در حال بارگذاری ...
...

مخاطب؛ گیشه؛ دولت

 جمال جعفری  اشاره با موضوع مخاطب‌شناسی تئاتر به سراغ اهالی تئاتر رفتیم و نظرشان را در این باره جویا شدیم. پرسیدیم: ۱ـ چه کنیم که مخاطب بیشتری به سالنهای نمایش بیایند؟ اصولاً آیا هنرمندان در قبال جذب مخاطب وظیفه‌ای ...

 جمال جعفری

 اشاره
با موضوع مخاطب‌شناسی تئاتر به سراغ اهالی تئاتر رفتیم و نظرشان را در این باره جویا شدیم. پرسیدیم:
1ـ چه کنیم که مخاطب بیشتری به سالنهای نمایش بیایند؟ اصولاً آیا هنرمندان در قبال جذب مخاطب وظیفه‌ای دارند؟
2ـ گیشه چقدر می‌تواند تئاتر ما را یاری کند؟ آیا اصلاً تئاتر باید بفروشد؟ آیا باید به طور مدام از سوی دولت حمایت شود؟ در این بین خرید بلیت چقدر بر روند کیفی تئاتر تأثیرگذار است؟
هنرمندان به شرح زیر به دو سؤال ما پاسخ دادند:

 عزت الله انتظامی (بازیگر و پیشکسوت تئاتر)
1 و 2 ـ این مشکل از سوی هنرمندان نیست. من در جشنواره‌ها و نمایشهایی که ضمن سال برگزار می‌شوند، شاهد بوده‌ام که تماشاگران زیادی برای دیدن تئاتر هجوم می‌آورند؛ ولی مشکل اینجاست که مکان مناسبی برای پذیرایی از آنها نیست.
نمایش یک هنر زنده است و مشتریان خاص خود را دارد. در تمام دنیا، مراکز دولتی را به خارج از شهر می‌برند تا دیگر مشکلی از بابت رفت و آمد برای آنها وجود نداشته باشد و در مقابل، مراکز فرهنگی و هنری‌شان را نزدیک مردم و داخل شهر می‌گذارند. تئاتر هنری است که باید در دسترس مردم باشد. مثالی می‌زنم. اگر قرار باشد کسی از پونک به چهار راه ولی‌عصر بیاید، آیا با این ترافیک، امکان اینکه نمایش را از دست بدهد وجود ندارد؟ این فاصله زیاد و تمرکز بیش از حّد تئاتر در جایی که حتی پارکینگ ندارد، سبب شده تا مردم تئاتر نبینند. ما هنرمندان و فارغ‌التحصیلان زیادی داریم که بیکار هستند. به نظرم در کلان شهری مثل تهران با این معضل ترافیکی، هیچ امیدی برای جذب مخاطب نمی‌توان داشت. بعد هم مراکز تئاتری ما باید تعریف مشخص به خود داشته باشند. مثلاً هر کس بر اساس سالنی که وجود دارد، نمایشش را انتخاب کند.
به یاد دارم وقتی که در سنگلج تئاتر کار می‌کردیم، همزمان در لاله‌زار، تئاتر لاله‌زاری کار می‌شد و در کارگاه نمایش، آربی آوانسیان نمایش آوانگارد روی صحنه می‌برد. در هر سه این مراکز، تماشاگر پُر می‌رفت. شبی نبود که ما صندلی خالی داشته باشیم؛ چرا؟ چون تماشاگر ما آگاهی داشت که مثلاً در فلان تالار چه نوع تئاتری، چه گروهی و چه نمایشنامه‌ای قرار است روی صحنه برود یا کار می‌شود. فکر می‌کنم ما در ابتدا باید سالن داشته باشیم و بعد برنامه‌ریزی بلند مدت و کوتاه مدت بکنیم و سپس برای هر سلیقه‌ای تئاتری تعریف شده ارایه نماییم.
مردم به دیدن نمایش و تئاتر احتیاج دارند. تئاتر مادر همه هنرهاست. نگاه نکنید به اینکه فرهنگ ارتباطات و ماهواره و اینترنت زیاد شده. مردم باز هم می‌گویند به تئاتر دیدن احتیاج دارند. حساب تئاتر از سایر هنرها جداست. من امیدوارم آقای شهردار که قول دادند ما سه مجموعه تئاتر مانند تئاتر شهر خواهیم داشت، زودتر گفته‌شان را محقق نمایند.

