در حال بارگذاری ...
...

پیام میخائیل مه‌شک به مناسبت روز جهانی تئاتر عروسکی

پیام جهانی امسال را میخائیل مه‌شک نوشته است. او در چهاردهم ژویه ۱۹۳۱ درلانزیگ آلمان ( که اکنون گدانسک لهستان شده است) متولد و در ۱۹۳۹ با روی کار آمدن حکومت نازی در آلمان با خانواده‌اش به سوئد پناهنده شد. میخائیل مه‌شک از ۱۹۷۶ تا ...

پیام جهانی امسال را میخائیل مه‌شک نوشته است. او در چهاردهم ژویه 1931 درلانزیگ آلمان ( که اکنون گدانسک لهستان شده است) متولد و در 1939 با روی کار آمدن حکومت نازی در آلمان با خانواده‌اش به سوئد پناهنده شد. میخائیل مه‌شک از 1976 تا 1988 قائم‌مقام دبیر کل یونیما نیز بوده است.
وی در این پیام آورده است:
«این پیام را بعد از بازگشت از «بوندا آکه» در سوماترای اندونزی می‌نویسم؛ جایی که در صبح آفتابی پنجم دیماه 1383 فاجعه‌ امواج مرگبار سونامی با تمامی قدرت یورش آورد. فقط در چند دقیقه یکصد و بیست و شش هزارنفر، ناگهان بلعیده شدند و مردند. شاید درست در همینجا، جایی که اکنون ایستاده‌ام؛ بله چنین بود که دل شکستگی و غمی سیاه بر چهره‌های بازماندگان این فاجعه نقش بست.
با چند عروسک در یک صندوق، آمده‌ام تا تجربه کنم و سرگرم کنم یتیمانی را که تا زانو در چاله‌های آب نمکی و آلوده مانده‌ و نتوانسته‌اند بگریزند. شاید بهتر بود همراه کارگران عرق کرده‌ در اطرافم که دارند دیوارهای خانه‌های ویران شده را باز می‌سازند، من هم آجر برایشان می‌آوردم؛ البته اگر استخوانهای هفتاد و پنج ساله من توان این کار را می‌داشت.
در تمامی مصائبی که این نیروهای طبیعی ویرانگر بر سر قربانیانشان فرو ریخته‌اند، عروسکهای من در صندوقشان مانده‌اند. در یک کلمه، همین نشان می‌دهد که ابزار ما در چنین حوادثی چقدر ناتوان است.
به هر حال نیروهای ویرانگر دیگر - نمونه‌های انسانی آن - هنوز حس نمی‌کنند شکست خورده‌اند. بعد از هر فاجعه‌ خونین به نظر می‌رسد انسان خود را برای یک آشوب دیگر آماده می‌کند.از بد به بدتر! انسان نمی‌تواند از بندبازی بر روی طناب آخرین تهدید سلاحهای هسته‌ای دست بردارد؛ هر چند که از ازل بر هستی او نوشته شده باشد، ما همه آلوده به آن شده‌ایم.
امسال در سال 2006، بشر باز هم به سوی مسابقه و قطب‌گرایی بین آرمانهای گوناگون بنیادین مختلف، خواه در شرق و یا غرب به سمت چپ یا به سمت راست فرا خوانده می شود؛ چگونه؟ با آلوده کردن آنچه برای دیگران عزیز است: اسلام، آزادی بیان، حیثیت انسانی بادیگر ارزشهای حیاتی.
حضور عروسک در بین تمام رخدادها، می‌تواند خنده به لبها آورد. باعث می‌شود مردم بخندند. نه تنها با حس سنتی، بلکه با شادی بخشیدن به تماشاگران و بیشتر به خاطر آنکه دریابند چقدر ناتوان هستند.
نشان دادن ناتوانی ما برای حل آنچه در پیرامون ما اتفاق می‌افتد، قدرت واقعی نمایش عروسکی است؛ چون بخشی از وجود همه ماست و بدون آن بشر از خیلی قبل نابود می‌شد.
زمان تغییر می‌کند. استاد نمایش عروسکی که در روزگاران گذشته، می‌خواست جهان را نجات دهد، امروز اگر بتواند با اتکا به دستان خودش زندگی کند باید بسیار خرسند باشد. پس بیایید فروتن باشیم؛ اما راه را برای تحمل شکست باز نکنیم. بگذارید عروسکهای ما بر صحنه جان بگیرند؛ چون این کاری است که ما می‌دانیم چگونه انجامش دهیم؛ چون ما افتخار می‌کنیم که کاری را انجام می‌دهیم که بیش از هر چیز دوستش داریم؛ چون پاداش ما همان احساسی خواهد بود که در بسیاری از قلبها برمی‌انگیزیم.