در حال بارگذاری ...

گزارشی از جلسه نقد و بررسی نمایش”دو متر در دو متر جنگ”

نیلوفر رستمی: جلسه نقد و بررسی نمایش”دو متر در دو متر جنگ” دیروز پس از اجرای نمایش با حضور کارگردان، بازیگرهای نمایش، مسئول جلسه(عباس غفاری) و تعدادی از تماشاگران برگزار شد. این جلسه برعکس جلسه‌های دیگر به لحاظ حضور و ...


نیلوفر رستمی:
جلسه نقد و بررسی نمایش”دو متر در دو متر جنگ” دیروز پس از اجرای نمایش با حضور کارگردان، بازیگرهای نمایش، مسئول جلسه(عباس غفاری) و تعدادی از تماشاگران برگزار شد.
این جلسه برعکس جلسه‌های دیگر به لحاظ حضور و اظهار نظر بازیگران بسیار پررنگ بود و فضای جلسه به فضای شاد تبدیل شد. فضایی که در آن به راحتی بازیگران اظهار نظر می‌کردند، جواب‌ها را به هم پاسخ می‌دادند و مزاح‌هایی از سوی تماشاگران صورت می‌گرفت.
در ابتدای جلسه نیما دهقان کارگردان گفت: من در مقام کارگردان دلم می‌خواست نمایشی کارتونی را از جنگ ارائه بدهم، نمایشی که در آن بازیگرها به مانند کاریکاتور در صحنه به نظر برسند و همه چیز را به سخره بگیرند.
دهقان همین طور اشاره کرد که کاراکترها پیش از ابتدای نمایش مرده‌اند و تماشاگر با ارواح زمان جنگ روبه‌رو است.
در ادامه این صحبت یکی از تماشاگرها گفت: اما او اصلاً متوجه نشده است که بازیگران نمایش روح هستند و از کارگردان پرسید که چرا هیچ نشانه‌ای برای مرده فرض شدن آن‌ها در صحنه نبوده است!
نیما دهقان: اول بگویم که ما تعهدی نداشتیم که حتماً تماشاگر متوجه شود که آن‌ها از ابتدا مرده اند. اما کدهایش را داده بودم، با این حال چیز مهمی نبود. البته توضیح بدهم که در میدان جنگ به علت وقت اندک، سربازها چاله‌های وسیعی می‌کندند و چندین جسد را روی هم در چاله دفن می‌کردند و در حال حاضر اگر به مناطق جنگی بروید جاهایی که احتمال می‌دهند چاله‌هایی از اجساد باشد با بند سفید از دیگر جاها جدا شده و جاهایی که هنوز به علت مین در آن جا جستجو امکان پذیر نیست با بند قرمز از دیگر قسمت‌ها جدا شده است.
عباس غفاری: با استناد به حرف شما اگر تماشاگری بند قرمز و سفید را نشناسد، پس طبیعی است که متوجه مرده بودن شخصیت‌ها در ابتدای نمایش نشوند؟
نیما دهقان: کسانی که به جبهه رفتند به سرعت متوجه می‌شوند اما دیگران نه. حال من یک سوال از شما دارم، آیا شما در پایان نمایش به این نقطه رسیدید که آن‌ها در ابتدای نمایش هم مرده بودند؟
عباس غفاری: بله، متوجه شدم.
تماشاگر دیگری که مرد میانسالی بود، گفت: من حرفی داشتم، تئاتر هنر عظیمی است، وقتی درباره سوژه‌ای بخواهیم کار کنیم در ابتدا باید خوب تحلیل و بررسی‌اش کنیم، به نظر من جنگ زمانی پیش می‌آید که آدم‌ها با هم لجاجت و دشمنی داشته باشند. به نظرم باید از این جنبه به جنگ نگاه شود که جنگ باید از بین برود البته تمام شدنی که نیست. جنگ با یک گلوله شروع می‌شود و با یک گلوله هم ختم می‌شود. به هر حال به سهم خودمان باید تئاتری را روی صحنه ببریم که در مسیر تمام شدن جنگ تاثیرگذار باشد همانند شما که نمایشتان این سهم تاثیرگذار را داشته است.