 اکبر عبدی (بازیگر تئاتر و سینما)
1ـ تئاتر را باید به اهالی تئاتر واگذار کرد. به نظرم باید خصوصی شود و خودش بتواند مایحتاج خود را در آورد؛ مثل همه جای دنیا به نفع دولت هم هست؛ چون زحمتش کم می‌شود. در این صورت یک اتفاق مهم می‌افتد و آن اینکه، افراد بی‌استعداد الک می‌شوند و به دنبال کارهایی می‌روند که استعدادشان را دارند. طوری نمی‌شود؛ چند سال این وضعیت را تجربه کنند و اگر دیدند وضع از اینی که هست بدتر می‌شود، دوباره به حالت اول باز گردند. من یک سال و نیم پیش در اروپا بودم و آنجا کار تئاتر می‌کردم. ما هزینه گروه و خودمان را از گیشه در می‌آوردیم. خیلی خوب بود. البته ناگفته نماند که در کنار این تئاتر، تئاتری وجود دارد که داعیه روشنفکری دارد و توسط آدمهایی که تحصیلات تئاتری دارند، کار می‌شود. این نمایشها باید از سوی دولت حمایت شوند؛ ولی بقیه نمایشها لزوماً نباید دولتی باشند. اگر کار به تئاتریها واگذار شود در آن صورت می‌تواند روی پای خود بایستد.
2ـ در واقع این سؤال بر می‌گردد به جوابی که دادم. اگر تئاتر را به خانواده تئاتر واگذار کنند در آن صورت آنها می‌دانند که چه تئاتری روی صحنه ببرند و چگونه بلیت بفروشند که برای بازیگر و کارگردان و عوامل، سود آوری داشته باشد. من تئاتر بدون مخاطب را نمی‌شناسم و در نتیجه بلیت فروختن رکن اصلی تئاتر است.

 هایده حائری (بازیگر، مدرس و مترجم تئاتر)
1ـ هیچ هنرمندی در قبال جذب مخاطب وظیفه‌ای ندارد. این مخاطب است که وظیفه دارد هنرمندش را بشناسد و آن را انتخاب نماید. تئاتر، مخاطب خودش را دارد به شرطی که تعریف درستی از آن شود. زمانی ما تئاتر می‌دیدیم و مدتها در ذهنمان می‌ماند. خب طبیعی است که این نوع تئاتر همیشه مخاطب دارد و با خود، مخاطب به سالن می‌آورد. برای همین بستگی به نمایش، نگاه کارگردان و سطح کیفی کار دارد. همه این عوامل دست به دست هم می‌دهد تا نمایش خوب بفروشد یا نفروشد.
2ـ فروش یک نمایش، تنها یکی از پارامترهای تئاتر است؛ چون وضعیت اقتصادی و ... چندان در کشورمان معلوم و مشخص نیست و همواره در لحظه آخر، یاد همه چیز می‌افتیم. سیستم فروش بلیت و جذب مخاطب هم مانند همان قضیه عمل می‌کند. در دنیا بر روی مخاطب کار می‌شود. ما باید در ابتدا مخاطب تئاتریمان را بشناسیم و بعد تئاتری که او می‌پسندد و خوراکش هست در اختیارش قرار دهیم. هنوز کارهایی می‌کنیم که چهل سال پیش، همین کارها را درست‌تر انجام می‌دادیم. برای هر تئاتر باید یک برنامه‌ریزی یک ساله یا شش ماهه کرد. ابتدا باید بدانیم سالن نمایش ما چه نوع مخاطبی دارد و این مخاطب در این سالن می‌خواهد یک نمایش مدرن ببیند یا یک درام ایرانی؟ نمی‌شود که همه نوع کاری را در یک سالن تجربه کرد! شأن و اعتماد یک تالار نمایشی در اختصاصی بودن آن است. یک سالن نمایش نباید این شأن را از دست بدهد. ما باید مدیریت هنری داشته باشیم. کسانی باید وجود داشته باشند که درس این کار را خوانده و به هدفی که فکر می‌کنند، پایبند باشند. باز هم می‌گویم، جذب مخاطب کار هنرمند نیست. کار یک مدیر هنری است. تنها یک اسپانسر و مدیر مالی قوی است که می‌تواند برای آمدن و نیامدن تماشاگر به سالن تئاتر تصمیم بگیرد. این کار از عهده هنرمند خارج است؛ چون کار تولید، وظیفه هنرمند است و عرضه هنر، کار کسی دیگر است.

 اعظم بروجردی (نویسنده و کارگردان تئاتر)
1ـ بایستی کارهای خوب ارایه دارد تا باعث جذب مخاطب و ارتباط اثر با مخاطب شویم. این تأثیر از طریق کاری است که هنرمند ارایه می‌دهد؛ کاری که با صداقت و تخصص او همراه است.
2ـ نفس فروش مهم نیست؛ ولی اینکه مخاطب بیشتر می‌آید و در نتیجه آن ارتباط بیشتری با کار برقرار می‌شود، مهم است. می‌توان گفت میزان فروش، نشان از استقبال تماشاگر دارد. با فروش بلیت می‌توان گفت چه مقدار ارتباط بین هنرمند و مخاطب ایجاد شده است و در واقع یک آمارگیری است. وقتی مخاطبی برای دیدن یک نمایش، پولی خرج می‌کند، این نشان دهنده ارزش آن کار برای اوست.

