جعفر والی: سنگلج دریچه ای به دنیا است
شب گذشته 30 آبان، دومین جلسه از سری نشستهای ماهیانه «تئاتر از نگاه سنگلج» با حضور جعفر والی، مهدی شفیعی مدیرکل هنرهای نمایشی، منیژه محامدی، مریم معترف و جمعی از علاقمندان برگزار شد.
به گزارش سایت ایران تئاتر، جعفر والی در این نشست به خاطراتش از سنگلج اشاره کرد و گفت: این ساختمان برای من خیلی معنی دارد، دریچهای است به دنیا، چون ما دنیا را میرباییم و بعد آن را اینجا روی صحنه میآوریم. 50 سال است در این فضا، محیط و چهاردیواری چه لذتها که بردیم، چه مرارتها کشیدیم و چه پاداشها گرفتیم. امشب جای خیلیها خالی است، آنهایی که اینجا کار کردند و با کوشش و تلاش خود این ساختمان را پابرجا نگه داشتند.
او درباره شکل گیری تئاتر ملی گفت: بعد از سالها کار در عرصه تئاتر به این نتیجه رسیدیم که آنچه که تئاتر ما را میسازد در واقع همان چیزی است که از همین جامعه برمیخیزد و مسائلی است که در همین جامعه مطرح است، در نتیجه فکر کردیم که باید چیزی را به نام تئاتر ملی به وجود بیاوریم و این کار به همت یک گروه انجام شد و نه یک نفر.
این پیشکسوت تئاتر، با اشاره به حرمت سالن تئاتر، گفت: هر سالن تئاتر برای ما مکانی قابل احترام است و باید حرمت آن را حفظ کنیم. تئاتر واقعی جایی است که خانه ما باشد و در آن زندگی کنیم. ما برای این آمدهایم که شما را به اندیشه واداریم و شما را با آنچه که ذهنیت بشری را میسازد آشنا کنیم. اگر تئاتر سه هزار سال، همچنان اجرا میشود به این دلیل است که هنوز زنده و به مسائل بشر میپردازد.
جعفر والی گفت: یکی از مشکلات تئاتر این است که وقتی نمایش تمام میشود چراغها را خاموش میکنند و تماشاگران از سالن بیرون میروند، این درحالی است که ما حتی گاهی تا پاسی از شب گذشته، میایستادیم تا به تماشاگر جواب بدهیم، زیرا تماشاگر و باید یاد میگرفت. در شبی از اجراهای نمایش «آی با کلاه، آی بیکلاه» به همراه زندهیاد غلامحسین ساعدی در حال رفتن به خانه بودیم که مردی کنار خیابان ایستاده بود و به محض دیدن ما به سمت ما آمد و گفت: من یک کارگر هستم و آنچه شما در صحنه ساخته بودید من نبودم. تماشاگر تا این حد خود را با تئاتر درگیر میکرد. تئاتر یک محفل دوستانه است که در آن عدهای گرد هم جمع میشوند و آنچه که اتفاق میافتد رابطهاش با هنرمند است و اگر این رابطه قطع شود، تئاتر از بین میرود.
او ادامه داد: در این سالن فقط نمایش ایرانی اجرا میشد و بسیاری از مسائل ایران در اینجا مطرح شد که با استقبال مردم هم همراه بود، اما نمیدانم چرا این روزها جریان شکل دیگری پیدا کرده است.
کاش یک جایی برای نمایش ایرانی باقی بماند و کاش یک نمایشی با اقتباس از ایران نوشته شود.
والی با اشاره به شروع همکاریاش با غلامحسین ساعدی با اجرای یک پانتومیم سه صفحهای که این نویسنده نوشته بود، گفت: ساعات بسیاری را با او میگذراندم و این آدم هر روز برای من منزهتر و باشکوهتر میشد تا اینکه پس از آشنایی با خانوادهاش دیگر یک نوع زندگی مشترک با هم داشتیم و یکی از افتخاراتم در زندگی این است که از 13 اثر ساعدی 11 اثر آن را کار کردهام.