نگاهی به دو نمایشنامه «شب به خیر جناب کنت» و «آهنگهای شکلاتی»، نوشته «اکبر رادی»
رادی توانسته است با ظرافت و زیرکی، قدم به حیطه رئالیسم جادویی در تئاتر بگذارد و این تجربه نوینی برای اوست. باورپذیری، کلید موفقیت رادی است و از این راه، سعی دارد دنیای دیگر و البته ملموس و قابل پذیرشی بسازد. < اشکان غفار ...
رادی توانسته است با ظرافت و زیرکی، قدم به حیطه رئالیسم جادویی در تئاتر بگذارد و این تجربه نوینی برای اوست.
باورپذیری، کلید موفقیت رادی است و از این راه، سعی دارد دنیای دیگر و البته ملموس و قابل پذیرشی بسازد.
< اشکان غفار عدلی
< اگر برای لحظهای بتوان از نقش برجسته زبان در آثار رادی چشمپوشی کرد، آنگاه میتوان دو نمایشنامه «شب به خیر جناب کنت» و «آهنگهای شکلاتی» را به طور مجزا مورد ارزیابی و مداقه قرار داد؛ البته به ترتیب به عنوان درامی که مرز واقعیت و وهم را در هم میشکند و با منطق و استدلال درون متنی از دل بستری رئالیستی»، زمینههای گذر از قواعد و قراردادهای مرسوم واقعگرایی را فراهم میآورد (شب به خیر جناب کنت) و اثری که با طرح یک موقعیت تصادفی، مقدمات پرداختن به چالشهای میان دو نسل از طریق یک گفتگوی روزمره (آن هم به شیوهای ژورنالیستی) را زمینهسازی میکند (آهنگهای شکلاتی).
در اولی، اگر چه با همان شیوه مألوف و سبک منحصر به فردش آغاز میکند و اُس و اساس درامش را بر پایه و بستر واقعیات و مسایل اجتماعی بنا میکند؛ به نحوی که اصلاً به نظر نمیرسد در آن بحبوحه بیان مسلسلوار کلمات و عرایض نوستالژیک، جایی برای حضور فیزیکی شخصیتی چون مرگ باشد؛ اما ناگهان جهتگیری و خط سیر وقایع با حضور همین شخصیت مجهول و نیز چگونگی پیشرفت داستان، تغییر شکل مییابد و جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که رادی توانسته است با ظرافت و زیرکی، قدم به حیطه «رئالیسم جادویی» در تئاتر بگذارد و آنچه را که واقعیت نیست با بیان مستدل و قدرتمندش، واقعی و باورپذیر بنمایاند.
از سویی دیگر در نمایشنامه «آهنگهای شکلاتی»، رادی میکوشد تا با طرح یک موقعیت از طریق مواجهه دو شخصیت در یک مکان عمومی؛ مانند پارک، نقبی به مسأله شکاف نسلها بزند و جالب آن است که رادی برای این منظور از قالب داستانی و اساساً اوج و فرودهای دراماتیک اجتناب میورزد و به جای تمرکز بر ویژگیهای فردی شخصیتها و یا طراحی یک ساختار روایی کلاسیک، آنچنان که شیوه اوست، نیرو و توان پیشبرد درامش را به دست مولفه کلام و یا به بیانی بهتر، عنصر روایت میسپارد.
نتیجه آنکه در نمایشنامه «آهنگهای شکلاتی» از کشمکش به مفهوم کلاسیک آن خبری نیست و آنچه که درام را به جلو میراند، تلاقی دو بردار (شخصیت) متضاد در مکانی مجهول و نه چندان دراماتیک است که در نهایت برآیند و سنتزی در حّد ارجاع مخاطب به یک معضل اجتماعی از دریچه و منظر یک پرداخت ژورنالیستی را به دنبال دارد.
بنابراین اگر همنشینی این دو نمایشنامه را در کنار یکدیگر، ذیل عنوان یک نمایش، تعبیر به بیانیه و مانیفستی بر احوال سالخوردگان ندانیم، میتوانیم آن دو را از حیث تفاوتهای ساختاری و مضمونی موجود در این آثار با سبک و سیاق مرسوم و معمول رادی در دیگر آثارش، مورد ارزیابی قرار دهیم.
در نمایشنامه «شب به خیر جناب کنت»، رادی در کمال ایجاز از همان آغاز به معرفی دو شخصیت کنت و همسرش میپردازد و پس از آن درست آنجا که باید تعلیق حاصل از انتظار آغاز نمایش، وارد فاز جدیدی شود با وارد کردن شخصیتی نامتجانس با بافت کلی اثر، درامش را وارد مرحله «گذاری» میکند که در پایان، کنشی متضاد و چالش برانگیز را در ذهن مخاطب ایجاد مینماید.