 بهروز غریب پور (کارگردان تئاتر)
1ـ در تمام دنیا، بحث مخاطب‌شناسی را کارشناسان این فن انجام می‌دهند. این مقوله‌ای است که به هیچ عنوان، سلیقه‌ای بررسی نمی‌شود. اگر شما در ایران به معضلی به نام مخاطب‌شناسی تئاتر بر می‌خورید به دلیل آشفته بازاری است که از عدم هماهنگی و برنامه‌ریزی مسئولان این امر بر می‌آید؛ مثلاً می‌بینید هر سال یک سوژه مُد می‌شود. یک باره مخاطبان به سمت سوژه‌های عام ‌گرایش پیدا می‌کند و یا بار دیگر به سمت سوژه‌های خاص می‌رود. ما نمی‌توانیم سلیقه‌ها و دیدگاه‌های مردم اعمال نظر کنیم. به نظرم تئاتر ما باید آهسته آهسته به سمت خصوصی شدن پیش برود به طوری که 20 درصد از بودجه سالیانه‌اش را از طریق گیشه در آورد. در تمام دنیا هم وقتی نمایشی با 100 درصد حمایت دولتی تأمین می‌شود، نمی‌تواند نیاز مخاطبانش را برآورده سازد. شما وقتی کالای قابل ارزشی را تحویل دادید، حتماً فروش مؤثری را شاهد خواهید بود. تئاتر یک کالاست؛ آن هم از نوع کالای فرهنگی. یک ضرب‌المثل اروپایی است که می‌گوید: «فقط لویی شانزدهم به تنهایی تئاتر می‌بیند.»
2ـ تماشاخانه باید گیشه پر رونقی داشته باشد. مخاطب نیازمند دیدن یک نمایش با محتوای عالی و جذاب است. به نظرم تئاتری موفق است که با هر دستاویزی بتواند مخاطب بیشتری را جذب تئاتر کند و بلیت بفروشد و در این صورت موفق است. روشنفکرانه یا عوامانه تفاوتی ندارد. واژه موفقیت، طیف گسترده‌ای دارد و می‌تواند زیر مجموعه‌های مختلفی هم داشته باشد. به طور مثال تئاتر خانم «حاجیان» با تسلط بر ابزاری که مختص خود اوست، توانسته بود تماشاگر عام و خاص را به سالنها بکشاند. این نمی‌تواند افت باشد، بلکه یک موفقیت است. همنفس شدن تماشاگر با بازیگران، بهترین رویارویی است. همینکه تماشاگر از دیدن تئاتر لذت ببرد، تئاتر توانسته به طور غیر مستقیم و صریح، رسالتش را انجام دهد. به نظرم با این شرایط و فروش بلیت و گیشه، می‌تواند موفقیت به حساب آید.

 نادر برهانی مرند (نویسنده و کارگردان تئاتر)
1ـ مخاطب‌شناسی یکی از اصول اولیه هنرمند است. اینکه بدانیم در کجای تاریخ ایستاده و در کدام جامعه با چه شرایط اقلیمی و فرهنگی زندگی می‌کنیم و بعد اینکه بدانیم برای چه طبقة فکری کار تولید می‌کنیم، مهم است. در غیر این صورت شعارهایی مانند هنر برای هنر در تئاتر ما محلی از اعراب ندارند. کارهایی از این دست بیشتر برای لذت بردن کارگردان است تا تماشاگر. این پاسخ که بعضی از کارگردانها می‌دهند، مبنی بر اینکه وظیفه من نیست مخاطب را با خود بکشانم و این وظیفه مخاطب است که به شناخت درستی از من برسد بیشتر توجیه نوعی روان پریشی و خود بزرگ‌بینی کارگردان است. من فکر می‌کنم با توجه به شرایط فرهنگی و بحرانهایی که پشت سر گذاشته و پیش رو داریم، تماشاگر تئاتر با همین بضاعتی که امروز وجود دارد، سرمایه اصلی تئاتر حساب می‌آید. ما همیشه وقتی از گوناگونی نمایشها صحبت می‌کنیم به دو رویکرد فارغ از مخاطب و دغدغه مخاطب می‌رسیم. به نظرم هر دوی آنها درست و هر دوی آن غلط است. بهترین رویکرد از نظر من رویکردی میانی است. اولین فاکتور برای یک نمایش موفق، این است که تماشاگر، نمایش را بفهمد و درگیر مغلق گوییهای روشنفکرانه نشود. پیچیدگیهای ذهن هنرمند در نمایش، باعث دفع شدن تماشاگر می‌شود. هنرمند باید پیچیده ببیند در حالی که ساده نگاه کند.
2ـ از آنجایی که تئاترها تماشاگر محور نیست، گیشه و فروش بلیت نمی‌تواند تأثیرگذار باشد. تئاتر باید از اجماع تماشاگر خاص و عام به شناخت کلی برسد و تأثیر متقابل بگذارد. هنرمند باید همواره از خود بپرسد که کجای تاریخ و جغرافیا ایستاده است. به نظرم تماشاگر و فروش گیشه و بلیت، فاکتور مناسبی برای تعیین موفقیت یا عدم موفقیت تئاتر نیست. اگر تماشاگر را دست کم بگیریم، ذایقه هنری خویش را دست کم گرفته‌ایم و بالعکس آن، ذایقه تماشاگر را. اینکه چه راهکاری برای این معضل وجود دارد باید از مسئولان پرسیده شود که چرا تئاتر را اینقدر در تنگنا گذاشته‌اند!