هدایت هاشمی یکی از بازیگران گروه در ادامه صحبت تماشاگر میانسال گفت: ولی من در دنباله حرف شما می‌خواهم نکته‌ای را بگویم، امام خمینی گفتند: جنگ نعمت است و نگفتند که دفاع از ارزش‌ها نعمت است. بنابراین چرا فقط باید به فکر دفاع کردن باشیم و جنگیدن را کنار بگذاریم. گاهی اوقات جنگیدن تبدیل به ارزش می‌شود.
تماشاگر دیگری نیز در ادامه گفت: دوستمان گفت که جنگ بد است و باید تمام شود. اما در بطن زندگی همیشه جنگ هست و اصلاً‌ منحصر به انسان‌ها نمی‌شود، گاهی جنگ میان جبر و اختیار است، جنگ میان عناصر طبیعت و هزاران جنگ دیگر. من دوست داشتم که این نمایش همان قدر که درباره جنگ می‌گفت اشاره کوچکی به دفاع می‌کرد. دفاع یکی از مقوله‌هایی است که همسان با جنگ تکرار می‌شود.
نیما دهقان: اگر دشمن بیاید و به جسم و خاک حمله کند، آن وقت چی؟ آن وقت که دفاع معنا ندارد!
تماشاگر: بعضی اوقات دفاع کردن از خیلی چیزها از دفاع جسم و خاک مهم‌تر است.
دهقان: اما نمایش من درباره جنگ بود و نه دفاع.
هدایت هاشمی: خیلی چیزها در کنار جنگ مطرح و معنا می‌شود اما موضوع نمایش”دو متر در دو متر جنگ” فقط جنگ بود.
تماشاگر دیگری در نقض حرف‌های تماشاگران قبلی گفت: من اصلاً نمی‌فهمم چرا دیگران از دفاع و پافشاری در تمام شدن جنگ صحبت می‌کنند، من سال‌ها در کردستان و در بطن جنگ بودم، من می‌گویم اگر جنگ خوب نیست دفاع هم خوب نیست چرا که در دفاع خیلی چیزها از بین می‌رود.
در این جا فرزین صابونی هم به جمع ناطقان پیوست و گفت: به نظر من اگر می‌خواهید درباره خوبی و بدی جنگ صحبت کنید، لطفاً مقاله برای هم بنویسید، این جا نشسته‌ایم که درباره شکل اجرا صحبت کنیم.
دهقان به نشانه تایید حرف بازیگرش سری تکان داد و گفت: لطفاً از بازیگرهای گروه هم سوال کنید.
عباس غفاری هم دوباره تاکید کرد که درباره مفاهیم و محتوای نمایش بحث‌های زیادی می‌شود کرد اما بهتر است درباره اجرا سوالات پرسیده شود.
در این راستا یکی از تماشاگران گفت: در این نمایش دوست و دشمن به فاصله بسیار کمی کنار هم قرار می‌گرفتند و با هم تماس داشتند و حرف‌های خودمانی بین‌شان رد و بدل می‌شد.
آقای صابونی منظور نمایش این بود که در جنگ فاصله و دشمن میان سربازها نیست بلکه ابردشمنی هست منحصر به دولت‌ها می‌شود؟
فرزین صابونی: بله منظور همین بوده است. در متن این فضا ترسیم می‌شد، در تمرین‌ها همین کار را کردیم، هیچ وقت برایمان سوال پیش نیامد که چرا؟
به نظرم این جور تحلیل‌ها کار تئوریسین‌هاست و اگر کارگردان هم بخواهد تحلیل‌هایش را زیاد به من القا کند، از گروه می‌روم. چون فکر می‌کنم من به عنوان بازیگر باید طبق روح متن و خواسته‌های اولیه کارگردان نقش را بسازم و کارگردان هم به من اعتماد داشته باشد.