اینکه چگونه میتوان حضور مرگ یا در نگاهی کلیتر، حضور شخصیتی مجهول را در بافت اثری که جزییترین مؤلفههایش، دارای شناسنامه و هویت است، پذیرفت پرسشی است که مخاطب پاسخ آن را در خلال اجرای متن و به واسطه منطق ارایه شده در زیر متنها در مییابد.
در واقع این نمایشنامه است که با تبعیت از منطق و ساختار درونی، مخاطب را چنان مجاب میکند تا بتواند حضور یک شخصیت غیر واقعی را در اثری که حتی اشیا و لوازمش از «سماور نیکلایی» گرفته تا «پوست سرخ»، دارای هویت و بار معنایی برای مخاطب است، بپذیرد.
تعجب از حضور چنین شخصیتی و علت و چرایی آن، پرسش ماندگار و پایداری در ذهن مخاطب نیست؛ چرا که رادی، چنان مرگ را هیبت و هیأتی انسانی میدهد و از سوی مقابل، کنت و همسرش چنان این حضور را در بستر وقایع و حوادث اثر، باور میکنند که مخاطب نیز به تبعیت از آن دو و نیز متأثر از توان رادی در واقعی جلوه دادن یک شخصیت غیر واقعی؛ مانند یک اثر واقع گرایانه با نمایشنامه برخورد میکند و منطق آن را تمام و کمال میپذیرد.
این باورپذیری، کلید موفقیت رادی است و اگر نبود این تأثیر و کنش حاصل از نمایشنامه بر ذهن مخاطب، «شب به خیر جناب کنت» به نمایشنامهای ابتر و نه چندان قابل درک و فهم تبدیل میشد؛ هر چند که به لحاظ محتوایی و مضمونی، نمایشنامه «شب به خیر جناب کنت» از منظر تضاد میان جایگاه واقعی کنت که در واقع یک خیاط، نه چندان ثروتمند است با آنچه که در ذهن او در جریان است و نام پرطمطراق و با شکوه «کنت» به آن اشاره دارد (در واقع کنت نام مغازه خیاطی او بوده است) نیز میتواند مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
به هر روی گر چه داستان نمایشنامه «شب به خیر جناب کنت» از آن عمق و غنا و پیچیدگی همیشگی آثار رادی برخوردار نیست که شاید به کوتاه بودن نمایشنامه مربوط باشد؛ اما شیوه روایت آن و نیز چند و چون و چرایی اثر، قابل تأمل است و از این حیث، «شب به خیر جناب کنت» را میتوان به عنوان اثری که منطق و جهان داستانش را به باور مخاطب میرساند در این راه موفق به شمار آورد.
«آهنگهای شکلاتی»، همان گونه که پیشتر هم ذکر شد، حکایت متفاوتی دارد و صرفاً طرح یک موقعیت است؛ موقعیتی که بر حسب تصادف آغاز میشود و سرانجام مشخصی هم نمییابد؛ هر چند که همین طرح موقعیت و پرداخت مضمون به سبک و سیاق مقالات روزنامهای از سوی نویسندهای که «زبان»، «شخصیتها» و «نحوه پیشبرد داستان» بیشترین اهمیت را برای او دارند، تجربهای متفاوت است؛ اما «آهنگهای شکلاتی»، فارغ از نگاه ژورنالیستی رادی به مسایل اجتماعی که کمتر در آثارش بروز پیدا میکند؛ چرا که نگاه رادی به مسایل اجتماعی، عمقی و ریشهای است، ساده و متفاوت جلوه مییابد. رادی در این اثر به سادگی و البته متفاوت، عنصر مکان را طرح میکند. او در اغلب آثارش و در دستور صحنههای آثارش، بناها و مکانها را همچون شخصیت واقعی در کنار دیگر شخصیتها پرداخت میکند. این نگاه ساده در کل اثر نیز تسری مییابد به حّدی که رادی با عبور گذرا از معضل اجتماعی، اجازه نزدیک شدن مخاطب به اثرش و درگیری احساسی او با موضوع مورد نظر را نمیدهد و همین مسأله میتواند در مجموعه آثار رادی که همواره میکوشند تا مخاطب را از نظر حسی با اثر درگیر نمایند و او را اسیر همذات پنداری با شخصیتهایش کنند، گام دیگری در راستای تجربه گونهها و ساختارهای دیگر روایی ـ نمایشی باشد. رادی در نمایشنامه «آهنگهای شکلاتی»، صرفاً به روایت مقطعی از زندگی دو شخصیت که به دلیل حضور در یک پارک و به صورت تصادفی با یکدیگر آشنا شدهاند، بسنده میکند و این نوع روایت و پرداخت داستان و شخصیتها متعلق به گونهای از انواع ساختار طرح داستانی است که با شیوه ارسطویی و آنچه که به سبک و سیاق و روش معمول رادی است، کاملاً متضاد و متفاوت است و از همین روست که میتوان آهنگها ...» را در کنار «شب به خیر ...»، دو تجربه متفاوت در آثار رادی به شمار آورد! <