 محسن حسینی (کارگردان و بازیگر تئاتر)
1ـ هنرمند باید در وهله اول بداند که تماشاگر محترم است. بعد اینکه تئاتر ما دولتی است و از طرف آنها سرمایه‌گذاری می‌شود. برای همین نمی‌توان همینطوری کار شود. تئاتر بدون تماشاگر معنا ندارد. وقتی کارگردانی در برج عاج می‌نشیند و از تئاتر تجربی صحبت می‌کند، کار اشتباهی را انجام می‌دهد. ما اجازه نداریم تجربه و تستهایمان را برای تماشاگر انجام دهیم. کار باید حرفه‌ای و در خور تئاتر ما باشد. وقتی ارتباط دو سویه بین مخاطب و کارگردان برقرار می‌شود که این پل ارتباطی، باعث به وجود آمدن تماشاگر شود. ما این وجود و شعف تماشاگر را در تعزیه می‌بینیم. شاید چون در تعزیه نیایش هم صورت می‌گیرد و این وجد و خروش بیشتر به چشم می‌آید. ما باید یاد بگیریم چگونه می‌شود درام اجتماعی را با توجه به این پل ارتباطی استخراج کرد. شیوه رسیدن به این راهکار هم به دست منتقدان باز می‌شود. متأسفانه در کشور ما کمتر منتقدی سعی کرده تا این پل ارتباطی را پیدا کند. یا نمایشی را می‌کوبد و یا آن را بی جهت تشویق می‌کند. نقد و بررسی خوب است اگر به طور دایمی برقرار باشد. مخاطب باید همه چیز کارگردان باشد و نمایشی بنویسید که برای او باشد؛ مثلاً در نمایش «اُرفه» این اتفاق خوب می‌افتاد و هر شب با اینکه مسابقه فوتبال هم بود؛ ولی سالن من خالی نمی‌ماند. ما می‌توانیم از تعزیه و کاربردهای ساختاری آن برای رسیدن به یک پل ارتباطی صریح، استفاده کنیم.
2ـ اگر فروش بلیت سبب نزول سطح کیفی تئاتر شود در آن صورت بیراهه است. ما از «برشت» یاد گرفتیم که تئاتر هم برای لذت است و هم برای فکر کردن. تلاقی این دو در تئاتر ما طلایی است. تئاتری موفق است که فراگیر باشد و به لحاظ زبان دیداری و تعقلی، جایگزین مناسب رسانه‌های بی‌محتوای امروز شود.
البته هر تئاتری نمی‌تواند دل همه را به دست آورد، بلکه این نظرات پراکنده است که مهم است. ما با گیشه نمی‌توانیم پیش برویم. کارگردان امروز باید به جنبه‌های بصری خیلی بها بدهد. ما تماشاگر زیادی را به سالنهای نمایش می‌کشانیم؛ ولی نمی‌توانیم حفظ‌شان کنیم. برخی مثلاً در تئاتر شهر، برخورد نامهربانانه‌ای با مردم و علاقمندان تئاتر دارند. مردم را نباید رنجاند. آنها سرمایه‌های اصلی تئاتر ما هستند. ما مخاطبانمان را در طول سال می‌خواهیم. وقتی تماشاگری به تئاتر می‌رود و این گونه برخوردها را می‌بیند به خودش فحش می‌دهد که دیگر به تئاتر نرود. چرا باید به همین راحتی، مشتری و سرمایه اصلی تئاتر را از دست داد؟ تئاتر یک ضرورت است و تا وقتی تبلیغی برای آن نشود، نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد. چه اشکالی دارد که در تلویزیون ما برنامه مداوم به نام نقد تئاتر داشته باشیم؟ این امر باعث آگاهی و بالا رفتن شعور تماشاگر و تئاتر ما می‌شود. خیلی از مردم تهران، نمی‌دانند که ما تئاتر داریم. حتی نمی‌دانند که الان تئاتر اجرا می‌شود یا نه. باید آسیب‌شناسی شود تا انگیزه‌ها و راهکارهای مناسبی برای این امر پیدا و اجرا شود.

