهان سومی با اغراق دیده میشود.
این معضل فقط مربوط به جهان سوم نیست و در تمام نقاط جهان وجود دارد. اینها یک سری تفکر است که بر اثر احتیاج شکل گرفته است، وقتی آنها را تجزیه و تحلیل میکنیم باید ببینیم چرا یک عدهای به این فکر میرسند که باید شرایطی ایجاد کنند تا زندگی آینده آنها تامین شود. نداشتن امنیت شغلی و مالی در همه جای دنیا وجود دارد اما در برخی کشورهای به قول شما جهان سومی نمود بیشتری مییابد.
پس چرا این تفکر در اواسط نمایش کاملاً معکوس میشود و فضایی آنتی فمنیستی را پدید میآورد؟!
نه! این فضای آنتی فمنیستی نیست. اگر سطحی نگاه کنیم این گونه به نظر میرسد. ”چزاره زاواتینی” نویسنده نئورئالیسم ایتالیا که تمام فیلمنامههای دسیکا را نوشته است در یک متنی نوشته است:«گداها آدم نیستند، این همه رستوران وجود دارد آن وقت گداها میروند کنار خیابان غذا میخورند، این همه قاشق و چنگال نقرهای هست، آنان با دست غذا میخورند و...»
در حقیقت با این مثال میتوان به عمق قضیه پی برد. نمونه این اتفاق در ایران هم رخ داده. در یک تعزیهخوانی تماشاگران قصد داشتند شمر را بکشند. ببینید ما معصومیت امام حسین را با حرکات شمر میتوانیم خیلی عمیقتر معنایش را نشان دهیم و گستردهتر کنیم. در”درامهای زندگی” هم، همین این اتفاقات رخ میدهد، نباید در کلمات به دنبال مفاهیم گشت بلکه باید از طریق نتیجه جدل به مفهوم پی برد.
در حیطه شخصیتپرازی نمایش هم شاهد نوعی تنوع طراحی در شخصیت پردازی هستیم. 20 درام در این نمایش شکل میگیرد که هیچ کدام از آنان شبیه یکدیگر نیستند اما هدف نهایی آنها القای یک مفهوم است.
در این نمایش 60 شخصیت وجود دارد که توسط 10 نفر روی صحنه اجرا میشوند. حتی 60 دست لباس توسط بازیگران نمایش تعویض میشود. بیشتر فعالیت ما این بود که به تناسب داستان و کاملاً تفکیک شده شخصیتها روی صحنه به مخاطب معرفی شوند. به همین دلیل تنوع شخصیتپردازی برای من خیلی مهم بود.
این تنوع در زبان نمایش هم وجود دارد. در حالی که در نمایش قبلی شما”حرفهایها” زبان نمایش برخلاف شخصیتها کاملاً ثابت بود. آیا به خاطر فضای طنز زبان نمایش را تغییر دادید؟
داستان همه چیز را تغییر میدهد. در”حرفهایها” شخصیتها دچار تغییر شدند اما این جا نه تنها در خود شخصیتها تغییر وجود دارد بلکه در کل نمایش و بیست داستان نمایش تغییر وجود دارد. احساس کردم در این کار این تغییر در پیشبرد داستان تاثیر زیادی دارد. در”درامهای زندگی” داستانها به هم وصل هستند، بنابراین فکر نمیکنم این تغییرات لطمهای به کار زده باشد. تغییر کردن شخصیتها تحت تاثیر شرایط حین بازی به نظر من ما را در رسیدن به هدفمان بیشتر یاری میکرد.