در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به اجرای «موش تو پیت حلبی»

تلاشی صادقانه برای کسب تجربه‌ای جدید

نگاهی به اجرای «موش تو پیت حلبی»

تلاشی صادقانه برای کسب تجربه‌ای جدید

سیدعلی هاشمی در کارگردانی این نمایش تمام تلاش خود را کرده تا با استفاده صحیح و خلاقانه از عناصر مهم در اختیار خود، اجرایی زنده و پویا را به تماشاگران ارائه دهد، که قابل تقدیر است، اما به دلیل مشکلاتی که در متن هست این تلاش‌ها آن‌چنان که باید به ثمر نمی‌نشیند. اما در کنار این مسأله باید بر این نکته اذعان کرد که انتخاب بازیگرانی متبحر، کارآزموده و شناسنامه‌دار و هدایت آگاهانه آن‌ها مهم‌ترین موفقیت کارگردان در اجراست که هر کدام از آن‌ها بخشی از نمایش را در دست گرفته‌اند با کمک کارگردان و مهارت‌های شخصی خود آن را پیش می‌برند.

مسعود موسوی                                                    

     تردیدی نیست که حق قانونی یک نمایشنامه‌نویس، کارگردان یا منتقد تئاتر است که در نوشتن نمایش، کارگردانی یا ارائه دیدگاه‌های خود از یک اجرا، به نگاه علمی و در بخش‌هایی هم به نگاه شخصی و سلیقه‌ای خود متکی باشد. اما به نظر می‌آید که این نوع نگاه سلیقه‌ای  نباید از دایره عدالت و قضاوتی عادلانه خارج شود، چرا که در این صورت کارگردان، منتقد یا نمایشنامه‌نویس بخش عظیمی از مخاطبان خود را از دست خواهد داد و اگر تماشاگر و مخاطبی وجود نداشته باشد و تبادل نظری صورت نپذیرد، اصولا تئاتری شکل نخواهد گرفت. با این مقدمه کوتاه می‌پردازیم به گفتار و یادداشتی پیرامون نمایش «موش توی پیت حلبی» نوشته نوشین تبریزی و کارگردانی سیدعلی هاشمی.

     داستان این نمایش در یک خانه قمر خانم دهه چهل می‌گذرد. زنی به اسم شوکت، صاحب این خانه است و هر کدام از مستأجرهای این خانه سرنوشت جداگانه‌ای دارند و از منظر دیگر، نویسنده این متن ایده‌ای برگرفته از چند داستان کوتاه چهار نویسنده مطرح معاصر کشورمان را دست‌مایه نمایشنامه خود قرار داده است. زمان متن به دوران سلطنت رضاشاه و اوائل حکومت پسرش برمی‌گردد و بازتاب زندگی تیپ‌ها و آدم‌هایی است که در دهه چهل اکثریت جامعه ایران را تشکیل می‌داده‌اند. حالا اولین سوال این است که دلیل مطرح کردن این موقعیت تاریخی و نمایش آن در دوره کنونی و معاصر کشورمان چیست و ما می‌خواهیم با ایجاد برشی از آن زمان و دوران چه چیزی را به تماشاگر القا کنیم؟ مقوله‌ای که در پایان اجرا، مخاطب جوابی برای آن نمی یابد.

     از سوی دیگر آیا نمایش‌هایی که در شرایط کنونی بر صحنه‌های مختلف کشور اجرا می‌شوند نباید برگرفته از موضوعات مطروحه در فضای کنونی جامعه باشند و چالشی در راستای رفع نیازها و کمبودهای روحی و روانی جامعه معاصر کشورمان ایجاد کنند؟ آیا واقعا نیازها، مشکلات و چالش‌های انسان‌های دهه هشتاد و دهه چهل کشور یکی بوده و می‌توان اصولا برای حاضران در این دو دوره یک نسخه مشترک پیچید و یک دارو را تجویز کرد؟ در این متن برای هیچ یک از اشخاص نمایش پرونده کاملی ارائه نمی‌شود و تمامی آن‌ها هم سیاه هستند، به‌جز شهباز که معلمی سیاسی و فراری است و او هم اصولا در طی اجرا معلوم نمی‌شود که از کجا آمده؟ چه پرونده‌ای داشته و در نهایت سرنوشتش به کجا می‌رسد؟ یا مریم که به دلیل ناکامی در راه رسیدن به عشق واقعی‌اش می‌میرد اصولا مشخص نمی‌شود که از چه منظر روانشناسی و جامعه‌شناسی دست به چنین عملی می‌زند. آیا  در یک متن نمایشی نباید دلیل و دلایلی علمی و قابل قبول در خلق موقعیت مکانی، زمانی و روش و منش شخصیت‌ها داشته باشیم و حضور و نحوه عملکرد آن‌ها را برای مخاطب خود ریشه‌یابی کنیم؟