 منیژه محامدی (مدرس و کارگردان تئاتر)
1ـ یکی از راه‌های جذب مخاطب، این است که تماشاگران با روش و اسلوب گروه‌های نمایشی آشنا شوند و این میسر نمی‌شود مگر اینکه گروه‌های نمایشی، مداوم کار تئاتر کنند. وقتی وقفه بین کارهای گروه‌های نمایشی می‌افتد، تماشاگر هم چندان رغبتی نشان نمی‌دهد که کار گروه نمایشی را دنبال کند. باید تفاوت تئاتر غیر حرفه‌ای، حرفه‌ای و آماتور مشخص شود. وقتی انواع و اقسام گروه‌ها در یکجا و با هم کار می‌کنند دیگر تفاوتی بین فعالیت گروه‌ها ایجاد نمی‌شود. از دیگر راه‌کارهایی که برای جذب مخاطب می‌توان ارایه داد، تبلیغات و تیزر تلویزیونی درباره تئاتر است. باید تئاتر معرفی شود و در کنار این روند باید شرکتهای مختلفی را پیدا و آنها را برای ساپورت گروه‌های تئاتری ترغیب کرد.
2ـ تئاتر حرفه‌ای باید بلیت بفروشد. تماشاگری که پول ندهد و رایگان و با سوبسید تئاتر ببیند، ارزش آن را در نمی‌یابد. این روشی که ما برای جذب مخاطب پیش گرفته‌ایم، غلط است. برای اینکه در هیچ جای دنیا تئاتر برای همه نیست. هیچ جای دنیا تئاتر را مجانی ارایه نمی‌دهند. مردم، تئاتر مبتذل را دوست ندارند. تماشاگر وقتی می‌آید که به گروه اعتماد داشته باشد. وقتی گروهی مرتب کار کند، تماشاگر مختص به خود را پیدا می‌کند. در آن صورت تماشاچی هر جا باشد؛ چون با گروه اجرایی آشناست خود را می‌رساند و تئاتر آن گروه را می‌بیند. بعضی از اندیشه‌های ما درباره تئاتر غلط است. اصلاً قرار نیست ما تماشاگر میلیونی داشته باشیم. اگر برادوی هم پرفروش است، راهکارهای متفاوتی را پیش می‌گیرد تا موفق شود؛ مثلاً بازیگران سینما را به تئاتر می‌آورد و یا آنقدر حرفه‌ای کار می‌کند که ممکن است یک قصه معمولی و موزیکال ده سال روی صحنه باشد. اگر بازیگر سینما هرچند سال یک بار کار تئاتر می‌کند برای این است که بازیگرش، افت کیفی پیدا نکند. صرفاً پول یا موارد جانبی مدنظر قرار نمی‌گیرد. اگر سالنی برای گروه اختصاص داده شود، آن گروه برنامه‌ریزی می‌کند و در طول مثلاً دو سال، مخاطب خاص خود را جذب می‌کند و نمی‌گذارد سالن خالی برود. ما همه چیزمان نصفه نیمه است و متأسفانه قانونمند نیست. آنجا کمپانی هست و اینجا دولت که ذره ذره به ما کمک می‌کند و ما قانع می‌شویم.

 محمود عزیزی (مدرس و کارگردان تئاتر)
تا زمانی که کیفیت تئاتر از نظر قانونی روشن نیست، تئاتر نباید به کسی یا ارگانی پاسخگو باشد. تئاتر به هیچکس بدهکار نیست. همینقدر هم روی پا خود ایستاده از ذات پُر مهرش است.

 سیامک احصایی (طراح صحنه و لباس)
1ـ هیچ کارگردانی وظیفه ندارد که برای جذب مخاطبش فرمولی ارایه دهد. اگر کاری پرفروش می‌شود، اتفاقی است. نمی‌تواند جزو وظایف کارگردان باشد. طبیعی است که تماشاگر با حضورش این نکته را اذعان می‌کند که چه نمایشی خوب است یا نه. باید بتوانیم برای تئاتر تبلیغات کنیم. متأسفانه این اتفاق از سوی تلویزیون نمی‌افتد و اگر رخ دهد در این صورت می‌توان خیلی امیدوار بود که برای تئاتر مخاطب بیشتری بیاید.
2ـ تئاتر از گیشه نمی‌تواند درآمدی حاصل کند. باید حتماً این حمایت از سوی دولت صورت گیرد. تئاتر با گیشه جور در نمی‌آید. در هیچ جای دنیا هم چنین نیست.

 رکسانا بهرام (بازیگر تئاتر)
1ـ همیشه مخاطبان خاص به تئاتر می‌آیند و در نتیجه گیشه نمی‌تواند هدف اصلی برای جذب مخاطب باشد. کارگردان و گروه اجرایی باید بتواند با نوآوری، همراه با رعایت اصول کلی تئاتر در یک چارچوب نظامند، کاری ارایه دهد که بتواند در میزان جذب مخاطب تأثیر بگذارد. همین که تماشاگر به صحنه می‌آید، انرژی ساطع می‌کند که فوق‌العاده است. برای رشد کمی و کیفی تئاتر باید جلسات نقد و بررسی‌مان را بیشتر کنیم و در این باره خوب اطلاع رسانی نماییم؛ چون مخاطب عام ما اطلاعات درستی از تئاتر ندارد و برای جلب آگاهی او باید اقداماتی در این باره صورت بگیرد.
2ـ فروش بلیت چندان تأثیری ندارد. نباید حمایت دولت از تئاتر قطع شود. ما دیگر به پرداخت بدهیهای عقب‌مانده‌مان عادت کرده‌ایم. تئاتر با همین وضعیت، اگر اطلاع‌رسانی درست و اصولی شود، می‌تواند خیلی بیش از این فروش کند.