تماشاگر دیگری درباره کارکرد دو صندوق در صحنه پرسید که صابونی از کارگردان خواست تا جواب این سوال را بدهد، او این طور پاسخ داد: من پیشنهادی دادم که البته هیچ وقت دوستان قبول نکردند و مسخره‌ام کردند، من پیشنهاد دادم که توری گسترده شود و بازیگرها روی تور باشند اما به خاطر تنبلی گروه این ایده شاهکار اجرا نشد و به این صندوق‌ها اکتفا کردند.
علیرضا محمدی بازیگر دیگر نمایش‌ها به این مطلب اشاره کرد: چیزی حدود یک ربع از نمایش به درخواست بازبین‌ها حذف شده است که اگر آن تکه از نمایش اجازه اجرا می‌یافت، نمایش جذاب‌تر می‌شد.
تماشاگر دیگری هم از کارگردان پرسید: آقای دهقان این چه نمایش پرتناقضی است که شما روی صحنه آوردید؟! بازیگرها مرتب یکدیگر را مسخره می‌کردند، مرتب واژه‌ها و مفاهیم مورد تمسخر قرار می‌گرفت. من واقعاً نفهمیدم پس کجای این نمایش را می‌توان جدی گرفت؟ بازیگرها هدفشان چه بود و از چه می‌گفتند.
کارگردان: این نظر شماست، من چه بگویم. نمایش کمدی بود، همه چیز باید مورد تمسخر قرار می‌گرفت.
غفاری، مسئول جلسه در ادامه این بحث گفت آقای دهقان برای روشن‌تر شدن منظورتان لطفاً بگویید که چرا این نوع شکل اجرایی را انتخاب کردید؟
کارگردان: بخشی از انتخاب این نوع شیوه به سلیقه من مربوط می‌شود و بخشی دیگر به دوران کودکیم، می‌خواستم در واقع کودکیمان را زنده کنم. جنگ دو انسان به نظرم مثل بازی دو کودک است ما حتماً همگی در بچگی”دزد و پلیس” بازی کرده‌ایم. می‌خواستم نمایش کارتونی شبیه تام و جری روی صحنه ببرم.
و اما آخرین سوال مربوط به بخش پایانی نمایش بود، چند تایی از تماشاگران عنوان کردند که نمایش با فانتزی تلخ تمام می‌شود، ای کاش در آخر فرزین صابونی به یاد مادرش نمی‌افتاد و اشک نمی‌ریخت. حالا ما نمی‌دانیم که این فانتزی تلخ بود و یا یک نمایشی تلخ و به دور از هرگونه فانتزی!
دهقان: من می‌خواستم نشان دهم که فانتزی را می‌توان جور دیگر هم پایان داد، می‌خواستم تماشاگرم را یک لحظه به تفکر وادارم و او را وارد متاثر کنم.
هدایت هاشمی نیز در پایان گفت: این ایرادی که شما گرفتید، ما بازیگران هم قبولش داریم و می‌خواستیم با فانتزی نمایش تمام شود اما کارگردان زیر بار نرفت.
در آخر از فرشاد فزونی آهنگساز نمایش هم خواسته شد تا درباره سبک کارش صحبت کند، فزونی گفت: در نمایش”دن کیشوت” این نوع شیوه ابداع شد. علی‌اصغر دشتی از من موسیقی بر مبنای هجو زندگی خواست. من هم خیلی خوشم آمد و فکر کردم سبک بسیار خوبی است و به روحیات من هم نزدیک است، من خودم خسته شده‌ام از کارها و حرف‌های جدی و فکر می‌کنم اگر همه چیز، حتی خودم را مسخره کنم، جذاب‌تر است و خدا را شکر در تمام کارهایی که بودم...
هدایت هاشمی: همه نمایش‌هایی که موسیقی‌اش را می‌ساختی، مسخره بود.
فزونی: (می‌خندد)، منظورم این است که خدا را شکر در تمام نمایش‌هایی که حضور داشتم ظرفیت طنز را داشته است.