     سیدعلی هاشمی در کارگردانی این نمایش تمام تلاش خود را کرده تا با استفاده صحیح و خلاقانه از عناصر مهم در اختیار خود، اجرایی زنده و پویا را به تماشاگران ارائه دهد، که قابل تقدیر است، اما به دلیل مشکلاتی که در متن هست این تلاش‌ها آن‌چنان که باید به ثمر نمی‌نشیند. اما در کنار این مسأله باید بر این نکته اذعان کرد که انتخاب بازیگرانی متبحر، کارآزموده و شناسنامه‌دار و هدایت آگاهانه آن‌ها مهم‌ترین موفقیت کارگردان در اجراست که هر کدام از آن‌ها بخشی از نمایش را در دست گرفته‌اند با کمک کارگردان و مهارت‌های شخصی خود آن را پیش می‌برند. اما اصولا با توجه به زمان محدود اجرا و تعدد غیرضروری اشخاص بازی، وقت لازم و کافی برای پرورش نقش‌ها و به باور رساندن آن‌ها در اختیار هیچ کدام از بازیگران قرار نگرفته و آن‌ها علی‌رغم حرفه‌ای بودن، زمان لازم را برای به باور نشاندن شخصیت نمایشی خود در ذهن تماشاگر ندارند.

     طراحی صحنه اجرا نیز از جمله مواردی است که می‌توانست با کیفیت و کارایی بیش‌تر و بهتری اجرا را پوشش دهد. حضور مداوم مسئولان تعویض صحنه و جابه‌جایی‌هایی که بسیاری از آن‌ها قابل حذف بودند هم از جمله مواردی‌ست که گاهی اجرا را دچار خلل می‌کند. مثلا صحنه گفت‌وگوی دو مرده‌شور به نام‌های شمسی و احترام که بیش از چند دقیقه طول نمی‌کشد باید حتما روی حوض انجام شود و حال باید برای پوشاندن روی حوض چند تخته بزرگ به وسیله صحنه‌گردان‌ها در محدودترین زمان و شرایط وارد شوند و روی حوض قرار گیرند و پس از لحظاتی بسیار محدود دوباره با مشکلات فراوان به بیرون منتقل شوند که ضروری به نظر نمی‌رسد. این دو به راحتی می‌توانستند بر لبه حوض بنشینند و مکالمه خود را انجام دهند تا اجرا از ریتم نیفتد.

     مشکل دیگر استفاده از ویدئو پروجکشن در بخش‌های مهمی از اجراست که مربوط به شخصیت اصلی نمایش یعنی شوکت است. تمامی این لحظات علی‌رغم بار تصویری فراوان، به صورت روایت و نمایش چند عکس انجام می‌شوند که همین امر نیز لحظات همراهی مخاطب با اجرا را دچار آسیب می‌کند و از بار مثبت آن می‌کاهد. بر اساس طراحی کارگردان در مواقعی که برخی اشخاصِ بازی دیالوگ ندارند به صورت ثابت و بی‌حرکت در بخش انتهایی صحنه قرار می‌‌گیرند تا تماشاگران اتفاقات زنده و فعال درون حیاط را پیگیری کنند. این توقف‌ها گاهی موجب می‌شود که ویژگی زنده بودن از اشخاص گرفته شود و رابطه تماشاگر با آن‌ها که به هزاران زحمت به‌دست آمده بود، از بین برود.

     در دنیای تئاتر معاصر، همگان بر این نکته تاکید دارند که طراحی صحنه جزیی جداشدنی و منفک از خود اجرا نیست و ریتم و ضرباهنگ اجرایی را در نوع رفت‌و‌آمد بازیگران، استفاده آنان از اکسسوار و حتی نحوه جابه‌جایی و تعویض صجنه‌ها باید رعایت کرد، دید و حس کرد تا به این وسیله کارگردان شرایطی را فراهم کند که مخاطب حتی یک لحظه هم اجرا را رها نکند. صاحب‌نظران تئاتر کشور از جمله بهرام بیضایی، مرحوم سمندریان و علی رفیعی در این امر تبحر داشته و دارند و در بسیاری از اجراهای آن‌ها شاهد استفاده از این شیوه بوده و هستیم.

     دو صحنه پایانی اجرا نیز از بخش‌هایی هستند که قابل بحث به‌نظر می‌رسند. از تمامی افراد حاضر در خانه قمر خانم دهه چهلی تنها یک فرد با یک سبزه نوروزی در صحنه ماقبل پایانی نمایش حاضر می‌شود که آن هم راحله دختر فلج و عقب‌مانده داستان نمایش است. پیام این صحنه و این چینش چیست؟ و دیگر این‌که نوجوانی که در لحظات پایانی نمایش با میزانسنی نه‌چندان زیبا به صحنه می‌آید با گفتن یک جمله «سواد به چه دردی میخوره» می‌خواهد به مخاطبان دنیای معاصر که به صورت اغراق‌آمیزی در دنیای اینترنت و کامپیوتر و علم و آگاهی  و سواد غوطه‌ور هستند، چه تلنگری بزند؟ گذشته از مسائل فوق باید در بخش پایانی از جسارت سیدعلی هاشمی در کسب تجربه‌ای جدید در هنر تئاتر یاد کنیم که امیدواریم تاثیر این چالش جدید  هنری را در آثار آتی او ببینیم. همچنین بد نیست از نوشین تبریزی یادی بکنیم که این روزها شاهد تلاش بی وقفه‌اش در زمینه نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی هستیم و امیدواریم شاهد تعمق بیش‌تر او در مسیر کسب تجربه‌های جدید نمایشی باشیم.