 سعید شاپوری (کارگردان و مدرس تئاتر)
1ـ باید تئاتری را کار کرد که تماشاگر حق دارد آن را ببیند. به لحاظ اجتماعی، جوانان ما همه چیز را در حّد باید و نبایدها شنیده و دیده‌اند. رسانه‌های ما، اطلاع کافی در هر زمینه‌ای به مردم نمی‌دهند و این امر باعث می‌شود تا مردم از همه چیز باخبر نباشند. همین موضوع، باعث عقب‌ماندگی مردم از مسایل فرهنگی بویژه تئاترها شده است. باید تئاتری را به مردم نشان داد که بتواند فاصله تئاتر را با تماشاگر کم کند. اگر من تئاتر دینی کار می‌کنم با همین نگرش جلو می‌روم؛ یعنی واقعیت دینی درصدد روضه خوانی نیست. این مسایل، تکراری و کلیشه‌ای شده و خاصیتش را برای مردم از دست داده است. بسیاری از کارهای مناسبتی ما تکراری است. در حالی که من سعی کرده‌ام مسایلی را به مردم نشان بدهم که آنها حق دارند بدانند. من با یک نگره تحلیلی، واقعة عاشورا را تحلیل کرده‌ام. تماشاگر حق دارد اضطراب و شک مردان مذهبی ما را ببیند. نباید او را از این واقعیت محروم کرد. باید با کار مذهبی، دیدگاه جدیدی را تجربه کرد.
2ـ بحث ما فروش بلیت و گیشه نیست. ما در مفهوم دچار اشتباه و شبه هستیم. من از مسئولان گله‌مندم که تئاتر را مناسبتی کرده‌اند. به نظرم همایش آیینهای عاشورایی به تئاتر ما لطمه می‌زند. ما با این کار، تئاتر دینی را از بدنة تئاتر کشور جدا می‌کنیم. من چرا نباید نمایشنامه‌هایم را در تابستان و با عنوان تئاتر اجرا کنم؟ وقتی نمایش مناسبتی می‌شود، مخاطب نمی‌آید. زمستان فصل مرده تئاتر است. این جور محدود کردنها برای تئاتر ما یک ضعف محسوب می‌شود. شما به این نمایشهای آیینی و عاشورایی نگاه کنید. کدامیک از این دوستان، دغدغه تئاتر دینی دارند؟ چند درصداند؟ آیا این دوستان، صرفاً برای تثبیت موقعیت شغلی و کاری و گرفتن یک اجرای دیگر، این کار نمی‌کنند؟ همه یا اغلب یا اکثرشان؟

 رحمان سیفی آزاد (کارگردان تئاتر)
1ـ از آنجا که مخاطبان ایرانی، خاص و کم هستند باید به تماشاگر توجه داشته باشیم و بستری ایجاد نماییم که این روند رو به رشد ادامه یابد. مقوله هنر برای هنر، متعلق به سرزمین ما نیست. من نمی‌گویم تئاتر نباید دغدغه روشنفکرانه داشته باشد، منتها باید به این فکر بود که راهکاری برای جذب مخاطب و تماشاگر ایجاد کرد. این قضیه نیاز به جامعه‌شناسی مخاطب دارد. نباید از هر جایی، تقلید کورکورانه کرد. تئاتر به عقیده من اگر در هر کدام از شاخه‌های تفکری، نبضش بزند، مخاطب هم پیدا می‌کند. مگر اینکه سنخیتی با مخاطب ایرانی نداشته باشد.
2ـ فروش گیشه چندان عاقلانه به نظر نمی‌رسد. تئاتر بناچار باید توسط دولت حمایت شود. ما باید به ترویج فرهنگ تئاتر دیدن در بین مردم صحه بگذاریم. تئاتر باید وارد سبد خانوادگی شود. شاید با عبور از خط قرمزها بتوان مخاطب کاذبی را برای تئاتر پیدا کرد؛ ولی قطعاً این مخاطب کاذب در طول سال نمی‌تواند نیاز جامعه تئاتری ما را پوشش بدهد. واقعاً نیاز جامعه تئاتری ما برای جذب مخاطب، عبور از خط قرمزها نیست. ما باید برای خصوصی‌سازی تئاتر بسترسازی کنیم و آرام آرام به آن سمت برویم. خصوصی سازی نیاز تئاتر ماست؛ ولی باید دید که در این باره دولت به ما کمک می‌کند یا خیر. اگر تئاتر ما خصوصی شود باید با مردم خاص خود ارتباط تنگاتنگ برقرار کند. وقتی بضاعت سالن وجود ندارد و همه چیز در محدودیت است، بستری هم برای رشد و بعضاً برای خصوصی‌سازی به وجود نمی‌آید.

