در حال بارگذاری ...
...

هوشنگ هیهاوند بازیگر و مدرس تئاتر پیرامون شناخت جایگاه تماشاگر گفت:

«ای کاش می‌توانستیم بپرسیم یا پاسخ دهیم که دغدغه‌های تئاتر چه باید باشد؟ به هر حال شما از من می‌پرسید این دغدغه‌ها چیست و من می‌بایست این سؤال را پاسخ دهم. در این صورت پاسخ را باید در آثاری که از سوی آنها اجرا می‌شود، ...

«ای کاش می‌توانستیم بپرسیم یا پاسخ دهیم که دغدغه‌های تئاتر چه باید باشد؟ به هر حال شما از من می‌پرسید این دغدغه‌ها چیست و من می‌بایست این سؤال را پاسخ دهم. در این صورت پاسخ را باید در آثاری که از سوی آنها اجرا می‌شود، جستجو کرد. قاعدتاً در چنین شرایطی ما به طبقه‌بندی محدودی برخورد می‌کنیم؛ البته با دیدگاههای خاص اخلاقی از خوب تا بد؛ اما در شرایط ایده آل، دغدغه‌های هنرمندان به شرح زیر است:
الف ـ فهم از تماشاگر خویش
ب ـ فهم از دنیایی که در آن می‌زیند
ج ـ کشف راه‌های ارتباط با تماشاگر
د ـ درک نکاتی که تماشاگر مدام در حال گریز از آن است یا فراموش کرده یا دوست ندارد که بفهمد. این نقاط و نکات مربوط به ضعفهای زندگی اجتماعی، سیاسی و ... تماشاگر است
هـ ـ کار هنرمند در مجموع، انتقال مفاهیم بالا به تماشاگر است.»
وی همچنین درباره جذب تماشاگر گفت: چقدرش مهم نیست. مهم اجرای آن است. زمان و تبلیغات مناسب از یک سو و اجراهای قوی از سوی دیگر، مسایل کمّی را افزایش می‌دهد. در چنین حالتی ما در جذب تماشاگر هم موفق خواهیم بود.
با تأکید به این نکته که تئاتر برای تماشاگر است، هیهاوند معتقد است:
«مگر بدون تماشاگر، تئاتر می‌تواند وجود داشته باشد؟ تئاتر برای تماشاگر است. تئاتر، خود اوست. به گمان من تئاتر همان تماشاگر است.
او در ادامه به این نکته که هنرمند به دنبال چه طیفی از مخاطب است افزود:
«بسته به نوع تئاتر و نوع تفکر نویسنده، کارگردان و کلاً گروه، تماشاگر به خودی خود تغییر پیدا می‌کند؛ اما آنچه که به نظر من یک اصل اساسی و مهم تلقی می‌شود، این است که تماشاگر تئاتر باید نخبه و فرهیخته باشد. الزاماً این طبقه، قشری تحصیلکرده نیست و به شغل تماشاگر ربطی ندارد. یک مغازه‌دار فرهیخته، یک تعمیر کار فرهیخته و یک تحصیلکرده فرهیخته، طیفی است که مدنظر ماست. برای ما تماشاگر تحصیلکرده، غیر نخبه، غیر فرهیخته ـ حتی اگر استاد تئاتر هم باشد ـ تماشاگر و طیفی نیست که هنرمند دنبال آن باشد.»