 کوروش نریمانی (نویسنده و کارگردان تئاتر)
1ـ جذب مخاطب به چند عامل بستگی دارد. اینکه مخاطبمان را بشناسیم، روحیاتش را مورد مداقه قرار دهیم و سنخیتمان را با او مشخص نماییم. مخاطب ما امروز نمایشهایی را دوست دارد که بتواند ارتباطهای عمیقی با آن برقرار کند. مخاطب امروز تئاتر ما به نشاط احتیاج دارد. او احتیاج دارد که لذت ببرد، سرگرم شود و چیزی هم دستگیرش شود؛ مثل رمانی که می‌خواند و سرگرم می‌شود و در انتها هم چیزی به آموخته‌هایش اضافه می‌شود. تئاتر هم در قبال این تماشاگر، طبعاً همین وظیفه را دارد. دو عامل در این بین مهم است. آنکه پول می‌دهد سرگرم شود و بیاموزد. متأسفانه مدتهای مدیدی از این مسأله غافل شده‌ایم. نمایش ما بخش اعظمش به سمتی می‌رود که برای تماشاگر قابل درک نیست. بعضی از نمایشها در حرکت و گفتار معذورند. حتی خود نویسنده هم متوجه نمی‌شود چه چیزی می‌گوید. نمایش باید کاملاً حرفش را شفاف به مخاطب بزند.
2ـ نمایش صد در صد باید فروش کند. باید این امکان برای نمایشهایی که تماشاگر را جذب می‌کنند، وجود داشته باشد که اجراهای مستمر داشته باشند. گروه‌های تئاتری باید اجرای مستمری داشته باشند تا تماشاگر به آن گروه و طرز فکرش عادت کند. باید به نمایشها امکانات بیشتری داد تا ایجاد انگیزه کند. من همینجا می‌خواهم این سؤال را از مسئولان بکنم که آیا جذب مخاطب برای شما مهم است؟ اگر مهم است چرا به من که به گفته منتقدان و مسئولان تئاتر، می‌توانم سالنم را پُر کنم، اجرای بیشتر نمی‌دهند؟ چرا باید من گوشه خانه بنشینم و در انتظار 25 اجرا باشم؟ برای همین، صحبت کردن درباره گیشه شوخی است. من که تماشاگر زیادی دارم، نمی‌توانم از این راه ارتزاق کنم؛ اما اگر شش ماه یک رپرتوار داشته باشم در آن صورت، نیازی به کمک دولتی ندارم و می‌توانم از گیشه، مخارجم را تأمین کنم.

 نغمه ثمینی (نمایشنامه‌نویس و مدرس تئاتر)
1ـ جذب مخاطب به عوامل بسیاری وابسته است. سالنهای فعال به اضافه مدیریت هنری به اضافه بودجه کافی و تبلیغات، می‌تواند به روند تئاتری ما کمک کند. متأسفانه تبلیغات دربارة تئاتر ما فراموش شده است. در کشورهای خارجی، تبلیغات تئاتر بیشتر از سینماست. تئاتر در همه جای دنیا که باشد، نیاز به تبلیغات دارد. متأسفانه در این بین، صدا و سیما هم کمک جدی به ما نمی‌کند. در حالی که تئاتر، بدنه فرهنگ یک کشور است. یک نکته که خیلی دوست دارم به آن اشاره کنم، تئاتر شهرستان است. تئاتر شهرستان باید راه بیفتد و زمینه گسترش ارتباط مردم با تئاتر را فراهم سازد.
2ـ تئاتر ما با این وضعیت، نمی‌تواند روی پای خود بند باشد. برای همین با هزینه گیشه، تئاتر نمی‌تواند به زندگی خود ادامه دهد. نمی‌دانم؛ خیلی سخت است امروز دربارة تئاتر گیشه‌ای و روند خصوصی‌سازی تئاتر صحبت کرد؛ چون همه چیز علی‌السویه است.

 داود دانشور (مترجم و کارگردان تئاتر)
1ـ هنرمندان باید به کارشان اصالت بدهند؛ ولی این مهم اگر از سوی متولیان حمایت نشود به هدر می‌رود. از سویی بعضی نمایشها و کارگردانان، چهره‌ای مخرب به خود گرفته‌اند و تئاتر را به سمت سقوط کردن پیش می‌برند؛ مثلاً از چهره‌های سینمایی در تئاترشان استفاده می‌کنند تا بفروشد. این روش صحیحی برای جذب مخاطب نیست. تئاتر با سینما و تلویزیون فرق می‌کند. باید نیروهای جدید ما تبدیل به چهره شوند، نه اینکه عکس آن اتفاق بیفتد. چهره باید ماهیت نمایشی هم داشته باشد.
2ـ مردم به گیشه خیلی توجه دارند. این خوب است. مثلاً یکشنبه‌ها که بلیت نیم بهاست، همه استقبال می‌کنند؛ ولی این قیمت پایین و تکیه بر فروش بلیت و نمایش، نباید منجر به نزول سطح کیفی تئاتر ما شود. در انتها با کش و قوسهایی که صورت می‌گیرد به این نتیجه می‌رسیم که باید مرکز هنرهای نمایشی و دولت، پشتیبان تئاتر باشد. تماشاگر یکی از عناصر اصلی تئاتر است. باید برای جذب مخاطب، فرهنگسازی شود. نباید دنبال معیارهای غلط و روشهایی که مُد می‌شود، برویم.

 هدایت هاشمی (بازیگر)
1ـ اول بگویم که من به نبود یا کمبود مخاطب در تئاتر باور ندارم؛ چرا که سالنهای محدود تئاتر ما همیشه تماشاگر دارد؛ ولی در بحث کلان، تبلیغات و بودجه حرف اول را می‌زند. وقتی سالنهای تئاتر ساخته شود، وقتی به اهمیت فرهنگی تئاتر، باور کافی داشته باشیم و وقتی آنگونه که باید برای تئاتر تبلیغات کنیم، آنگاه می‌توان شاهد رونق تئاتر و روی آوری انبوه مخاطب به تئاتر بود؛ البته آن زمان دیگر جامعة آگاه تئاتر بین، دیگر این همه نابسامانی را تحمل خواهد کرد.
2ـ مگر کلاً چند سالن نمایش داریم که برای فروش آنها کیسه بدوزیم. توجه داشته باشیم که کارهای کنترل شده، درآمدهای کنترل شده نیز خواهند داشت. تا به حال در تمامی کارهایی که بازی کرده‌ام، فروش بالایی داشته‌اند؛ البته شاید به انتخاب و شانس من هم بر گردد. باید فضای کافی برای تأثیرگذاری متقابل مخاطب و هنرمند را فراهم کنیم. فضای مناسب و امکان رویارویی به روز، تئاتر را زنده می‌کند؛ اما الان همگی ما مانند آدمهای پشت خط مانده هستیم.

 عباس غفاری (کارگردانی تئاتر)
1ـ مبحث مخاطب‌شناسی و جذب مخاطب، احتیاج به گفتگوهای مفصلی دارد؛ ولی به طور خلاصه می‌توان به این موارد اشاره کرد:
الف) تبلیغات خوب و همه جانبه از طرف تمام نهادها؛ اعم از رادیو، تلویزیون، مجلات، روزنامه‌ها، بیلبردها و ... ب) ساخت سالنهای نمایش در تمام مناطق و حتی شهرستانهای محروم برای آشنایی اقشار مختلف جامعه با تئاتر ج) توجه به نمایشهای مردمی (توجه داشته باشیم که نمایشهای مردمی؛ مثل سیاه بازی با نمایشهای مبتذل تفاوت دارد.) آموزش تئاتر به طور صحیح و علمی از دوران دبستان؛ زیرا کودکان سالهای، بعد، خود به جوانان و بزرگسالان آینده تبدیل می‌شوند.
2ـ تجربه متقابل بازیگر بر روی صحنه و تماشاگر را نمی‌توان با هیچ چیز دیگری عوض کرد. این برخورد بی‌واسطه شاید بهترین تأثیر را هم بر مخاطب و هم بر بازیگر دارد.
اصولاً ما کارهای خود را برای مخاطب انجام می‌دهیم و اگر نه آن اثر هنری را در خانه خود اجرا می‌کردیم و یا نگهش می‌داشتیم! هیچ هنرمندی از داشتن مخاطب فراوان، رنجیده نمی‌شود؛ ولی جذب مخاطب به هر شکلی، درست نیست. سالن پر مخاطب، تأثیر بسیار خوبی بر بازیگر و گروه اجرایی می‌گذارد. مسلماً فروش، تأثیر مثبتی دارد؛ البته این اعتقاد من است و نمی‌توانم آن را به همه تئاتریها تعمیم دهم. با فروش خوب گیشه، حداقل می‌توان حقوق معوقه بازیگران و دست‌اندرکاران تئاتر را پرداخت کرد؛ سالنها را تجهیز کرد؛ سالنهای بیشتری ساخت؛ دهانهای کسانی را که به غلط معتقدند تئاتر مخاطب ندارد، بست؛ تئاترهای بیشتری تولید کرد و از طرفی با بالا رفتن نرخ مخاطب و شعور و آگاهی او، گروه‌های تئاتری مجبورند که سطح کیفی نمایشهای خود را بالا ببرند.